دانلود پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود متن کامل با فرمت ورد- پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود متن کامل با فرمت ورد- پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود متن کامل با فرمت ورد- پایان نامه های دانشگاه ها
همه رشته ها : مدیریت حقوق روانشناسی حسابداری برق عمران کامپیوتر روانشناسی حسابداری مدیریت ادبیات تاریخ فلسفه فقه الهیات

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

 

  • سلامت سازمانی

 

مایلز (۱۹۶۹) در تعریف سلامت سازمانی بیان میکند که سلامت سازمانی به وضعی فراتر از اثر بخشی کوتاه مدت سازمان دلالت داشته و به مجموعه ای از خصایص سازمانی نسبتا پردوام اشاره می کند. یک سازمان سالم، به این معنا، نه فقط در محیط خود پایدار می ماند؛ بلکه در دراز مدت قادر است به اندازه کافی با محیط خود سازگار شده، توانایی های لازم برای بقای خود پیوسته ایجاد کند و گسترش دهد(پارسا و مهنی، ۱۳۹۲).

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
  • اخلاق مدیریتی

اخلاق مدیریتی عبارت است از ویژگیهایی که انجام کار از طریق دیگران را میسر می سازد و با این ویژگیهاست که انسان میتواند دانش مدیریت را به کار بندد و به هنر مدیریت متصف گردد (محمدی ری شهری، ۱۳۸۵: ۱۲).

  • صداقت

دهخدا (۱۳۸۹) صداقت و راستگویی را سخن راست، قول حق، فعل و عمل حق می داند و دروغگویی را سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، مقابل راست و مقابل صدق تعریف می کند

  • دوری از تبعیض

تبعیض در اصطلاح دانش جامعهشناسی موقعیتی است که افراد در برابر نقشهای یکسان از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار میشوند. همچنین حالتی که ویژگیها و معیارهای انتسابی مبنای توزیع قدرت یا ثروت قرار گیرد، تبعیض نامیده میشود (رفیع پور، ۱۳۹۲: ۶۷).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  • اعتماد

اعتماد به معنای باور به عملی است که از دیگران انتظار می رود. این باور بر مبنای این احتمال است که (گروه های بخصوصی از افراد) کارهای بخصوصی را انجام می دهند یا از انجام کارهای بخصوصی پرهیز می کنند که در هر صورت بر رفاه دیگران یا بر رفاه یک جمع اثر می گذارد (تاجبخش، ۱۳۸۹؛ ۲۱۱).

  • احترام

کانت بر این باور است که وظیفه هر کس است که با دیگران به صورت احترام آمیز رفتار کند. تفسیر این سخن آن است که به دیگران فقط به خاطر خودشان احترام قائل شوید نه به خاطر هدف دیگری (رفیع پور، ۱۳۹۲: ۷۴).

  • عدالت

عدالت عبارت است از هر چیزی که اکثریت مردم آن را عادلانه بدانند. یا عبارت از نظامی است که آنچه را که به تصدیق عموم زمینه هایی برای نارضایتی مردم فراهم می کند به حداقل برساند. در واقع، عدالت در حکم راهنمای سازماندهی زندگی افراد، به عنوان عضوی از جامعه عمل میکند (تارهان[۱۱]، ۲۰۱۰).
۱-۷-۲٫ تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش

  • سلامت سازمانی

در این تحقیق برای بررسی سلامت سازمانی از پرسشنامه سلامت سازمانی هوی و همکاران استفاده شد. این پرسشنامه دارای ۴۴ گویه میباشد که ۷ بعد را می سنجد.

  • اخلاق مدیریتی

اخلاق مدیریتی عبارت است از نمرهای که از پرسشنامه ای ۳۰ سوالی به دست خواهد آمد که توسط نژادحسنی (۱۳۸۸) ساخته شده است. پرسشنامه مذکور ابعادی همچون صداقت، دوری از تعیض، اعتماد، احترام و عدالت را میسنجد.

  • صداقت

صداقت و نمره ای که از سوالات مولفه مربوطه در پرسشنامه اخلاق مدیریتی نژاد حسنی (۱۳۸۸)، (سوالات ۱ تا ۶) به دست میآید و بر اساس طیف ۵ گزینه ای لیکرت محاسبه میشود.

  • دوری از تبعیض

تبعیض نمره ای که از سوالات مولفه مربوطه در پرسشنامه اخلاق مدیریتی نژادحسنی (۱۳۸۸)، (سوالات ۷ تا ۱۲) به دست میآید و بر اساس طیف ۵ گزینه ای لیکرت محاسبه میشود.

  • اعتماد

اعتماد عبارت است از نمره ای که از سوالات مولفه مربوطه در پرسشنامه اخلاق مدیریتی نژادحسنی(۱۳۸۸)، (سوالات ۱۳ تا ۱۸) به دست میآید و بر اساس طیف ۵ گزینه ای لیکرت محاسبه میشود.

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

ابزارجمعآوری اطلاعات

هر پدیدهای از نظر کمّی و کیفی ویژگیهایی دارد که آگاهی در مورد این ویژگیها به ماهیت و نحوه دستیابی به آنها وابسته است. این پدیده ها به عنوان متغیر در طول زمان دچار تحول و دگرگونی میگردند. هدف از هر تحقیق اعم از توصیفی یا تبیینی دستیابی به اطلاعات در مورد این تغییرات است. یافتن پاسخ و راهحل برای مسأله انتخاب شده در هر تحقیق مستلزم دست یافتن به دادههایی است که از طریق آنها بتوان فرضیههایی را که به عنوان پاسخهای احتمالی و موقتی برای حلمسأله تحقیق مطرح شدهاند را آزمون کرد. (خاکی، ۱۳۷۸: ۱۵۹)
در این پژوهش از روش های زیر برای جمعآوری داده ها استفاده شده است:
منابع کتابخانهای (مقالات فارسی و انگلیسی، کتابهای فارسی و انگلیسی) و پرسشنامه که ابزار اصلی گردآوری اطلاعات این پژوهش میباشد.
هر یک از ابزارهای جمعآوری داده ها، در واقع این امکان را فراهم می آورند که داده های مختلف را از آزمودنی ها جمع آوری نمود. در میان این ابزارها، پرسشنامه هایی که بسته هستند به علت وسعت کاربردی که دارند از اهمیت خاصی برخوردارند. (خاکی، ۱۳۷۸: ۲۴۷)
در پژوهش حاضر از پرسشنامه های استاندارد سلامت سازمانی و تعهد مدیران هر کدام بر اساس طیف پنج گزینه ای لیکرت (کاملاً مخالفم، مخالفم، نظری ندارم، موافقم و کاملاً موافقم) میباشند استفاده میشود.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

روایی واعتبار یابی ابزار پژوهش

ابزار اندازه گیری باید از نظر فنی دارای مشخصات روایی[۶۷] و پایایی[۶۸] باشداصطلاح”روایی“ به هدفی که آزمون برای تحقق بخشیدن به آن درست شده است اشاره میکند. (دانائی فرد،۱۳۸۷: ۲۴۵)
مقصود از پایایی آن است که اگر ابزار اندازه گیری را در یک فاصله زمانی کوتاه چندین بار و به گروه واحدی از افراد بدهیم نتایج حاصل نزدیک به هم باشد. برای اندازه گیری پایایی از شاخصی به نام”ضریب پایایی“ استفاده می کنیم و اندازه ی آن معمولاً بین صفر تا یک تغییر می کند. ضریب پایایی ”صفر“ معرف عدم پایایی و ضریب پایایی ”یک“، معرف پایایی کامل است. (خاکی،۱۳۷۹: ۲۴۵)
در این پژوهش از پرسشنامه های استاندارد سلامت سازمانی هوی و فیلدمن (OHI ) و تعهد سازمانی آلن و مییر استفاده شده است، روایی این ابزارها برای پرسشنامه سلام سازمانی هوی و فیلدمن قبلا در پروژه شریفیسنجیده و ضریب آلفای کرونباخ ۰٫۹۶ را به دست آورده و برای پرسشنامه تعهد آلن و مییر، قبلا در پروژه اشرفی سنجیده و ضریب آلفای کرونباخ ۰٫۹۲ را به دست آورده است.

شیوه های تجزیه تحلیل اطلاعات

در این پژوهش برای تجزیه تحلیل داده های بدست آمده هم از روش های آمار توصیفی و هم از روش های آمار استنباطی استفاده شده است.

آمار توصیفی:

به یک مجموعه از مفاهیم و روش های به کار گرفته شده جهت سازمان دادن ،خلاصه کردن ،تهیه جدول ،رسم نمودار و توصیف داده های جمعآوری شده آمار توصیفی گفته میشود. به طور کلی آمار توصیفی چکیده و تصویری از داده های مورد مشاهده را با کمک ارقام استاندارد و نمودارها ارائه میدهد. (خاکی،۱۳۷۹: ۲۸۵)

آمار استنباطی :

 

آزمون کولموگروف- اسمیرنوف(K-S)

این آزمون جهت بررسی ادعای مطرح شده در مورد توزیع داده های یک متغیر کمی مورد استفاده قرار میگیرد. که اگر مقدار Sig کمتر از ۵ درصد باشد H0 رد میشود و ادعای نرمال بودن پذیرفته نمیشود.

آزمون اسپیرمن[۶۹]:

مطالعه رابطه بین متغیر ها را در اصطلاح آماری مطالعه همبستگی می نامند. اندازه همبستگی بین متغیر ها ضریب همبستگی نامیده می شود که معمولاً از صفر تا ۱+ و از صفر تا ۱- تغییر می کند. ضریب همبستگی ۱+ را همبستگی مثبت کامل و ضریب همبستگی ۱- را همبستگی منفی کامل می نامند و ضریب همبستگی صفر نشانگر آن است که بین دو متغیر هیچ نوع همبستگی وجود ندارد. ‏جدول (۳-۱) تفسیر ضرایب همبستگی رانشان می دهد.
تفسیر ضرایب همبستگی(دلاور،۱۳۷۷،ص۲۰۶)

 

 

 

 

 

 

معنا ضریب همبستگی
همبستگی بسیار پائین ۱۹/._۰/۰
همبستگی پائین ۳۹/._۲۰/.
همبستگی متوسط ۶۹/._۴۰/.
همبستگی بالا ۸۹/۰_۷۰/.
همبستگی بسیار بالا ۱_۹۰/۰

 

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

۷- تقویت و حمایت از شرکت ساماندهی مطالبات معوقه تشکیل شده که وابسته به بخش خصوصی است.
۸- تأسیس کمیته فقهی:چون ممکن است در حین انعقاد قراردادهای بانکی یا در جریان اجرای آنها مسائلی پیش آید که می باید پاسخ شرعی آنها فورا برای طرفین قرارداد مشخص شود،پیشنهاد می شود که کمیته فقهی متشکل از نیروهای مسلط به مسائل فقهی مرتبط با معاملات بانکی در مرکزیت هر بانک در پایتخت تشکیل شود.که نظیر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها نظارت فقهی بر معاملات بانک داشته باشد.
*فرمهای پیشنهادی نگارنده برای قراردادهای بانکی فروش اقساطی حسب مورد آن:*
فرم پیشنهادی قرارداد فروش اقساطی در قبال تعهد شخص ثالث
خریدار: آقای/خانم : فرزند: تابعیت: شماره شناسنامه : صادره: متولد: کد ملی: واجد/فاقد لیست سیاه معوقات: مقیم: دارنده در خواستنامه شماره/تاریخ:
شرکت: شماره ثبت: محل ثبت:
واجد/فاقدلیست سیاه معوقات: مقیم: دارنده درخواستنامه شماره/تاریخ:
فروشنده: بانک ملی ایران شعبه: شهرستان: مقیم :
ماده (۱) – مورد معامله: محل استقرار: نوع و مقدار: مشخصات:
بهاء کل (به عدد): (به حروف):
مبلغ پرداختی نقدی: مبلغ باقیمانده اقساط:
مبلغ هر قسط(به عدد): (به حروف):
تعداد اقساط(به عدد): (به حروف):
سررسید اولین قسط(به عدد): (به حروف):.
فاصله زمانی اقساط:
صیغه عقد جاری شد وبانک وخریدارقبول کردند که تحویل پیش فاکتور/فاکتور نهائی به بانک به منزله قبول معامله فیمابین بانک و صادر کننده فاکتور بوده و با امضای قرارداد جاری ، فروش کالای مندرج در فاکتور به خریدار صورت پذیرفت .وصدور چک بها / واریز وجه نقد به حساب خریدار به منزله اعطای وکالت بانک به او در تحویل ثمن کالای مورد معامله به صادر کننده فاکتور است.
انتصاب بانک به عنوان وکیل بلا عزل:
ماده (۲) خریدار ضمن این قرارداد بیع شرایط عمومی حساب سپرده قرض الحسنه جاری بانک را که جزء لا ینفک این قرارداد است قبول وامضا کرد و بانک ملی ایران شعبه …… شهرستان ……. را وکیل بلا عزل خود نمود که مطالبات خود ناشی از این قرارداد را از موجودی حسلبها و سپرده های متعلق به خریدار نزد هر یک از شعب و واحدهای بانک ملی ایران و سایر بانکهای کسور تأمین و برداشت نماید.
ضمانت متعهد شخص ثالث
ماده(۳) نام متعهد(شخص حقیقی): فرزند: تابعیت: شماره شناسنامه: صادره: متولد:
کد ملی: واجد/فاقد لیست سیاه معوقات: مقیم:
نام متعهد(شخص حقوقی): شماره ثبت: محل ثبت: ثبت شده به موجب آگهی شماره……… مؤرخ……….. در روز نامه رسمی شماره ………مؤرخ………. واجد/فاقدلیست سیاه معوقات:
مقیم:
موضوع و محدوده تعهد: متعهد با علم و اطلاع و وقوف کامل نسبت به مندرجات این قرارداد و کمیت و کیفیت تعهدات خریدار به موجب این قرارداد متضامنا با خود خریدار انجام کلیه تعهدات و پرداخت بدهی هائی را که در ارتباط با انجام معامله موضوع این قرارداد به عهده خریدار است تعهد نمود .ومتعهد شد به محض مطالبه بانک،طلب مورد مطالبه بانک را به بانک تسلیم و پرداخت کند.این تعهد به صورت ضمانت تضامنی است و بانک حق دارد ضمن مراجعه به خریدار به متعهد یا متعهدین نیز به صورت انفرادی یا باهم مراجعه نماید.
ماده(۴) برگ این قرارداد ،سند لازم الاجراست و تابع مفاد آیین نامه اجرای اسناد رسمی است.این قرارداد در سه نسخه تنظیم و امضاء گردید که یک نسخه نزد بانک و یک نسخه نزد بانک و یک نسخه نزد خریدار و یک نسخه نزد متعهد/متعهدین می باشد و تمام نسخ حکم واحد را دارد و از اعتبار یکسان برخوردار می باشد.ضمنا سایر شروط ضمن این قرارداد در برگ جداگانه ای توسط مشتری ملاحظه وامضا وایشان متعهد به مفاد آن گردید.
نام وامضاءخریدار
نام و امضاء بانک
نام وامضاء متعهد
فرم پیشنهادی قرارداد فروش اقساطی در قبال رهن مال غیر منقول
خریدار: آقای/خانم : فرزند: تابعیت: شماره شناسنامه : صادره: متولد: کد ملی: واجد/فاقد لیست سیاه معوقات: مقیم: دارنده در خواستنامه شماره/تاریخ:
شرکت: شماره ثبت: محل ثبت: واجد/فاقدلیست سیاه معوقات: مقیم: دارنده درخواستنامه شماره/تاریخ:
فروشنده: بانک ملی ایران شعبه: شهرستان: مقیم :
ماده (۱) – مورد معامله: محل استقرار: نوع و مقدار: مشخصات:
بهاء کل (به عدد): (به حروف):
مبلغ پرداختی نقدی: مبلغ باقیمانده اقساط:
مبلغ هر قسط(به عدد): (به حروف):
تعداد اقساط(به عدد): (به حروف):
سررسید اولین قسط(به عدد): (به حروف):.
فاصله زمانی اقساط:
صیغه عقد جاری شد وبانک وخریدارقبول کردند که تحویل پیش فاکتور/فاکتور نهائی به بانک به منزله قبول معامله فیمابین بانک و صادر کننده فاکتور بوده و با امضای قرارداد جاری ، فروش کالای مندرج در فاکتور به خریدار صورت پذیرفت .وصدور چک بها / واریز وجه نقد به حساب خریدار به منزله اعطای وکالت بانک به او در تحویل ثمن کالای مورد معامله به صادر کننده فاکتور است.
ماده(۲) خریدار ضمن این قرارداد بیع شرایط عمومی حساب سپرده قرض الحسنه جاری بانک را که جزء لا ینفک این قرارداد است قبول وامضا کرد و بانک ملی ایران شعبه …… شهرستان ……. را وکیل بلا عزل خود نمود که مطالبات خود ناشی از این قرارداد را از موجودی حسلبها و سپرده های متعلق به خریدار نزد هر یک از شعب و واحدهای بانک ملی ایران و سایر بانکهای کسور تأمین و برداشت نماید.
*رهن مال غیر منقول
ماده(۳)خریداربه منظور تضمین بازپرداخت اقساط مبلع معامله و بدهی ناشی از آن

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

، به موجب این قرارداد ،ملک به شماره پلاک ثبتی ……..بخش…..شهرستان……. ثبت شده به نام آقای/خانم……..فرزند……..دارنده شناسنامه شماره…….صادره……
کد ملی…………..را به طور غیر قابل فسخ در وثیقه و رهن بانک طرف این عقد قرارداد.وجزئیات نحوه استیفای مطالبات بانک از این رهن براساس مفاد قرارداد رهن منعقد در دفترخانه اسناد رسمی می باشد.
ماده (۴) ماده(۴) برگ این قرارداد ،سند لازم الاجراست و تابع مفاد آیین نامه اجرای اسناد رسمی است.این قرارداد در سه نسخه تنظیم و امضاء گردید که یک نسخه نزد بانک و یک نسخه نزد بانک و یک نسخه نزد خریدار و یک نسخه نزد وثیقه گذار می باشد و تمام نسخ حکم واحد را دارد و از اعتبار یکسان برخوردار می باشد. ضمنا سایر شروط ضمن این قرارداد در برگ جداگانه ای توسط مشتری ملاحظه وامضا وایشان متعهد به مفاد آن گردید.
نام وامضاء خریدار
امضاء بانک
نام وامضاء وثیقه گذار

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

استفاده اینترنت برای بهبود بخشیدن به روابط و ارتباطات درونی و بیرونی

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

ارتباطاتاستفاده اینترنت برای افزایش دادن درآمدها به طور مستقیمدرآمدهای افزایشی

در حال حاضر بانکداری خانگی از طریق اینترنت، به وسیله کارت های بدهکاری مدرن (مثل کارت هوشمند) صورت می پذیرد. این کارت ها فهرستی از خدمات مالی همچون چک الکترونیکی، پرداخت صورت حسابها، و سایر خدمات بانکداری خرده که به وسیله بانک‏ها ارائه می شود را به نمایش گذارده است. ترکیب رایانه های خانگی و کارت های حافظه دار رایانه ای سبب شده که بتوان اطلاعات مربوط به حساب را بر روی آنها منتقل نمود.
بانک‏ها می توانند بر روی شبکه جهانی وب[۶۵] یک صفحه اختصاصی اینترنتی برای نمایش اطلاعات در مورد بانک و خدماتشان ایجاد کنند و علاو ه بر آن به مشتریان اجازه بدهند که بسیاری از اعمال را انجام دهند. از طریق این صفحه اختصاصی اینترنتی، مؤسسات ممکن است به سپرده گذاران، اختیار بدهند که مانده حساب خود ر ا کنترل کنند، درخواست وام نمایند و یا سایر معاملات را از طریق اینترنت انجام دهند. اکنون مشتریان بانکداری کامیونیتی بانک به طور روزافزونی خواهان دستیابی به خدمات مالی از طریق شبکه اینترنت هستند. در پاسخ به این نیاز مشتریان، کامیونیتی بانک ها راه حل‏های نوینی بر مبنای بانکدارای اینترنتی ارائه نموده اند که این گونه خدمات شامل استفاده از خدمات بانکداری تلفنی نیز می گردد. در حال حاضر اغلب کامیونیتی بانک ها ترکیبی از خدمات بانکداری اینترنتی ذیل را ارائه نموده اند و در نظر دارند این گونه سرویسها را در آینده نیز هر چه بیشتر گسترش دهند:

  1. دسترسی برخط به تراز پرداختها
  2. انتقال حساب
  3. پرداخت صورتحساب
  4. سرویس ایمیل مختص مشتری
  5. خدمات تجاری خرد و مدیریت وجوه
  6. پرداخت الکترونیک مشتریان به یکدیگر
  7. درخواست وام از طریق اینترنت
  8. درخواست ایجاد حساب سپرده جدید
  9. ارتباط شرکت با مشتری برای دریافت خدمات غیربانکی
  10. دسترسی به بازار رهنی الکترونیک
  11. معاملات از طریق واسطه گری
  12. خود بیمه گری
  13. ارائه انواع خدمات بانکی منسجم (روینگ، ۲۰۰۱: ۲۵۳).

۲-۲-۱۵-بانکداری موبایلی

بانکداری موبایلی، یکی از مهمترین حوزه های تجارت موبایلی است که ارتباطات وسیع و تأثیرگذاری بر سایر حوزه های تجارت موبایلی دارد. بخش اعظمی از نقل و انتقالات پولی که در شبکه تجارت موبایلی انجام می شود، از طریق بانک ها و شبکه بانکداری موبایلی آنها انجام می شود، لذا بانکداری موبایلی از یک سو با مشتریان خود در ارتباط است و از سوی دیگر قادر است برای سایر بنگاه هایی که در حوزه تجارت الکترونیکی فعالند، خدمات مالی مؤثری تأمین نمایند (کهزادی و دهنوی ۱۳۸۵: ۲۱).
خدمات مالی بانکداری الکترونیک را می توان به دو بخش اصلی تقسیم نمود:
۱- خدمات کارگزاری موبایلی[۶۶] ۲- خدمات بانکی موبایلی.
خدمات کارگزاری موبایلی به طور عمده در ارتباط با بازارهای پول و سرمایه ارائه می شوند. از طریق این خدمات، کاربران قادرند سفارش های خرید و فروش ارز، اوراق بهادار و کالاهای بورسی مانند: طلا، نفت و فلزات و… همچنین کارمزد کارگزاری معاملات مذکور را دریافت می کند و با بهره گرفتن از موجودی خود نزد بانک ها و به وسیله شبکه بانکداری موبایلی انجام دهند و در این مسیر بانک ها نیز کارمزد کارگزاری معاملات مذکور را دریافت می کند. امکان حضور و انجام معامله در بازارهای مالی از طریق شبکه موبایلی خدمتی است که می تواند توسط معامله گران به شدت مورد توجه قرار گیرد و مشتریان جدیدی را برای بانک یا موسسه مالی ارائه دهنده این خدمات به ارمغان آورد (کهزادی و دهنوی، ۱۳۸۵: ۲۲).
نوع دوم خدمات بانکداری موبایلی همان خدمات معمول بانکی است که از طریق شبکه موبایلی ارائه می شود. عاملی که توجه بانک ها را شدیداً به این موضوع معطوف نموده است، همان امکان بی نظیر خدمات موبایلی در کاهش هزینه های ارائه خدمات بانکی است. به عنوان نمونه، بررسی های بانک های آلمانی نشان می دهد که هزینه یک تبادل بانکی از طریق گیشه بانک به طور متوسط دو دلار می‏باشد، در حالیکه ارائه همان خدمات از طریق شبکه بانکداری موبایلی تنها ۱۵ سنت هزینه دارد. به طور کلی، خدمات بانکی موبایلی از لحاظ نوع ارتباط را می توان به چهار دسته تقسیم نمود که در جدول ۲-۶- شرح داده شده اند. تمام خدماتی که از طریق بانکداری موبایلی ارائه می شوند، در کانال های بانکداری الکترونیک و از طریق شبکه های ارتباط ثابت نیز ارائه می شوند، ولی وجود چند ویژگی خاص منجر شده تا ارائه همین خدمات از طریق شبکه بی سیم موبایلی، مطلوبیت بیشتری برای کاربران ایجاد کند. مهمترین این ویژگی ها که می توان آنها را عامل برتری بانکداری موبایلی بر بانکداری اینترنتی دانست به شرح زیر می باشند:
۱- عدم محدودیت مکانی: بر خلاف بانکداری اینترنتی که فقط از یک محل ثابت و به وسیله یک خط ارتباطی ثابت انجام می شود، در بانکداری موبایلی انجام امور از هر نقطه ای که تحت پوشش یک شبکه موبایلی باشد، امکان پذیر است.
۲-ضریب نفوذ بالا: ضریب نفوذ بالای شبکه موبایلی نشانه ای از سازگاری سریع این ابزار با فرهنگ جوامع مختلف است (کهزادی و دهنوی، ۱۳۸۵: ۲۳).
۳-کاملاً شخصی بودن: برخلاف رایانه ها که گاهی اوقات به صورت مشترک استفاده می شوند ابزارهای موبایلی کاملاً جنبه شخصی داشته و فقط توسط یک نفر استفاده می شود.

 

جدول ۲-۶- انواع خدمات بانکداری موبایلی(کهزادی و دهنوی، ۱۳۸۵: ۲۴)
  • admin admin
  • ۰
  • ۰

در بیانیه شماره یک از مفاهیم حسابداری مالی گفته شده است که هدف اصلی حسابداری این است که استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری را قادر سازد تا در مورد جریان های نقدی آینده نوع انتظار خود را تعیین نمایند. به گفته هیئت استانداردهای حسابداری مالی:

«گزارشگری مالی باید اطلاعاتی ارائه کند که برای سرمایه گذاران و بستانکاران و سایر استفاده کنندگان حال و آینده مفید واقع شود تا آن ها بتوانند بر این اساس در زمینه سرمایه گذاری، دادن اعتبار و موارد مشابه، تصمیم عاقلانه ای اتخاذ نمایند. این اطلاعات باید برای کسانی که در مورد فعالیت های اقتصادی و تجاری درکی معقول دارند و تمایل به مطالعه این اطلاعات دارند، جامع باشد. گزارشگری مالی باید اطلاعاتی ارائه کند تا سرمایه گذاران، بستانکاران و سایرین بتوانند به کمک آن مبلغ، زمان و عدم اطمینان (ریسک) وجوه نقد دریافتی از محل سود تقسیمی یا بهره و وجوه حاصل از فروش، بازخرید یا سررسید اوراق بهادار یا وام ها را برآورد نمایند. ازآنجاکه جریان های نقدی سرمایه گذاران و بستانکاران به جریان های نقدی واحد تجاری وابسته است، گزارشگری مالی باید اطلاعاتی ارائه کند تا در این راستا به سرمایه گذاران، بستانکاران و سایرین کمک کند که آنها مبلغ، زمان و عدم اطمینان (ریسک) مربوط به خالص جریان نقدی ورودی به واحد تجاری را برآورد نمایند. گزارشگری مالی باید در مورد منابع اقتصادی واحد تجاری، ادعاهای نسبت به این منابع (تعهدات واحد تجاری به انتقال منابع به سایر واحدهای تجاری) و حقوق صاحبان سهام و نیز در مورد آثار ناشی از رویدادهای مالی و غیرمالی و شرایطی که به تغییر منابع و ادعاهای نسبت به این منابع منجر می شود، اطلاعاتی ارائه نماید (قدمی، ۱۳۸۸).

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

عکس مرتبط با اقتصاد

۲-۲-۳-  اهداف عمده اطلاعات حسابداری

حسابداری

۱- گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را فراهم سازد که برای سرمایه گذاران فعلی، بالقوه و اعتباردهندگان و سایر استفاده کنندگان مفید باشد و به آنها در تصمیم گیری راجع به سرمایه هایشان کمک کند.

۲- گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را فراهم سازد که سرمایه گذاران، اعتباردهندگان و سایر استفاده کنندگان را در ارزیابی امکان دسترسی به میزان وجوه نقد و همچنین ارزیابی، زمان بندی و ابهام در مورد چشم انداز آتی جریان ورود وجوه نقد به واحد تجاری کمک کند. برآورد انتظارات سرمایه گذاران، اعتباردهندگان و سایرین در مورد دریافت وجه نقد از محل سرمایه گذاری در واحد تجاری و یا اعطای اعتبار به آن و سایر موارد به مقدار زیادی به دورنمای نقدینگی آتی واحد تجاری بستگی دارد.

۳- گزارشگری مالی باید اطلاعاتی در مورد چگونگی تأمین و مصرف وجوه، استقراض و بازپرداخت دیون، توزیع سهام و سایر موارد توزیع منابع واحد تجاری بین حقوق صاحبان سرمایه و عوامل دیگری که ممکن است بر نقدینگی و یا توانایی واحد تجاری در ایفای به موقع تعهداتش تأثیر گذارد، فراهم کند.

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

۳- گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را در مورد منابع اقتصادی واحد تجاری، تعهدات واحد تجاری، حقوق نسبت به منابع مزبور و اثرات رویدادها، فعالیت ها و شرایطی که منابع و حقوق مزبور را تغییر می دهد، ارائه نماید(هندریکسون و ون بردا، ۱۳۸۸).

در این مورد دیدگاه کمیته تدوین استانداردهای حسابداری سازمان حسابرسی ایران که در بخش مفاهیم نظری گزارشگری مالی آمده است، به شرح زیر ارائه می شود:

الف) صورت های ﻣﺎﻟﻲ به عنوان ﺑﺨﺶ اﺻﻠﻲ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﮔﺰارﺷﮕﺮی ﻣﺎﻟﻲ است. هدف صورت های مالی عبارت از ارائـه اطلاعاتی تلخیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری است که برای طیفی گسترده از استفاده کنندگان صورت های مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع گردد.

ب) صورت های مالی همچنین نتایج وظیفه مباشرت مدیریت یا حسابدهی آنها را در قبال منابعی که در اختیارشان قرارگرفته منعکس می کند. استفاده کنندگان صورت های مالی، برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی، غالباً خواهان ارزیابی وظیفه مباشرت یا حسابدهی مدیریت می باشند. تصمیمات اقتصادی مزبور به عنوان نمونه شامل مواردی از قبیل فروش یا حفظ سرمایه گذاری در واحد تجاری و انتخاب مجدد یا جایگزینی مدیران می باشد.

ج) ازآنجاکه صورت های مالی عمدتاً بیانگر اثرات مالی رویدادهای گذشته است و لزوماً دربرگیرنده اطلاعات غیرمالی نیست، تمام اطلاعات مورد لزوم استفاده کنندگان را جهت اتخاذ تصمیمات اقتصادی فراهم نمی آورد. با این حال، صورت های مالی نیازهای اطلاعاتی مشترک اغلب استفاده کنندگان را رفع می کند.

د) اطلاعات ارائه شده در صورت های مالی مشمول محدودیت های مختلف دیگری نیز هست. اطلاعات مالی تحت تأثیر ابهامات موجود قرار می گیرد زیرا دربرگیرنده برآوردها بوده و اثر معاملات بین دوره های مالی مشخص تخصیص یافته است. اطلاعاتی را که نمی توان بر حسب واحد پول بیان کرد در متن صورت های مالی قابل انعکاس نمی باشد. به علاوه، اطلاعـات منـدرج در صورت های مالی عمدتـاً تاریخی است، زیرا مرتبط بـا وضعیت مالی دریک تاریخ معین و عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی برای یک دوره گذشته می باشد (کمیته تدوین استانداردهای حسابداری، ۱۳۸۶).

[۱]- Statement of Financial Accounting Concepts

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

◊ بهبود شبکه های ارتباط اجتماعی در کار
◊ مشارکت کارکنان در تصمیم گیری
◊ ارزیابی عملکرد کارکنان به منظور ایجاد بازخورد کاری
◊ تشریح اهداف و رسالتهای سازمانی
◊ حذف موانع کاری
◊ تاکید بر جنبه هایی که موجب ارزش اجتماعی سازمان می شود
◊ ایجاد سیستم های مناسب تشویق و تنبیه
◊ حذف تبعیضها و روابط نامناسب افراد در محیط کار
◊ استقلال نسبی برای انجام
◊ زمینه مناسب برای ایجاد خلاقیت و نوآوری کارکنان (بهرام رنجبریان . “۱۳۷۵”. تعهد سازمانی ، مجله دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان . سال دهم ، شماره ۱و۲، ص ۵۷-۴۱٫ )
◊ غنی سازی شغلی
◊ اعطای تسهیلات
◊ محول کردن سطح بالاتری از مسئولیت به افراد برای انجام شغل (حسین استرون . “۱۳۷۷”. تعهد سازمانی . مدیریت در آموزش و پرورش . دوره پنجم ،شماره مسلسل ۱۷، ص ۷۴-۷۳(
۲-۲۰) تعهد سازمانی و تعهد اسلامی
تعهد سازمانی عامل موثری در رفتار سازمانی کارکنان و بازده سازمان هاست و عبارت از نگرش های مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمانی است که در آن مشغول به کارند . شخص دارای تعهد سازمانی ، نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد . در حالی که فرد دارای تعهد اسلامی ، مسئولیت را امانتی الهی می داند و خود را متعهد به حفظ و حراست از آن می بیند و با تمام وجود در جهت انجام دادن وظایف محوله و کسب رضای حق تعالی کوشش می کند .
۲-۲۱) دو دیدگاه درباره تعهد سازمانی
الف- تعهد سازمانی در دنیای امروز چیز بی ربطی است:
بعضی از نویسندگان جدید معتقدند که تعهدسازمانی موضوع بی ربطی است و نیازی به تحقیق و بررسی ندارد. باروچ (BARUCH) یکی از این افراد است. به اعتقاد باروچ باتوجه به روندهای اخیر درمورد کوچک سازی سازمانها مثل فرایند مهندسی مجدد، ماهیت روابط کار در سه دهه اخیر به نحو چشمگیری تغییر کرده است به طوری که تعهدکارمند به سازمـــــان موضوع بی ربطی شده است. او می گوید که اهمیت تعهد سازمانی به عنوان یک مفهوم عمده در مدیریت و رفتار سازمانی درحال کاهش است و این روند همچنان ادامه دارد. اساس بحث باروچ این است که تعهدسازمانی برای کارکنان یک پیش شرط مهم است، اما مهمترین نیست. سازمانها باتوجه به فعالیتهای کوچک سازی در سالهای اخیر نسبت به استخدام کارکنان با تعهد یکسان نسبت به سازمان یا ناتوان و یا بی میل بوده اند. حتی دراکر (DRUCKER) برجسته ترین نویسنده مدیریت نیز نسبت به شرکتهایی که می گویند، برای کارکنانشان ارزش قائلند، بدبین است چرا که آنها خلاف آن را ثابت کرده اند. دراکر می گوید، همه سازمانها هر روزه اذعان می کنند که کارکنان بزرگترین دارایی آنها هستند، ولی باوجــود این به آنچه که می گویند کمتر عمل می کنند چه رسد به آنکه واقعاً معتقد به آن باشند. اکثر سازمانها معتقدند همان طور که تعهد سازمان به کارمند، کاهش یافته این انتظار وجود دارد که تعهد کارمند هم نسبت به سازمان کاهش یافته باشد.
به طورکلی نمی توان به منطق باروچ ایراد گرفت. تحقیقات نشان می دهند که حمایت سازمانی از کارمند با تعهد کارمند به سازمان به وضوح مرتبط است. همچنین شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه بسیاری از سازمانها کارکنانشان را بازخرید می کنند تا هزینه ها را کاهش دهند و از این طریق توانایی رقابت در بازارهای جهانی را به طور فزاینده ای افزایش دهند. امشوف (EMSHOFF) تخمین می زند که بالغ بر ۹۰ درصــد شرکتهای بزرگ، کوچک شده اند. درباره تغییرات در محیطهای کاری در روزنامه نیویورک تایمز تخمین زده شده است که ۴۳ میلیون شغل در آمریکا بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۵ از بین رفته است.
اکثر شغلهایی کــــه در این دوره به وجود آمده اند از بین رفته اند. این رقم ترک شغل کارکنان را آشکار می کند و این بی نظمی ممکن است، اثر منفی را بر تعهد سازمانی تشدید کند. همچنین مشخص شده است که شرکتها نه تنها در زمان ورشکستگی یا رکود کارکنانشان را بازخرید می کنند، بلکه آنها در زمان سودآوری و رونق نیز دست به این عمل می زنند.
آنها با انجام این کار علامت مثبتی را برای تحلیلهای مالی ارائه و بنابراین، از این به عنوان حربه ای برای افزایش سهامداری در کوتاه مدت استفاده می کنند. برای مثال به گفته ریچهیلد (RICHHIELD) شرکت زیراکس در دوران سودآوری، برنامه هایی را برای کاهش کارکنانش اعلام کرد به طوری که تعداد آنها را به ۱۰ هزار کارمند در سال ۱۹۹۳ کاهش داد و این کار به افزایش ۷ درصدی سهام این شرکت در روز بعد منجر شد. تعجب آور خواهدبود اگر تعهد کارکنان به شرکت زیراکس درنتیجه چنین عملی کاهش نیابد. تعدادی از ادغام شرکتها و به مالکیت درآوردن شرکتی توسط شرکت دیگر نیز توسط باروچ ذکر شده اند که همچنین تعهد سازمانی کارکنان را کاهش داده اند. همان طور که سازمانهای بــزرگ مالکیت سازمانهای دیگر را به دست آورده یا دارائیهای خود را می فروشند آنچه که به طور فزاینده ای به شکل غالب ظاهر می شود موضوع کانون تعهد است. کاملاً به آسانی می توان دریافت که برای کارکنان در این شرایط درک اینکه چه چیزی و کدام سازمانشان است، مشکل است. در نتیجه ایجاد و شکل گیری تعهد در این شرایط برای آنها مشکل خواهدبود. برای مثال آیا کارمندی که متعهد به شرکت مک دونل داگلاس (MC DONNELL DOUGLAS) است می تواند به آسانی تعهدش را به شرکت بوئینگ منتقل کند.
<s< p=””></s<>

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

trong>ب – تعهد سازمانی واقعاً مهم است:
چطور می توان بحث باروچ را که معتقد است تعهد سازمانی یک مفهوم مدیریتی بی ربطی است را ارزیابی کرد. شواهدی وجود دارد که بسیاری از سازمانها استراتژی های کوچک سازی و کاهش هزینه ها را دنبال می کنند. برای این شرکتها ایجاد سطح بالایی از تعهد کارمند ظاهراً به عنوان یک استراتژی نه چندان مهم برای کسب موفقیت اقتصادی نسبت به شرکتهایی که به این استراتژی متوسل می شوند درک می شود.
بنابراین، براساس تجربه واقعی مدیریت، ممکن است، صاحبنظری استدلال کند که تعهد کارمند چیز بی ربطی است، به خاطر اینکه سازمانهای کمتری استراتژی هایی را برای افزایش تعهد کارکنان ادامه می دهند. در این دیدگاه باروچ ممکن است تاحدودی درست بگوید. با این حال، از طرف دیگر شواهدی دال بر این وجود دارد که سازمانها درپی عملکرد بالا و استراتژی های منابع انسانی برای افزایش تعهد کارکنانشان هستند که می تواند سود اقتصادی بیشتری را برای آنها فراهم کند. از این دیدگاه تعهد کارمند نه تنها بی ربط نیست، بلکه به عنوان یک مفهوم مدیریتی به خاطر اینکه می تواند به مزیت رقابتی و موفقیت مالی منجر شود، خیلی مهم است. درحقیقت تعهد از این دیدگاه ممکن است، به عنوان کلیدی برای مزیت رقابتی محسوب شود. در این دیدگاه تعهد کارمند به عنوان یک استراتژی رقابتی، کاملاً برخلاف آنچه که باروچ می گوید، چیز بی ربطی نیست. (مودی، ۱۹۹۸، ص ۳۹۶ – ۳۹۲). ( مصطفی امامی ، راهبرد ، ۱۳۴-۱۳۱ ).
۲–۲۲) تعهد سازمانی مفهوم یک بعدی یا چندبعدی؟
پورتر (PORTER) تعهد را براساس نیروی کلی همانندسازی (تعیین هویت) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف می کند. در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل می شود.
۱ – قبول اهداف و ارزشهای سازمان
۲ – تمایل به همکاری با سازمان برای کسب اهدافش
۳ – میل به باقی ماندن در سازمان (استیرز، ۱۹۸۹، ص ۵۷۷ – ۵۷۶).
در این دیدگاه، تعهد به عنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است. سالها، اندیشمندان درک ما را از تعهد سازمانی با نگریستن به آن به شکل چندبعدی تغییر داده اند. این محققان علاقه مند به یک مجموعه وسیعتر از پیوندها بین کارکنان و سازمانها نسبت به آنچه که پورتر مطرح کرد، بوده اند. درحالی که پورتر متمرکز بر یک پیوند توصیف شده با قبول اهداف سازمان بوده است، تحقیقات محققان بعدی بر انواع تعهد متمرکز شده است که می تواند برای توجیه رفتار فرد و استمرار آن در محیط کار درنظر گرفته شود.(مودی، ۱۹۹۸، ص ۳۹۰ – ۳۸۹)
۲-۲۳) الگوهای چندبعدی
۱) مدل اریلی و چتمن:
اریلی و چتمن(OREILLY & CHATMAN،۱۹۸۶) الگوی چندبعدی خود را مبتنی بر این فرض بنا نهادند که تعهد، نگرشی را نسبت به سازمان ارائه کرده و مکانیسم هایی دارد که ازطریق آنها می تواند نگرش شکل بگیرد. بنابراین، مبتنی بر کار کلمن (KELMAN) در نگرش و تغییر رفتار (۱۹۵۸) اریلی و چتمن معتقدند که پیوند بین فرد و سازمان می تواند، سه شکل متابعت، همانندسازی و درونی کردن را به خود بگیرد.
متابعت، زمانی اتفاق می افتد که نگرشها و رفتارهای همسو با آنها به منظور کسب پاداشهای خاص اتخاذ می شوند. همانندسازی، زمانی اتفاق می افتد که فرد نفوذ را به خاطر ایجاد یـــا حفظ رابطه ارضاکننده می پذیرد (می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص ۳۰۵). سرانجام درونی کردن، رفتاری که از ارزشها و یا اهداف نشأت گرفته را منعکس می کند که با ارزشها یا اهداف سازمان منطبق است (مودی، ۱۹۹۸، ص ۳۹۰).
بررسی جدیدتر از یک نمونه بزرگتر، دو نوع تعهد را به جای سه نوع تعهد مشخص کرد که تعهد ابزاری (متابعت) و تعهد هنجاری (همانندسازی و درونی کردن) نامیده شدند. (کرامر، ۱۹۹۶، ص ۳۹۰ – ۳۸۹). در تحقیقات بعدی این دو محقق و همکارانشان نتوانستند تمایزی را بین همانندسازی و درونی کردن قایل شوند. از این رو، آنها در تحقیقات جدیدتر موارد همانندسازی و درونی کردن را ادغام کردند و آن را تعهد هنجاری نامیدند. متابعت، نیز در کار اخیرشان تعهد ابزاری نامیده شده است که متمایز از همانندسازی و درونی کردن است. برای مثال، اریلی و چتمن متوجه شدند که متابعت به طور مثبت تا منفی با ترک شغل ارتباط دارد. با درنظرگرفتن اینکه تعهد سازمانی عموماً به عنوان متغیری درنظرگرفته می شود که احتمال ترک شغل را کاهش دهد، این یافته بعضی سوالها را درباره اینکه آیا متابعت می تواند، به عنوان یک شکل از تعهد سازمانی درنظرگرفته شود را به وجود آورده است (می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص ۳۰۶).
۲) مدل می یر و آلن:
می یر و آلن (MEYER&ALLEN) مدل سه بعدیشان را مبتنی بر مشاهده شباهتها و تفاوتهایی که در مفاهیم تک بعدی تعهد سازمانی وجود داشت، ایجاد کردند. بحث کلی آنها این بود که تعهد، فرد را با سازمان پیوند می دهد و بنابراین، این پیوند احتمال ترک شغل را کاهش خواهد داد (می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص ۳۰۵). آنها بین سه نوع تعهد، تمایز قائل می شوند. تعهد عاطفی اشاره به وابستگی احساسی فرد به سازمان دارد.
تعهد مستمر مربوط به تمایل به باقی ماندن در سازمان به خاطر هزینه های ترک سازمان یا پاداشهای ناشی از ماندن در سازمان می شود. سرانجام تعهد هنجاری احساس تکلیف به باقی ماندن به عنوان یک عضو سازمان را منعکس می کند. آشکارا یک همپوشی بین روشی که پورتر تعهد را مفهوم سازی کرده و کارهای بعدی اریلی و چتمن و می یر و آلن وجود دارد. روش پورتر به تعهد خیلی مشابه با بعد درونی کردن اریلی و چ
تمن و مفهوم تعهد عاطفی می یر و آلن است.

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

 

 

 

 

 

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

روش تحقیق در هر علمی، روش شناخت آن است و اعتبار و ارزش قوانین هر علمی، شناختی مبتنی بر روش علمی است. در این فصل به روش شناسی تحقیق پرداخته می شود که در آن نوع تحقیق، جامعه آماری پژوهش (شامل حجم و روش نمونه گیری)، متغیرهای پژوهش (شامل طبقه بندی آنها)، ابزار اندازه گیری (شامل روایی و پایایی آنها)، روش جمع آوری اطلاعات و روش های تجزیه و تحلیل داده ها مورد بررسی قرار می گیرد.

۲-۳- روش تحقیق

روش این پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی است. تحقیق توصیفی، شامل مجموعه روش هایی است که هدف آنها، توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی است (سرمد، بازرگان، حجازی، ۱۳۸۴). از آنجا که در این پژوهش رابطه میان متغیرهای رشد اخلاقی، شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مد نظر است، لذا می توان آن را پژوهشی توصیفی از نوع همبستگی قلمداد کرد و از آنجایی که تحقیق موجود به توصیف شرایط موجود پرداخته است و در حقیقت می خواهد آنچه هست را مورد بررسی قرار دهد، از نوع تحقیقاتی توصیفی محسوب می شود. همچنین این پژوهش یک پژوهش پیمایشی نیز محسوب می شود زیرا که ویژگی های جامعه آماری درمورد هر یک از متغیرها را مشخص خواهد ساخت. هدف محقق از انجام تحقیقات پیمایشی، توصیف عینی، واقعی و منظم خصوصیات یک موقعیت یا یک موضوع است. به عبارت دیگر، محقق در این گونه تحقیقات سعی می کند تا آنچه هست را بدون هیچ گونه دخالت یا استنتاج ذهنی گزارش کند و نتایج عینی از موقعیت بگیرد (سیدعباس زاده، ۱۳۸۶). این تحقیق با روشن کردن رابطه مذکور، آگاهی و دانش دانشجویان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت آموزش عالی را نسبت به متغیرها افزایش داده و نهایتا به بهبود عملکرد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کمک می کند. بر این اساس، تحقیق حاضر یک تحقیق کاربردی محسوب می شود.

۳-۳- نمونه آماری

روش نمونه گیری

روش نمونه گیری در این تحقیق خوشه ای طبقه ای تصادفی می باشد.

۳-۴- جامعه آماری

جامعه آماری عبارت است از اعضای واقعی یا فرضی که محقق علاقه مند به تحقیق در آنهاست و یافته های پژوهش را به آنها تعمیم می دهد (دلاور، ۱۳۸۵). همچنین جامعه آماری را می توان شامل گروهی از افراد دانست که دارای یک یا چند صفت مشترک هستند و این صفات مورد توجه محقق می باشد. جامعه ممکن است همه افراد یک نوع خاص و یا عده محدودتری از همان گروه را دربر بگیرد (بست، ۱۳۸۱). جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوره دوم منطقه هفده شهر تهران محسوب می شوند که در سال تحصیلی ۹۴-۹۳ مشغول تحصیل می باشند و تعداد آنان ۳۰۸۰۹ نفر می باشد . با بهره گرفتن از روش نمونه در دسترس، دبیرستان دخترانه حضرت فاطمه (س) و هنرستان پروین اعتصامی در منطقه هفده شهر تهران انتخاب شد و تعداد ۲۳۰ پرسشنامه در این دبیرستان روی دانش آموزان پایه اول اجرا شد تا پس از ریزش، تعداد ۲۰۰ پرسشنامه باقی بماند.

تعیین حجم نمونه

باید توجه داشت اندازه نمونه به ماهیت پژوهش، ابزار اندازه گیری به کار برده شده و ویژگی جامعه مورد نظر بستگی دارد (دلاور، ۱۳۸۵: ۹۰). تعیین حجم نمونه مورد مطالعه یکی از مسایلی است که تحقیق با آن مواجه می شود. پژوهشگر برای این کار به نمونه یا افرادی نیاز دارد که به طور عملی در پژوهش شرکت دارند و معرف جمعیت بزرگتر هستند. در برآورد حجم نمونه باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
  1. نماینده واقعی بودن
  2. تصادفی بودن (دلاور، ۱۳۸۵: ۹۱).

حداقل حجم نمونه با توجه به جدول جسی مورگان معادل ۱۳۳ نفر برآورد شد. از طرفی با توجه به این که حجم نمونه مطلوب در پژوهشهای همبستگی ۲۰۰ نفر است (پاشا شریفی و شریفی، ۱۳۸۰)، حجم نمونه معادل ۲۰۰ نفر انتخاب شد.

۳-۵- ابزارهای پژوهش:

پرسشنامه رشد اخلاقی DIT

در این تحقیق برای سنجش رشد اخلاقی از آزمون رشد اخلاقی DIT که در سال ۱۹۷۲ توسط رست و همکاران تدوین و مورد استفاده قرار گرفته است، استفاده می شود. آزمون DIT برای اندازه گیری رشد قضاوت اخلاقی به کار می رود. آزمون دارای شش قصه اخلاقی و فرم کوتاه آن حاوی سه قصه اخلاقی است که هر کدام از قصه ها، آزمودنی را با تناقض اخلاقی روبرو می کند (رست، ۱۹۷۲). تجزیه و تحلیل جواب های آزمودنی و دلایل انتخاب جواب، جایگاه آزمودنی را در مراحل اخلاقی معین می کند. آزمون را می توان هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی اجرا کرد. برای اجرای فرم کامل آن، یک ساعت وقت کافی است. و فرم کوتاه آن (سه داستان) حدود سی و پنج دقیقه زمان می برد.

نحوه اجرا بدین صورت است که آزمودنی ابتدا یک داستان را می خواند و سپس نظر خود را درباره ۱۲ عبارت که در ارتباط با موضوع داستان بیان شده، برحسب اهمیت بیان می کند. در انتها چهار تا از مهمترین عباراتی را که خوانده، انتخاب و اولویت بندی می کند (رست، ۱۹۸۵ به نقل از کمایی، ۱۳۷۶).

پس از اولویت بندی چهار عبارت مهم از دوازده عبارت مربوط به هر داستان توسط آزمودنی طبق جدول زیر، سطوح مراحل اخلاقی متناظر با هر عبارتی را می یابیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱۲ ۱۱ ۱۰ ۹ ۸ ۷ ۶ ۵ ۴ ۳ ۲ ۱ عبارات دوازدهگانه هر داستان
۵ ۳ ۵ ۱ ۶ M ۴ ۳ M ۲ ۳ ۴ داروسازی
۴ ۵ ۱ ۳ ۴ ۶ ۳ ۵ ۵ ۲ ۴ ۳ تصرف ساختمان
۵ ۵ ۴ ۳ ۴ ۳ M ۶ ۴ ۱ ۴ ۳ زندانی
۵ ۴ ۵ ۴ ۶ ۳ M ۵ ۲ ۱ ۴ ۳ پزشک
۳ ۴ ۳ ۵ ۵ ۵ ۱ ۶ ۲ ۳ ۴ ۴ مکانیک
۳ ۴ ۵ ۵ ۳ ۳ ۵ M ۴ ۲ ۴ ۴ روزنامه نگاری

پس از مشخص شدن مرحله قضاوت اخلاقی متناظر با هر عبارت و بر این اساس که در هر داستان در نهایت ما چهار عبارت اولویت بندی شده داریم، به مرحله ای که توسط آزمودنی به عنوان اولین اولویت انتخاب شده، چهار امتیاز می دهیم، به مرحله ای که اولویت دوم است سه امتیاز می دهیم، به مرحله ای که اولویت سوم را دارد دو امتیاز می دهیم و به مرحله اخلاقی ای که در آخرین اولویت قرار گرفته، یک امتیاز تعلق می گیرد. این امتیازها سپس به جدول زیر منتقل می شود.

جدول نمره گذاری آزمون DIT براساس اولویت های چهارگانه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مراحل رشد اخلاقی داستان ها
P M A ۶ ۵ ۴ ۳ ۲
                داروساز
                تصرف ساختمان
                زندانی
                پزشک
                مکانیک
                روزنامه
                نمره کل مرحله

منظور از M سوالاتی است که به دلیل ظاهر جمله، بی انگیزه بودن و ابهام یا بی دقتی آزمودنی جزو اولویت ها قرار گرفته و جمع امتیاز آنها در ۶ داستان (فرم کامل) نباید از هشت بیشتر شود، چرا که در این صورت نتایج حاصله فاقد اعتبار است. A امتیاز مرحله قضاوت اخلاقی است. P نمره رشد اخلاقی (اخلاق اصولی) است که جمع نمره های مراحل ۵ و ۶ قضاوت اخلاقی می باشد.

رست و همکاران (۱۹۷۸، ۱۹۸۶) از طریق گروه ملاک، آزمون DIT را اعتباریابی کردند، جلیلیان (۱۳۷۰) نیز برای اعتباریابی آزمون DIT از روش گروه ملاک استفاده کرد؛ آزمون توانست میان کارگران، مدیران، سرپرستان از لحاظ مراحل ۲، ۳، ۴ و اخلاق اصولی و مرحله ۵ و ۶ رشد قضاوت به طور معناداری با F برابر ۳۹۰/۳۰، ۳/۱۶، ۴/۸۰، ۴/۷ تفاوت قایل شود (نقل از پاشا و گودرزیان، ۱۳۸۷).

داویسون و رابیسون (۱۹۸۷به نقل از پاشا و گودرزیان، ۱۳۸۷) نشان دادند که پایایی نمره های اصول اخلاقی (مراحل ۵ و ۶) آزمون DIT از طریق روش بازآزمایی بالاتر از ۷۰% است و شاخص های آلفای کرونباخ برای همسانی درونی آزمودنی ها نیز بالاتر از ۷۰% است.

در تحقیق پاشا و گودرزیان (۱۳۸۷) ضرایب پایایی آزمون با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ و تصنیف محاسبه شد که به ترتیب برابر با ۷۴/۰ و ۸۲/۰ بود.

پرسشنامه شادکامی آکسفورد:

پرسشنامه شادکامی آکسفورد ابزاری مناسب و یک معیار پیچیده و چند گزینه ای با پایایی و روایی بالا می باشد. پرسشنامه شادکامی آکسفورد در ۱۹۸۹ توسط آرگایل و لو[۱۱۲] تهیه شده و در ۱۹۹۰ منتشر شده است. از آنجا که آزمون افسردگی «بک» یکی از موفق ترین مقیاس های افسردگی است، آرگایل پس از رایزنی با «بک» جملات مقیاس افسردگی او را معکوس کرد. بدین ترتیب ۲۱ ماده تهیه شد و ۱۱ ماده دیگر نیز به آنها افزود تا سایر جنبه های شادکامی را دربر گیرد. سپس بر روی تعدادی از دانشجویان اجرا نمودند و با توجه به روایی صوری پرسش ها و حذف چند ماده، در نهایت فرم نهایی ۲۹ ماده سوالی پرسشنامه آماده گردید.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

آرگایل و همکاران ضریب آلفای ۹۰/۰ را با ۳۴۷ آزمودنی و فارهنایم و برونیگ[۱۱۳] (۱۹۹۰) آلفای ۸۷/۰ را گزارش کرده اند. فرانسیس (۱۹۹۸) آلفای ۹۳/۰ را در یک بررسی میان فرهنگی در چهار کشور مختلف با ضرایب ۸۹/۰، ۹۰/۰، ۸۹/۰، ۸۹/۰ به دست آورده است. الیانت (۱۹۹۳) ضمن به دست آوردن پایایی آزمون ۸۳/۰ پس از سه هفته دریافت که پایایی بازآزمایی این پرسشنامه از پایایی پرسشنامه سلامت عمومی و مقیاس افسردگی نیز بیشتر است (به نقل از مرادبخش، ۱۳۹۲).

پرسشنامه شادکامی آکسفورد توسط علی پور و نوربالا (۱۳۷۸) به فارسی ترجمه شده است و درستی برگردان آن توسط هشت متخصص (روان شناس و روانپزشک) تایید گردیده است، سپس به صورت مقدماتی بر روی تعدادی دانشجو اجرا گردیده و اصلاحاتی بر روی آن انجام گرفته است. همچنین این آزمون توسط محمود گلزاری در سال ۱۳۸۲ به فارسی ترجمه شد و در سال ۸۳ روی ۴۴۶ دانشجوی دختر و پسر اجرا شد با σ=۹۲۹۵ و در تحلیل عاملی، چهار عامل بدست آمد. با اجرای فرم نهایی آزمون، شاخص های آماری از جمله همسانی درونی آزمون و آلفای کرونباخ آن محاسبه گردید

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

حادث می شوند، که روش ها و ابزارهای تحلیل و پژوهش محملی برای به کارگیری و آزمون در عرصه عمل پیدا نمی کنند. هنوز یک مدل نظری برای تبیین رفتار یک بازیگر، یک سیستم، یک حکومت طراحی نشده، موج جدیدی همه ی نقشه ها را بر آب می دهد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

فرضیه ها عرصه ای برای ارزیابی و اثربخشی پیدا نمی کنند، چرا که سرعت و تنوع تحولات فرصتی برای مکث و یا آزمون و خطا باقی نمی گذارند. نظریه های متعارض، پژوهشگر سیاسی را در بلا تکلیفی برای انتخاب موضوع و روش قرار می دهد. ارزش های ناهمگن و متضاد، اندیشه ورزان را به سمت گیری های تنگ نظرانه فردی می کشند تا دفاع از هنجارهای درونی شده و اساسی جامعه. ریاکاری و فرصت طلبی مقطعی جای پای بندی به اصول و جهان بینی را می گیرد. ارزش های علم و دست آوردهای دانش فنی، متاعی می شود که در طَبق روشنفکری برای کسب مال و منال عرضه بازار ریاکاری و زراندوزی می گردد. تکنیک ها و روش های پیشرفته تبلیغاتی و وسایل ارتباط جمعی، ابزاری می شود برای تحمیق توده ها، سرپوش گذاشتن روی نارسایی ها و خطاها و غفلت ها. روش های قانونی، چماقی می شود برای تحدید آزادی ها و رخنه در حریم مغزها و خلوت انسان ها. توجیهات فلسفی مفرّی می شود برای تحکیم جزمیات و تنفیذ ایدئولوژی ها، رهیافت های تلخ و دردآلود فقر و نکبت و عقب ماندگی زمان حال و افق های تاریک آینده.

۲ – ۴ بحران روش شناختی

اگر از ما بپرسند کدام بحران بیش از همه بر سرنوشت انسان در قرن بیست و یکم تأثیر خواهد گذارد، هر کس به فراخور حال مقام خود نظری خواهد داد. ممکن است برای پاسخ به این پرسش ذهن ما متوجه مسائل و مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و … در جوامع ملی و نظام جهانی شود. بی تردید، جهان ما در عمر دراز و سیر تکاملی و تکوینی خود هر از گاهی با نوعی از این بحران ها درگیر بوده است و در آینده نیز خواهد بود. مشکل اساسی ما در دوران های مختلف تاریخ، در واقع نداشتن ابزار و روش مناسب برای شناخت شکل و ماهیت و نداشتن بینش مکفی از طریق کسب معرفت علمی و تجربی و هنجاری از رخدادهای بحرانی بوده است. لذا از دیدگاه ما، بحران آینده را باید در روش و بینش ما جستجو و تدبیر کرد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اگر به گذشته نگاه کنیم، ریشه های این بحران را می توانیم از زمانی که فلسفه و علم راه خود را از هم جدا کردند، پی جویی کنیم. هنگامی که فلسفه و علم راه خود را از هم جدا کردند، بحرانی در قلمرو شناخت حاصل شد. در واقع بحران فوق از فلسفه آغاز گردید و رویدادهای اساسی قرن نوزدهم در قلمرو اندیشه و تفکرات کانت نیچه، راه را برای نظریه «هایدگر» در قرن بیستم هموار کرد که اساس و ماهیت هستی زیر سؤال قرار گرفت. در چنین شرایطی بود که پیوند مجدد علم و فلسفه برقرار شد و «پوزیتویسم منطقی» حاصل آن بود. «کارل پوپر» نشان داد که «علمی بودن نظریه در ابطال پذیری آن است». از این دیدگاه، نارسایی در ارزیابی و وارسی نظریه، خود بخود باعث نارسایی استقراء به مثابه دلیل مطلق است و از نظر «پوپر» منطق «قیاسی» ارزش تعیین کننده ای برای وارسی دارد و اساسی غیر قابل انکار برای حقیقت ایجاد می کند. البته این منطق به سهولت پذیرفتنی نیست و نارسایی درونی دارد.

بحرانی که در بنیان های شناخت علمی بوجود آمد، خود بخود با بحران بنیان های شناخت فلسفی همراه شد و هر دو آنها موجد ایجاد تعارضاتی در قلمرو کلان شناخت گردید و همه چیز در ابهام و تاریکی فرو رفت و در هاله ای از نسبیّت و تردید قرار گرفت.

۲ – ۵ بحران دولت های ملی

امروزه عصر جهانی شدن با شدت و ضعف های گوناگون موقعیت دولت ملی را دستخوش دگرگونی نموده، عناصر متشکله آن از جمله ملیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت و نیز تعاملات میان آنها را متحول نموده است. به گونه ای که رابطه ی سنتی میان مشروعیت، کارآیی، استقلال و اقتدار به هیچ وجه نمی تواند مبین موقعیت دولت در عرصه داخلی و بین المللی باشد (قوام، ۱۳۸۰: ۶۹۴). دانیل بل نیز حدود پانزده سال پیش، مدعی شد که نهاد دولت _ملت «برای مسائل بزرگ زندگی بسیار کوچک است و برای مسائل کوچک زندگی بسیار بزرگ» (Bell, 1987: 14). گرچه تردید در کارآیی و شایستگی مهم ترین نهاد و سازمان سیاسی مدرن به اندازه ی عمر آن پیشینه دارد، اما فرایند پرشتاب و فراگیر جهانی شدن در دهه های اخیر، ناتوانی و ناکارآمدی نهاد دولت را به آشکارترین وجه نمایان کرده است.

فرسایش محیط زیست و اعتمادناپذیری قابلیت فناوری عالی مخاطرات تازه ای آفریده است که به مرزهای ملی بی اعتنا است. «چرنویل»، «حفره ی ازن»، «باران اسیدی» از جمله حوادث و تحولات اکولوژیکی اند که دارای چنان دامنه و حدّتی هستند که نمی توان از درون چارچوب های ملی به آنها پرداخت؛ از همین رو اینها ظرفیت دولتهای منفرد را در حفظ نظم داخلی از کار می اندازند. جنبه های دیگری نیز هست که مرزهای دولت _ملت را هر چه بیشتر خلل پذیر می کند. کافی است به جرایم سازمان یافته مثل قاچاق مواد مخدر و اسلحه اشاره کنیم (هابرماس،۱۳۸۰: ۱۰۵).

عکس مرتبط با محیط زیست

وقتی از «تحلیل رفتن قدرت» دولت _ملت سخن می گوییم در وهله ی اول به سیر تحول دولت مدرن نظر داریم که نخست با صلح وستفالی تولد یافت. سیمای نظام دولت _ملت در الزامات حقوق بین الملل کلاسیک و در توصیف های دانشمندان رئالیست در علم سیاست ترسیم شده است. بنا به الگوی که به این ترتیب ترسیم شده است دنیای دولت ها دربرگیرنده دولت _ملت هایی است که در یک محیط پر هرج و مرج به مثابه بازیگران مستقلی محسوب می شوند که در تلاش برای حفظ و توسعه ی قدرت خود به اتخاذ تصیم های کمتر یا بیشتر عقلانی دست می زنند. اما این الگوی سنتی هر روز کمتر با وضعیت جاری جور در می آید. در حالی که حاکمیت دولت و انحصار کاربرد نیروی قهر در ظاهر و به طور رسمی تغییری نکرده است، در هم تنیدگی های افزاینده جامعه ی جهانی این فرض را به معارضه کشیده است که سیاستهای ملی محصر در قلمرو ملی هنوز هم بتواند برای اداره ی سرنوشت دولت _ملت های منفرد حکایت کند (هابرماس، ۱۳۸۰: ۱۰۷).

چنانکه در تعریف جهانی شدن بیان شد، فرایند موردنظر عبارت است از ادغام مردم دنیا در جامعه ای واحد یا پیوند فرد _جامعه در گستره ای جهانی. به بیان دیگر بی بستر شدن روابط و کنش های اجتماعی در نتیجه ی فشردگی فضا و زمان، امکان برقراری روابط میان انسان های بسیار دور از هم یا به قول گیدنز، «دیگرهای غایب» را فراهم کرده، بستر و فضایی بسیار فراخ برای روابط اجتماعی پدید می آورد. بستر مورد نظر همان جامعه ی جهانی است که البته تا رسیدن به مرحله ی کمال و پیشرفته راهی دراز و پرفراز و نشیب دارد.

جهانی شدن را از لحاظ سیاسی، باید رهایی امر اجتماعی از سیطره ی دولت دانست. در مراحل مختلف دوران مدرن، مرزهای جامعه توسط دولت تعریف و تحدید می شد و مرزهای سیاسی کم و بیش بر مرزهای اجتماعی منطبق بود. مرزهای فرهنگی _هویتی نیز به واسطه ی تلاش های پایدار و حتی کم و بیش خشونت بار دولت، از مرزهای ملی فراتر نمی رفت و هرگونه فرهنگ فراملی و فروملی نوعی ناهنجاری و یا بحران قلمداد می شد. ولی فرایند جهانی شدن با فرسایش و نفوذ پذیر کردن مرزهای ملی، زمینه ی جدایی جامعه، روابط اجتماعی و فرهنگ را از نهاد دولت _ملت فراهم می کند. بنابراین امر اجتماعی بار دیگر در کانون علایق سیاستمداران و پژوهش گران اجتماعی قرار می گیرد.

رهایی امر اجتماعی از چارچوب دولت _ملت و شکل گیری جامعه ای فراملی، بازتعریف مسائل اجتماعی را ایجاب می کند. از زمان شکل گیری دولت به مثابه مهم ترین و قدرتمندترین نهاد سیاسی، بخش عمده ای از مسائل اجتماعی، همچون مسائل ملی قلمداد و در این سطح بررسی و تحلیل شده است. ولی فرایند گسترده و پرشتاب جهانی شدن با فراهم کردن زمینه های فرسایش فزاینده ی مرزهای ملی، باز تعریف مسائل اجتماعی _ملی به مثابه مسائل جهانی را گریز ناپذیر کرده است. چنین فرایندی از راه های مختلف به مخدوش شدن حاکمیت ملی و کاهش استقلال دولت می انجامد که به بهترین وجه در تحلیل رفتن اقتصادهای ملی نمود می یابد.

عکس مرتبط با اقتصاد

همچنین ناتوانی دولت از کنترل جریان جهانی اطلاعات به معنای تضعیف سلطه ی دولت بر فضا و زمان است که این نهاد مدرن آنها را در چارچوب سرزمین ملی محصور کرده بود. در جهان معاصر به واسطه ی کاهش هزینه های تحمیل شده توسط زمان و فضا، فضا و زمانی جدید به روی انسان ها گشوده شده که تاکنون قابل تصور نبود. این گستره چنان فراخ است که مهم ترین سازمان سیاسی مدرن به هیچ روی نمی تواند جریان های درون آن را محدود یا کنترل کند (Binsbergen, 1999: 298).

فرایند جهانی شدن مسائل اجتماعی، که به نظر یک پیامد تولید و مصرف بی وقفه و نشان گر جنبه ی تاریک تجدّد است(Lyon, 1999:44)، ناکارآمدی دولت ملی و سازمان سیاسی مبتنی بر آن را کاملاً آشکار می کند. در چارچوب دنیایی در هم تنیده که بخش های مختلف آن وابستگی عمیق و گسترده ای با یکدیگر دارند، اراده ی ملی به تنهایی نمی تواند از عهده ی درک و حل بسیاری از مسائل زندگی اجتماعی برآید. مسائل جهانی راه حل ها و تدبیرهای جهانی می طلبند و دستیابی به چنین راه حل ها و تدبیر هایی هم مستلزم شکل گیری و اقدام نهادهای فراملی، بین المللی و جهانی است.

بدین ترتیب حاکمیت ملی مخدوش می شود، چرا که دولت ها ناگزیرند قدرت و اختیارات انحصاری خود را تعدیل کنند و به سهیم شدن نهادهای دیگر در قدرت و اختیارات مودنظر تن دهند. به بیان دیگر، فرایندها و مسائلی مانند بین المللی شدن بازارها، خطر نابودی ناشی از جنگ هسته ای، گرسنگی، مهاجرت بین المللی، حقوق زنان و اقلیت ها، مسائل زیست محیطی و ده ها مسئله کوچک و بزرگ دیگر حاکمیت ملی را محدود و مقید می کند (Della porta, 1999: 21).

برجسته ترین نمود فراملی شدن مسائل اجتماعی و مخدوش شدن حاکمیت ملی، شکل گیری سازمان ها و نهادهای گوناگون فراملی است که روز به روز بر شمار آنها افزوده می شود. این امر به نوبه ی خود منجر به دگرگونی شکل سنتی دولت می شود، چرا که حاکمیت ملی به صورت های مختلف و توسط نهادهای بین المللی، فراتر از مرزهای ملی تداوم می یابد و اعمال می شود. این تحولات به معنای بین المللی شدن دولت است که تصمیم گیری جمعی و هماهنگی بین حکمومت ها را برای دست یابی به اهداف ملی و بین المللی گریز ناپذیر می کند.

کاهش توانایی استقلال دولت، کارآیی حکومت را کاهش می دهد و مشروعیت و اقتدار دولت _ملت را تضعیف می کند. به بیان دیگر، جریان ها و شبکه های جهانی ثروت، اطلاعات و قدرت، عرصه را چنان بر دولت تنگ می کنند که از انجام تعهدات خود، به ویژه تعهات رفاهی عاجز می ماند. بنابراین مشروعیت دولت روز به روز کاهش می یابد و به تبع آن حتی اعتبار و ارزش نظام سیاسی نیز زیر سؤال می رود (Castells, 1997: 343).

بدین ترتیب فرایند جهانی شدن، نیروهایی را آزاد می کند که دست به دست هم می دهند تا آزادی عمل حکومت ها و دولت ها را با کم رنگ تر کردن مرزهای سیاست داخلی، تغییر شرایط تصمیم گیری سیاسی، دگرگون کردن بستر نهادی و سازمانی جوامع سیاسی ملی، تغییر چارچوب قانونی و اداری حکومت ها و مبهم کردن خطوط و مرزهای مسئولیت و پاسخ گویی دولت های ملی محدود کنند (Held, 1991: 222).

۲ – ۶ بحران دموکراسی

دموکراسی امروزه در اصطلاح سیاسی به مفهوم برتری قدرت آرمانخواهانه ملی، و اداره ی حکومت به وسیله ملت می باشد (علی بابایی، ۱۳۹۱: ۳۲۳). مفهوم دموکراسی به حکومت و مردم باز می گردد و این که حکومت باید به دست مردم و برای مردم باشد. دموکراسی به سان یک ارزش اجتماعی و سازمان سیاسی، ریشه در یونان قدیم دارد. مفهوم اولیه ی دموکراسی، حکومت مستقیم توده ی مردم بوده است. در اواخر سده ی هجدهم طی انقلاب آمریکا، متفکرانی چون الکساندر هامیلتون، مسئله دموکراسی نمایندگی را مطرح کردند. همچنین با ظهور انقلاب فرانسه و تبلور مفهوم قدرت مردمی، مسئله گسترش دموکراسی بر سایر قشرها و بخش های جامعه، همچون زنان و فرودستان، مطرح گردید. به دنبال مسئله دموکراسی نمایندگی و ورود توده های مردم به دایره ی مشارکت دموکراتیک، متفکرانی چون جان لاک و منتسکیو مسئله محدودشان قدرت دولت و تفکیک قوا را در جهت تقویت دموکراسی نمایندگی به پیش کشیدند. در مقابل، روسو با طرح دموکراسی مستقیم، بر نقش توده ی مردم تأکید کرد. انگاره ی قدرت مردمی با ظهور جنبش های سوسیالیستی در کنار ظهور طبقه ی کارگر صنعتی اهمیت تازه ای یافت. به این نحو، دموکراسی اعتباری عام و جهانی پیدا کرد (توحید فام، ۱۳۸۱: ۲۶۶).

به طور کلی، «دموکراسی» مفهومی با تاریخی دور و دراز است، و بسیاری از خوانندگان جدید شگفت زده می شوند اگر بدانند که این واژه تا قرن دوازدهم فحش و ناسزا بوده، نه ستایش و تعریف. برای مثال، در یونان باستان، که این واژه در آن جا ریشه دارد، دموکراسی عموماً «حکومت عوام» فهمیده می شد (جکسون و دی. تنسی، ۱۳۹۱: ۲۲۰). با این حال امروزه دموکراسی، اصطلاحی است که به رژیم های سیاسی سراسر جهان در آخر قرن بیستم مشروعیت می بخشد. اما در حالی که متفکرانی چون فوکویاما با سقوط کمونیسم پیروزی دموکراسی لیبرال را جشن گرفته اند، در غرب این امر در سطح گسترده ای پذیرفته شده که دموکراسی نمایندگی کنونی آنچنان که باید، کار نمی کند. شواهد در این زمینه عبارتند از کاهش تعداد رأی دهندگان در انتخابات ملی در کشورهایی که رأی دادن اجباری نیست؛ افزایش ناپایداری وفاداری به احزاب سیاسی؛ و سرعت برجسته شدن موضوعاتی که به وسیله ی رسانه ها مطرح می شوند و سپس به همان سرعت فراموش می گردند. مردم کشورهای دموکراتیک، دلسرد، منفعل، بدبین و بی ثبات هستند. بنابراین، از یک طرف دموکراسی گرامی داشته می شود و از طرف دیگر نگرانی فزاینده ای در مورد چگونگی کارآیی آن در عرصه عمل وجود دارد.

افزون بر این، آن گروه از طرفداران جهانی شدن که گسترش فرایند جهانی شدن را مساوی با پایان دموکراسی در نظر می گیرند، جوهر دموکراسی را به موجودیت دولت های ملی گره می زنند. به عقیده ی آنها اصولاً دموکراسی زاییده ی دولتهای مدرن است که در سطح ملی شکل گرفته و تداوم یافته اند و خارج از این چارچوب نمی توان انتظار وجود نظام های دموکراتیک را داشت. به اعتقاد آنها جهانی شدن استقلال و حاکمیت دولت های ملی را زیر سؤال برده و آنها دیگر قادر به ارائه ی خدمات و کنترل فرایندها به نام مردم در داخل قلمرو خود نیستند. با گسترش این روند دولتهای ملی به تدریج حذف می شوند و متعاقباً دموکراسی نیز، که موجودیت اش متکی به موجودیت آنهاست، به پایان می رسد (رشیدی، ۱۳۸۶: ۵).

دیوید هلد، که بیش از هر متفکر دیگری راجع به موضوع «جهانی شدن و دموکراسی» مطالعه داشته، چارچوبی را برای دموکراسی جهانی فراهم آورده که آن را «الگوی جهان وطنی دموکراسی»[۱۵] نامیده است. هلد می پذیرد که در روابط و پیوندهای میان جوامع دگرگونی قابل توجهی رخ داده و ساز و کارها و نهادهای سیاسی موجود برای حل مشکلات مهم منطقه ای و جهانی، برای مثال در رابطه با نابرابری های جهانی و بی عدالتی اجتماعی، ناکافی می باشند. وی معتقد است که فرایندهای جدید قابل کنترل می باشند و به عبارت دیگر جهانی شدن به منزله ی «پایان سیاست» نیست، بلکه نمایانگر امکان تداوم آن به شیوه های جدید است که هلد آن را در «الگوی جهان وطنی دموکراسی» می یابد (رشیدی، ۱۳۸۶: ۱۱). نظریه ی او در مورد حکومت دموکراتیک جهان وطن تلاش مهمی برای ارائه یک برداشت جامعه شناختی در مورد امکان دموکراتیک شدن نهادهای سیاسی فراتر از دولت _ملت می باشد. هابرماس نیز معتقد است که اکنون که شهروندی در سطح فوق ملی در اتحادیه ی اروپا بازسازی شد، نیاز به ایجاد یک حوزه ی عمومی اروپاگستر وجود دارد. ویلیام کونولی در کنار طرح دموکراسی رادیکال استدلال نموده که باید درکی فراملی از ادعاها به عمل آید تا کسانی که سابقاً از حقوق شهروندی محروم بوده اند مورد پذیرش قرار گیرند. اما هنوز مسئله جهانی شدن از جانب نظریه پردازان این سنت ها بسیار کم مورد توجه قرار گرفته است. گاهی اوقات هلد به عنوان نظریه پرداز دموکراسی مشورتی شناخته می شود. او معتقد است که حکومت دموکراتیک جهان وطن دربردارنده ی بحث و تبادل نظر است. او از این عقیده ی هابرماس انتقاد می کند که انگیزه ی اجماع در همه ی کردارهای زبانی ساخته می شود و برای دموکراسی نیز اجماع ضرورت دارد. هلد از دموکراسی مشورتی چیز بسیار کلی تری را مراد می کند؛ یعنی اینکه تصمیمات مشروع تنها از طریق بحث و مشورت به وسیله ی مردم، که باید سرنوشت خود را تعیین کنند، حاصل می شود. او برخلاف هابرماس معتقد نیست که دموکراسی مستلزم ایده آل اجماع است؛ تصمیمات اکثریت باید الزام آور شناخته شوند (Held, 1991: 229).

مدل دموکراسی جهانی هلد اساساً متوجه بازسازی نهادهای سیاسی رسمی از پیش موجود در سطوح بین المللی و فوق ملی می باشد تا هم گرایش آنها را جهانی تر و هم خط مشی شان را دموکراتیک تر سازد. او به گونه ای مفید مسئله را خلاصه می کند:

باید در مورد معنا و مکان سیاست دموکراتیک در ارتباط با یک رشته از فرایندهای محلی، منطقه ای و جهانی همپوشنده بازاندیشی صورت گیرد. باید بر سه ویژگی فرایندهای جهانی تأکید شود: اول اینکه به هم پیوستگی فرایندهای اقتصادی، سیاسی، حقوقی، نظامی و فرهنگی «از بالا» در حال تغییر دادن ماهیت، وسعت و ظرفیت دولت حاکم می باشد، به طوری که توانایی «تنظیم کنندگی»اش به چالش کشیده شده و در بعضی از حوزه ها کاهش یافته است. دوم اینکه به هم پیوستگی جهانی و منطقه ای زنجیرهایی خلق می کنند که تصمیمات و برآیندهای سیاسی میان دولت ها و شهروندانشان را به هم پیوند می دهند و ماهیت و پویش های خود نظام های سیاسی ملی را تغییر می دهند. سوم اینکه گروه های محلی، جنبش ها و ملی گرایی ها «از پایین» دولت _ملت را به عنوان یک نظام قدرت نمایندگی و پاسخگو زیر سؤال می برند (Held, 1995: 267).

جهانی شدن تبعات آشکاری برای دموکراسی نمایندگی در بر دارد، چرا که این دموکراسی با استقلال و حاکمیت دولت _ملت پیوند دارد. اصل اساسی دموکراسی، که البته در نظریات و اَعمال دموکراسی های لیبرال کنونی محدود شده، این است که مردم باید سرنوشت خود را تعیین کنند و شرایط زندگی خود را اداره نمایند. ایده آل حق تعیین سرنوشت، از یک بعد فضایی آشکار برخوردار است: نهادهای دموکراسی نمایندگی که «مردم» به وسیله ی آنها حکومت می کنند همان نهادهای دولت _ملت هستند و حاکمیت مردمی همان حاکمیت دولت تلقی می شود. اگر استقلال و حاکمیت دولت _ملت به وسیله ی جهانی شدن از بین رفته، بنابراین دموکراسی لیبرال نیز به چنین سرنوشتی دچار می شود.

نقطه ی محوری بحث این است که استقلال دولت _ملت اکنون به شدت به وسیله ی فرایندهای جهانی محدود شده، در عین حال حاکمیتش بین نهادهای ملی، منطقه ای و بین المللی تقسیم گشته و به وسیله ی این تکثر محدود شده است. حکومت جهان وطن برای افزایش پاسخگویی نهادهای مسئول حکومت و نیز برای ارائه چارچوب قانونی که حقوق دموکراتیک را برای همه تأمین کند به بازتوزیع قدرت بین سطوح مختلف می پردازد. از این جهت آنچه را که هلد «اصل استقلال»[۱۶] می نامد در قلب دموکراسی جای دارد:

افراد باید در چارچوبی که فرصت ها را برای آنها ایجاد و محدود می کند از حقوق برابر (و به همین ترتیب از تعهدات برابر) برخوردار باشند. به عبارت دیگر، آنها باید تا وقتی که از این چارچوب برای نفی حقوق دیگران استفاده ننموده اند در تعیین شرایط زندگی خودشان آزاد و برابر باشند (Held. 1991: 228).

بنابراین، دموکراسی هم در بر دارنده ی حق بحث و مشورت دموکراتیک برای ممکن ساختن مشارکت در هدایت زندگی جمعی است و هم در بر دارنده ی حفاظت از حقوق فردی برای آزادی افراد در مورد زندگی خودشان.

از همین رو هلد پیشنهاد می کند که در کوتاه مدت سازمان ملل باید برای افزایش پاسخگویی دموکراتیک و تأمین حقوق دموکراتیک اصل گردد تا بتواند مطابق منشورش، به ویژه در رابطه با اجرای کنوانسیون های حقوق بشر و وعده ی مشهور «نجات نسل های آینده از بلای جنگ» به حیات خود ادامه دهد (Falk, 1995: 174). حقوق دموکراتیک، نظیر حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، باید در قوانین اساسی ملی و بین المللی تجسم یابند تا تضمین کنند که دموکراسی جهانی نه یک دموکراسی صوری بلکه یک دموکراسی واقعی است و توان تضمین استقلال فردی را دارد. در بلند مدت منشور ملل متحد می تواند گسترش یابد تا مجمع عمومی را بیشتر به یک پارلمان جهانی شبیه سازد و بتواند حقوق بین الملل را به موضوعاتی گسترش دهد که اکنون خارج از صلاحیت سازمان ملل هستند و اجرای این حقوق را در صورتی که لازم باشد با ابزار نظامی تضمین کند. اما برای ایجاد حداکثر پاسخگویی در موضوعات جهانی خاص مانند تنظیم بازارها و مسائل زیست محیطی باید قدرت منطقه ای نیز (مانند مورد اتحادیه ی اروپا) به ویژه در آمریکای لاتین و آسیا که دولت _ملت ها در سطح بین المللی بسیار ضعیف هستند، افزایش یابد. مدل هلد مبنی بر اصل «تصمیم گیری بومی» است که در اتحادیه ی اروپا برقرار می باشد: بر اساس این اصل تصمیمات باید تا حد ممکن به صورت محلی اتخاذ شوند تا پاسخگویی و مشارکت افراد علاقه مند به موضوعات خاص به حداکثر برسد. به علاوه، او پیشنهاد می کند که در موارد لازم باید رفراندم های بین المللی برگزار شوند (نش، ۱۳۹۱: ۲۹۳).

بطور کلی آنچه هلد پیشنهاد می کند عبارت است از گسترش توافقات بین المللی برای کنترل شرکت های چند ملیتی، الزام آنها به پرداخت حداقل دستمزدها، توجه به بهداشت و ایمنی کارگران، اعمال سیاست های فرصت برابر برای همه و … . همانگونه که او به درستی اشاره میکند از آنجا که شرکت های چند ملیتی برای پایه گذاری تولید در هر کشوری آزاد هستند چنین توافقاتی تنها در سطح بین المللی می توانند مؤثر واقع شوند (Held, 1995: 11). با این حال نباید فراموش کرد که هر چند، چارچوب نظری هلد برای تعریف پیوند جامعه و دولت مناسب تر می باشد، اما طلیعه ی واقعیت های حاصل از فرایند جهانی شدن دسترسی به آن را بسیار در فرادست قرار می دهد (رشیدی، ۱۳۸۶: ۲۳).

فصل سوم

الگوهای جایگزین سیاست

این فصل ابتدا جهانی شدن را از نگاه «نظریه پایان سیاست» مورد نقد و بررسی قرار می دهد. معارضه میان دو نهضت جهان گرایی و محل گرایی، قرن ۲۱ را عرصه تقابل فرهنگ ها و تمدن ها قرار داده است. قسمت عمده این تعارض ها ناشی از سوء تفاهم است. نظریه های متنوعی کمکی به شناخت و تدبیر این کج فهمی ها نکرده و حتی در پاره ای موارد به آنها دامن زده اند. وارثان تمدن های کهن نیز آنچنان درگیر معضلات مادی و شکلی هستند که فرصت و انگیزه ای برای تأمل و گفتگو روی مسائل معنوی و ماهوی برای پایان دادن به هرج و مرج جهانی ندارند. با وجود آنکه کاروان جهانی شدن همزمان در همه شاهراهها در حال حرکت است و قافله سالار مشخصی هم ندارد، مع الوصف مقصد آن هنوز در ابهام است و هر کس می کوشد آن را به سمت اهداف خود هدایت کند. در ادامه، این فصل به الگوهای محتملی که شایستگی، توان و ظرفیت جایگزینی سیاست را دارند، می پردازد. در واقع، در جهت پاسخ به سؤال فرعی سوم پژوهش، از آنجا که با جهانی شدن عرصه سیاست در دنیای متکثر امروزی، مفهوم، هدف و کارکرد آن به قلمرو فرهنگ نزدیک می شود، این فصل با طرح نظریه ی فرهنگی، ساختار و محتوای آن را از جهات و ابعاد مختلف تشریح می کند و در یک ارزیابی نهایی آن را به عنوان الگوی (پارادایم) جایگزین معرفی می نماید.

۳ – ۱ جهان گرایی و محل گرایی

در آغاز قرن بیست و یکم دو نهضت به ظاهر معارض جهان گرایی و محل گرایی همزمان در عرصه مناسبات جهانی تظاهر کرده اند. از یک سو کسانی می کوشند دنیا را به سمت یک سلسله ارزش ها و هنجارهای همگون و مشترک سوق دهند و از سوی دیگر، شمار کثیری از ملت ها، اقوام، فرهنگ ها و نژادها با هویت خاص خود پراکنده در سراسر جهان، نگران از استحاله در روند جهانی شدن، از خود واکنش نشان می دهند. این واکنش ها همواره عقلانی نیستند و بعضاً در مناطقی به تنش، بحران و خشونت تبدیل شده اند (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۵۷).

کسانی که معتقدند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی معلول تفوق سرمایه داری لیبرال بر کمونیسم و عروج یک تمدن جهانی است، به این امید دل بسته اند که بقیه ایدئولوژی ها و فرهنگ ها و نظام های معارض لیبرالیسم، بازار آزاد و اقتصاد جهانی، خود به خود تسلیم این جریان غالب شوند. از نگاه آنان، جهانگیر شدن ارزش های غرب و شیوه های رفتاری حکومتی اجتناب ناپذیر است و دیر یا زود همه به معجزات و فوائد آن پی خواهند برد. در مقابل کسانی که در برابر این روند مقاومت می کنند، مدعی هستند که غربی شدن جهان مساوی است با نوعی «انقلاب پوچ گرایی»[۱۷]، که اساس روابط سنتی بشر با زمین و طبیعت را سست کرده، خدا را از صحنه بیرون رانده و با نشاندن انسان به جای او، همه چیز را با نگاه ابزاری و مادی تفسیر می کند. برخی فیلسوفان با نگاهی حسرت آمیز به گذشته و دوره پیشامدرن غبطه زمان از دست رفته را می خورند. از نگاه آنان، هر کس از میوه تلخ درخت روشنگری غرب تناول کرده، با دست خویش از بهشت معنویت رانده خواهد شد.

ساموئل هانتینگتن معتقد است که :«تاریخ پایان نیافته. جهان یکی نیست و تمدن ها بشریت را متحد و منتزع می کنند». از نگاه او، آنچه برای مردم بیشتر اهمیت دارد منافع اقتصادی یا ایدئولوژی سیاسی نیست، بلکه «ایمان و خانواده، خون و اعتقادات است که مردم هویت خود را در آن می بینند و حاضرند به خاطر آن بجنگند و کشته شوند. بی شک این نوع نگرش از اوضاع جهان امروز تبعات و نتایج بسیار بحث انگیز و تعیین کننده ای دارد که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت و یا احتمالا نسخه ای بدیل برای آن تجویز کرد. بیشتر از همه، کسانی که با نظریه های گوناگون اقتصادی و ژئوپلیتیکی درصدد تبیین اوضاع جهان و ملت ها و کشورها هستند و از منظر خود با پیش فرض های واقع گرایانه مادی به گرایشات انسانی و رفتار آنها در عرصه مناسبات ملی، منطقه ای بین المللی نگاه می کنند، باید در مقابل این چالش بنیادی پاسخگو باشند (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۵۸).

اگر فرض را بر اساس نظریه ی «رویارویی تمدن ها» قرار دهیم، در بسیاری از استدلال ها و احتجاجات نظری مبتنی بر پارادایم های غالب دوران جنگ سرد، از جمله غلبه اقتصاد و ایدئولوژی بر سیاست های حیاتی باید خط بطلان کشید. برعکس، وقتی هانتینگتن از خطوط گسل تمدنی یاد می کند، نگاه او فرهنگی است یعنی توجه او معطوف به ارزش ها و هنجارهای جوامع است که هویت افراد آن را تشکیل می دهد؛ هویتی که آنها حاضرند جان خود را فدای حراست از آن کنند.

۳ – ۲ وحدت، کثرت یا تنوع

منتقدان برنامه جهانی شدن ارزشها، هنجارها و فرهنگها، اساس همگونی و یکنواختی را زیر سؤال می برند و می گویند بگذارید انسان ها با تفاوت های خود در جوار هم زندگی کنند و یاد بگیرند که از تنوع گوناگونی لذت ببرند. باغ بزرگی که فقط از یک گونه گیاهی پر باشد چندان چشم نواز نیست. صحنه آرای باغچه با تنوع رنگ گل ها پدید می آید، همانگونه که ترنم نواهای دلنشین تنها از ترکیب اصوات گوناگون و سازهای مختلف حاصل می شود.

نکته ای که این گروه درباره ی برنامه های جایگزین، بر آن تأکید دارند این است که این برنامه ها نباید معطوف به مدل جامعه ی خالص باشند. چرا که ایجاد جامعه ای خالص مغایر با واقعیت های روز است. زیرا هیچ جامعه ای نمی تواند از نظر نژادی، مذهبی و ارزش های فرهنگی خالص باشد. به همین دلیل، آنچه که باید انجام داد، تلاش در جهت پیدا کردن راهی برای توسعه ی یکپارچگی و احساسات مشترک در جوامعی است که از عناصر مختلف تشکیل یافته اند. بهترین راه برای رسیدن به این مهم نه از طریق تسلیم در برابر تفاوت ها بلکه از طریق شناسایی و ایجاد سازش بین آنها تحقق می یابد (جوشکون، ۱۳۸۳: ۵۹).

در مقابل ادعای بالا، کسانی نیز انگشت روی تنش های قومی، خشونت های نژادی و فرهنگی و اختلافات سرزمینی می گذارند و می گویند اینها همه نتیجه دور شدن از ارزش های والای عصر روشنگری است که عقلانیت، مردم سالاری تساهل و تسامح، همزیستی و حرکت به سمت همگونی و هنجارهای مشترک جهانی را ترغیب و توجیه می کند.

از آنجا که استدلال هر دو گروه تا حدودی منطقی و ریشه در واقعیت ها دارد، به نظر می رسد ما با یک انسداد معرفت شناختی مواجه هستیم. چه می توان کرد که انسان ها، با جهان بینی ها، ارزش ها، فرهنگ ها، زبان ها، و هویت های مختلف در کنار هم و با مسالمت زندگی کنند؟ هنگامی که به راهبردهای علمی این پرسش اساسی می پردازیم و تجربیات تلخ و شیرین و فراز و نشیب های تاریخ را مرور می کنیم، به عمق و عظمت مشکل پی می بریم. مگر پیشینیان ما جز این اندیشه ای در سر داشتند؟ مگر پیامبران الهی، فیلسوفان، عالمان روشن بین و … هدفی جز ساختن دنیایی امن برای نوع انسان در سر داشتند؟ پس چه شد که ما در تاریخ چند هزار ساله تمدن بشری شاهد آن همه جنگ و خون ریزی، خشونت، ظلم، برادر کشی و نسل کشی بوده ایم؛ جنگهای صد ساله و سی ساله، جهانی و منطقه ای و محلی، قبیله ای و قومی … با آن همه شقاوت و قساوت؟ شاید کسی بگوید که این خشونت ها و بحران ها و کشتارها را نیز باید به عنوان قاعده و اصل بنیادی تنازع بقاء نوع برتر برای استمرار حیات موجودات روی کره زمین پذیرفت. ما در مقابل این پرسش و ابهام پاسخی نداریم (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۶۰).

۳ – ۳ زمینه های فرهنگی بروز بحران

هنگامی که فرهنگ و دیگر عوامل ذهنی وارد عرصه سیاست می شود، هم کار سیاستمدار پیچیده تر می شود و هم کار سیاست شناس و تحلیلگر سیاسی. سیاستمدار از آن جهت مواجه با مشکل می شود که به سادگی نمی تواند با اهرم های قدرت که در اختیار دارد حاصل بازی های سیاسی را به نفع خود تغییر دهد یا با دستکاری در علائق و ارزشها برای حفظ مشروعیت، در قدرت باقی بماند. از این منظر، امکان پیش بینی رفتار شهروندان در عرصه های مختلف سیاسی صرفاً در قالب روابط ابزاری، مکانیکی و علت و معلولی وجود ندارد و برای شناخت انگیزه های انسانی باید وارد جعبه سیاه مغز و آنچه که در ذهن می گذرد شد. از آنجا که فرهنگ سلسله اعمالی داوطلبانه، آگاهانه و مبتنی بر ارزش ها و هنجارها و پیشداوری هاست، شناخت زمینه های بروز افعال و کنش ها مستلزم شناختن و تفسیر حالات، احساسات، عواطف و موقعیت های روانی اجتماعی است که به انسان انگیزه حرکت، هدف و هویت می دهد (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۷۵).

برای مثال، اینکه ما همزمان سنت های ایرانی و مذهبی را با هم آمیخته و آمیزه هماهنگی برای هویت جویی خود در تاریخ ایجاد کرده ایم به مقدار زیادی نشأت گرفته از فرهنگ بومی ماست که در نهایت عنصر ایرانی را از عرب جدا می داند. این جدایی «ما» و «دیگری» همواره در طول تاریخ وجود داشته و ربطی به احساسات قوم گرایانه و نژادپرستانه ندارد. به تعبیر دیگر، این یک نیاز فطری و طبیعی انسان است که انگیزه هویت جویی را در او بیدار و تقویت می کند. حالا اگر کسانی یا نظامی درصدد نفوذ در زمینه های هویت سازی یک قوم یا ملت برای استحاله آن در یک نظام جهانی فراگیر برآید، طبیعی است که واکنش هایی را در پی خواهد داشت و احساساتی را برخواهد انگیخت. از آنجا که غلیان احساسات را نمی توان با ابزار موعظه و منطق فرو نشاند، بروز تنش، بحران و خشونت اجتناب ناپذیر می گردد. لذا تدابیر این بحران و مهار آن در سطح زیرآستانه برای پرهیز از جنگ، دغدغه ی اصلی خواهد بود.

۳ – ۴ تهدید تمدن ها از داخل

تنش های قومی، نژادی و فرهنگی را نباید منحصر به تمدن های قدیمی کرد، زیرا امروزه این بحران ها به داخل تمدن های پیشرفته صنعتی غرب نیز کشیده شده است. برخی نویسندگان غربی، ضمن همراهی با مسائل تمدنی که در نوشته های هانتینگتن، پال کندی و رابرت کاپلان منعکس است، معتقدند که خطری که تمدن غرب را تهدید می کند عمدتاً از داخل و ناشی از بی هویتی و نبود وفاق اجتماعی است که خود از تبعات تضعیف دولت _ملت در نتیجه جهانی شدن اقتصاد و تداخل فرهنگی _نژادی غرب بعد از جنگ جهانی دوم است. از این منظر، عامل داخلی بحران عبارتست از تغییر ساختار نسلها و رشد جمعیت اقلیت های قومی _نژادی و تبدیل شدن آنها به اکثریت، در کشورهای غربی مهاجر پذیر. در این تعبیر از رویارویی فرهنگ ها، خطوط گسل در مرزهای نژادی و مکانی قرار می گیرند و نوعی رویارویی میان اندیشه ملی گرایی و بین المللی گرایی[۱۸] موجبات فروپاشی تمدن غربی و شروع دوران هرج و مرج جهانی را فراهم می آورد (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۸۱).

پدیده ی چند فرهنگی را می توان مولد جامعه مصرفی جهانی و کوشش افراد برای بهره گیری از انتقال آزاد سرمایه و نیروی کار در جهان دانست. برای مثال، از زمانی که مرزهای اروپای غربی به روی هم باز شده، بسیاری از مهاجران جویای کار و آینده بهتر، می کوشند با مرارت و تحمل مخاطرات زیاد خود را به یکی از مرزهای کمتر حراست شده مجاور کشورهای بازار مشترک برسانند و در صورت توفیق به همه قاره دسترسی پیدا کنند (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۸۲).

ادعای برخی آن است که گرایش های چند فرهنگی در کشورهای مهاجرپذیر مفهوم سنتی دولت _ملت را به چالش می کشد و به تدریج احساسات و علائق ملی را به حالت رکود و خفتگی در می آورد. خطر این روند زمانی بروز خواهد کرد که به هر دلیل نیاز به بسیج ملی برای مقابله با یک بحران داخلی یا خارجی باشد و دولتمردان نتوانند روی عناصر مقوّم ملی گرایی حساب کنند.

۳ – ۵ شکاف تمدن ها

گروهی که سخن از هرج و مرج جهانی می گویند، در حقیقت می خواهند به کسانی که دل به جهانی شدن اقتصاد، فرهنگ، سیاست و جز اینها برای رفاه و صلاح انسان داده اند، هشدار دهند که مسیر انتخابی آنها بشریت را به بیراهه زوال و سقوط می کشاند. از نگاه آنها، هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که نژادها و فرهنگ ها و تمدن های گوناگون با هویت مستقل و مکان مشخص روی کره زمین به سمت نوعی همگونی و یکپارچگی بروند. حتی برخی از آنها با توسل به استدلال های متافیزیکی و مذهبی مدعی هستند که وقتی میان زن و شوهر هم تفاهم وجود نداشته باشد، به جای زندگی در تنش مستمر و عذاب روانی، در شرع و عرف جدایی و طلاق به عنوان تدبیر نهایی تجویز شده است، بنابراین چه دلیلی وجود دارد که نژادها و قومیت های ناسازگار الزاماً با هم زیر یک سقف زندگی توأم با معارضه، کشمکش و بحران را تجربه کنند. آنها محل گرایی[۱۹] را بر جهان گرایی ترجیح می دهند و معتقدند بحران های تمدنی و فرهنگی و محیط زیستی جهان امروز از این طریق بیشتر قابل تدبیر است، و سرنوشت بشریت در این جدایی و تفکیک پذیری از نظر اجتماعی، سیاسی و معرفت شناختی رقم می خورد (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۸۳).

۳ – ۶ الگوی نظریه فرهنگی

دهه ی پایانی قرن بیستم شاهد تحولات شگرفی در تمام زمینه های علوم انسانی، به ویژه سیاست و روابط بین الملل بود. مطالعه سیاست و روابط بین الملل پس از عبور از فراز و نشیب های فراوان، وارد دوران فرامدرن شد. سنت پژوهش دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی روابط بین الملل که مبتنی بر دیدگاه های نو واقع گرایی و نئولیبرالی بود نتوانست چنانکه باید پاسخگوی تحولات دهه ۱۹۹۰ باشد. نو واقع گرایان کماکمان معتقد بودند که هرج و مرج بین المللی مانع اصلی همکاری میان دولت هاست (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۸۷). از این دیدگاه چون اقتدار جهانی برای مهار دولت های سرکش و قانون شکن وجود ندارد، هر کشور ناگزیر از تکیه بر امکانات خود برای تأمین امنیت و استقلال خویش است. همین دغدغه دولت ها را وادار به وارد شدن در اتحادیه های نظامی و امنیتی می کند و پناه جویی زیر چتر حمایتی نوعی آرامش خاطر نسبی به آنها می دهد. همکاری اقتصادی نیز در نهایت به نوعی تضمین های امنیتی منتهی می شود.

همانگونه که آگاهیم، جهان ما ملغمه ایست از دولت های بیشمار با فرهنگ ها و پیشینه تاریخی و تمدنی متفاوت. هیچ رئیس حکومت یا رهبر دولتی نیست که مدعی عقلانیت در رفتار و کردار خود نباشد. حتی حکومت های برآمده از انقلاب و کودتا نیز عقلانیت معطوف به هدف ها و ارزش های خود را دارند و در مواجهه با افکار عمومی دنیا از این بابت که عقلانیت آنها با عقلانیت موردنظر دیگران متفاوت است بیمی به خود راه نمی دهند. لذا، در بادی امر می توان گفت که در جهان متکثر امروزی همه حکومت ها داعیه رفتار عقلایی برای افزایش مطلوبیت خود، آزادی، عدالت، دموکراسی، حقوق بشر و … را دارند. پس به نظر می رسد ما با یک تناقض مواجهیم (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۸۹).

با کمال تأسف باید اذعان کرد که جهان ما سال هاست که با این پارادوکس خو گرفته است و قربانیان بیشماری نیز طی جنگهای صد ساله و سی ساله و جهانی و منطقه ای و محلی به تاریخ هدیه کرده است. همه قربانیان، صرف نظر از آنکه در کدام جبهه برای کدام آرمانی جنگیده باشند، شهدا، قهرمانان و جانباختگان وطن، ملت، سرزمین و آئین به شمار می آیند. آیا نظریه فرهنگی پاسخی برای این معما و تناقض دارد؟ آیا شیوه ها و رهیافت های مختلف استقرار صلح و پیشگیری از جنگ در دوران آرمانگرایی، واقع گرایی، رفتارگرایی و فرارفتارگرایی پاسخ مناسبی به این معضل داده است؟

پیش فرض اساسی نظریه فرهنگی آن است که رفتار انسان در زندگی فعال و پویای اجتماعی و برقراری رابطه با دیگران متأثر از الگوهای روابط اجتماعی[۲۰] و گرایش های فرهنگی[۲۱] است. این دو مؤلفه خود ریشه در الگوهای روابط میان فردی[۲۲] و ارزش های مشترک و اعتقادات[۲۳] دارد. با توجه به اینکه هیچ یک از مؤلفه های فوق دارای اولویت علّی نیستند، پیوستن به یک الگوی روابط اجتماعی منجر به پیدایش نوعی جهان بینی می شود و متقابلاً پیوستن به یک جهان بینی خاص زمینه مشروعیت یک نوع روابط اجتماعی وابسته به آن را فراهم می کند (Thompson, 1990: 1).

نظریه ی فرهنگی به دنبال شناخت زمینه ها و فرایند شکل گیری و بروز الگوهای رفتاری، ارزش ها، اعتقادات و ترجیحات ما در زندگی اجتماعی است و معتقد است از این طریق می توان رفتار سیاسی انسان را شناخت. نظریه فرهنگی یک چارچوب کاملاً نظری است و نباید انتظار داشت که در عمل همواره جواب دهد. البته این به معنای بی اعتباری و ضعف آن نیست.

نظریه فرهنگی یک نگاه کلان[۲۴] به جهان بینی دارد. اما این بدان معنی نیست که نظریه همواره صائب است و تصویر درستی از اوضاع جهان به دست می دهد. لذا اگر ما مواجه با مواردی شدیم که انتظارات مان را تأمین نمی کرد نباید دچار تعجب و سرخوردگی شویم. از آنجا که میان زندگی کردن و یاد گرفتن رابطه همیشگی و ملموس وجود دارد، بازیگران باید به ارزشها و اعتقاداتشان پای بند باشند، و از اینکه اوضاع جهان آن گونه که انتظار می رود نیست نباید متعجب بود. کشمکش های اخلاقی فراوانی که ما در زندگی تجربه می کنیم نتیجه همین پدیده است.

۳ – ۷ سیاست از نگاه نظریه ی فرهنگی

یکی از پرسش های همیشگی زندگی جمعی همواره تشخیص و تفکیک امور سیاسی از غیر سیاسی بوده است. به عقیده نظریه پردازان فرهنگی این تمیز معمولاً چندان روشن و شفاف نیست و اجماعی روی آن وجود ندارد. کانون توجه نظریه فرهنگی که در سال های اخیر وارد مطالعات علوم سیاسی شده شیوه های گوناگونی است که ما انسان ها را در جامعه به هم پیوند می دهد، یعنی موجب وفاق اجتماعی می شود (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۹۲). در همین راستا در عرصه ی جهانی نیز، شکل گیری و گسترش سازمان ها و رژیم های بین المللی را هم صرفاً نمی توان دلیل ضعف و ناتوانی دولت دانست. این سازمان ها در عین حال که به تقسیم حاکمیت ملی منجر می شوند، زمینه های همکاری بین المللی را نیز فراهم می کنند. بطوریکه دولت ها می توانند به واسطه ی همین همکاری ها، بر سرزمین تحت حاکمیت خود نظارت و کنترل بیشتری اعمال و با عوامل بر هم زننده ی نظم بین المللی مقابله کنند.

گونه های مختلف وفاق اجتماعی که در سال ۱۹۹۹ توسط گروه اروپایی مطالعات سیاسی[۲۵] در قالب نظریه فرهنگی انجام شده، پنج نوع وفاق و همبستگی اجتماعی را از هم تفکیک کرده است، که هر کدام الگوی خاص با پیش زمینه ی فرهنگی در هر واحد اجتماعی را مشخص می کند. آنها عبارتند از: «فردگرایی[۲۶]، سلسله مراتبی، تقدیرگرایی[۲۷]، مساوات گرایی[۲۸] و آخرین آن خودسامانی[۲۹]»، که نقطه مقابل وفاق و همبستگی اجتماعی است (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۹۳).

با این اوصاف، هنگامی که ما در صدد کشیدن خط تمیز میان امر سیاسی از غیر سیاسی بر می آئیم، باید نخست مشخص کنیم از منظر کدام یک از گروه های اجتماعی _فرهنگی با کدام خصلت ها به مسأله نگاه می کنیم.

مثلاً، فردگرایان می کوشند تعریف بسیار محدودی از سیاست به دست دهند. سعی آنها در این است که دست دولت را از امور بخش خصوصی کوتاه کنند، چون از دید آنها آنچه در حوزه خصوصی قرار می گیرد مشروعاً از سلطه اقتدار حکومتی آزاد است. مساوات گرایان می کوشند از اساس منکر تفکیک میان امر سیاسی و غیر سیاسی بشوند. از نگاه آنان همه امور جامعه به نحوی با سیاست سروکار دارد و همگان باید در تصمیم های حوزه عمومی به اجماع و وفاق برسند، زیرا این تنها راه رسیدن به یک زندگی مطلوب است.

سلسله مراتب گرایان، معتقد به شفافیت و توازن هستند. به عبارت دیگر، به عقیده آنها باید امور مربوط به حوزه های عمومی و خصوصی از هم تفکیک گردند. لذا آنجا که آنها از نقش گسترده دولت سخن می گویند با فردگرایان در تعارض قرار می گیرند و اصرار آنها بر مشارکت محدود و مبتنی بر صلاحیت، آنها را در مقابل مساوات گرایان قرار می دهد.

سرانجام، تقدیر گرایان هیچ اهتمامی در تفکیک میان حوزه عمومی و خصوصی به عمل نمی آورند، زیرا به هر دو آنها با بی اعتمادی، ترس و وحشت نگاه می نند. کوشش آنها کناره جویی از امور سیاسی و حفظ صیانت خود و کسان خویش است (کاظمی، ۱۳۸۱: ۲۹۵).

از آنچه که گفته شد نتیجه می شود که علم سیاست نمی تواند از نوع نگاه گروه های مختلف با انواع همبستگی اجتماعی، در تفکیک و تمیز امور سیاسی از غیر سیاسی بی تفاوت بماند. در عین حال عالمان سیاست باید بدانند که تمیز حوزه سیاسی از سایر حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی، فن آوری و غیره بدیهی و آماده برای استناد نیست. لذا مرز میان سیاست و غیر سیاست را نمی توان صرفاً از منظر سیاسی تعیین کرد. در اینجاست که نظریه فرهنگی به کمک می آید تا فرایند شکل گیری ارزش ها و هنجارها و ترجیحات جامعه را برای ما روشن کند.

۳ – ۸ فرهنگ، مدیریت و مهار نظم جهانی

آغاز دهه ی پایانی قرن بیستم شاهد ظهور اندیشه های نو در عرصه سیاست و روابط بین الملل بود. در این میان نظریه فرهنگی نیز سعی می کند به جای برخورد با تنوع و کثرت بیشمار فرهنگ ها، آنها را به همان پنج گروه اصلی، که قبلاً به آن اشاره کردیم یعنی: فردگرایی، مساوات گرایی، سلسله مراتب گرایی، تقدیر گرایی و سرانجام خویش گرایی (خودسامانی) تقسیم کند. هر کدام از این گرایش ها دارای عقلانیتی مربوط به خود هستند. اگر بخواهیم نظم جهانی را از منظر گرایش های فرهنگی چهارگانه بررسی و تدبیر کنیم، باید نخست دریابیم هر کدام از آنها چه برداشت و ادراکی از این نظم دارند. مثلاً، این بدیهی خواهد بود که سلسله مراتب گرایان خواستار یک حکومت جهانی با همه قواعد و انتظامات و اقتدار الزام آور «لوایتان» باشند. اما از آنجا که احتمالاً این گروه به امکان ایجاد چنین حکومتی در شرایط فعلی بدبین است، درصدد دستیابی به بهترین گزینه بعدی، یعنی تدوین مقررات گسترده برای نظام بین المللی و همکاری و مشورت میان دولتی خواهد بود. دولت ها نیز مکلف خواهند بود به اصول و مقررات مدّون بین المللی، رویه ها و حقوق بین الملل عمومی پای بند باشند. از نگاه آنها، رژیم های بین المللی باید مبتنی بر قراردادهای صریح چند جانبه میان دولت های حاکم باشند و حکومت ها نیز به نوبه ی خود آن مقررات را در حوزه ی ملی مجری دارند.

فردگرایان برعکس گروه فوق، موافق حداقل مقررات حکومتی در سطح ملی و بین المللی هستند. از نگاه آنها، واگذاری امور به رقابت آزادانه در بازار به مراتب مؤثرتر از مقررات شدید و غلیظ حکومتی است. از نگاه این گروه، هرج و مرج در جامعه بین المللی نظم جهانی را تهدید نمی کند، بلکه این تفکر حکومت جهانی است که باعث تنش و بی نظمی می شود. از نظر آنها همه چیز را باید به بازار مبادلات واگذر کرد. مساوات گرایان هم به نحوی اعتماد به اقتدار دولتی برای ایجاد نظم در درون و میان دولت ها ندارند. اما در عین حال آنها به مکانیسم بازار هم بدبین و بی اعتماد هستند. به عقیده آنها دولت ها و شهروندان باید در یک دیالوگ و گفتگوی همه جانبه و آزاد به تفاهم و همکاری برسند. از دید آنها عضویت و همکاری با رژیم های بین المللی باید برای همه گروه ها داوطلبانه باشد. سرانجام، تقدیر گرایان معتقدند که نظم جهانی با عقلانیت و منطق قابل حصول نیست و امور دنیا را به بازار هم نمی توان سپرد. آنها با بدگمانی به سرشت انسان معتقدند که نمی توان به او اطمینان کرد. در سطح بین المللی نیز آنها معتقدند که تشخیص دوست و دشمن در عرصه بین المللی غیرممکن است و در نتیجه هر کشور برای مقابله با تنش ها و افت و خیزهای جهانی تا آنجا که مقدور است باید روی امکانات خود تکیه کند (کاظمی، ۱۳۸۱: ۳۰۱).

در مورد همکاری های بین المللی، مساوات گرایان همان حرف روسو را تکرار می کنند، که انسان ها ذاتاً خوب به دنیا می آیند، ولی در همه جا به وسیله نهادهای کوچک و بزرگ به فساد کشیده می شوند. آنها معتقدند که همکاری میان حکومت ها کار چندان ساده ای نیست. آنها برای احتراز از قوانین دست و پا گیر نهادها و حکومت ها به روابط میان بازیگران غیر دولتی بیشتر تمایل دارند، به نیروهای بازار هم برای تنظیم این روابط از طریق مزیت های نسبی چندان خوش بین نیستند.

تقدیرگرایان نیز به تمام صورت های همکاری با تردید نگاه می کنند و چندان اعتقادی به امکان قراردادهای بین المللی ندارند. به نظر آنها، حکومت ها نیز مانند افراد بی اعتماد هستند و به همین دلیل نمی توان امیدی به همکاری مفید میان آنها داشت. نتیجه چنین طرز تلقی آن است که خصومت، کشمکش، رقابت و اتکاء به خود همواره با روابط بین ملت ها عجین است. سلسله مراتب گرایان اصولاً به امکان همکاری میان کشورها خوش بین هستند و آن را مفید می دانند. اما گرایش آنان به دسته بندی و تفکیک میان «ما» و «دیگران» و تکیه روی دولت _ملت به عنوان بازیگر اصلی روابط بین الملل، شعاع دید آنها راکمی محدود می کند (کاظمی، ۱۳۸۱: ۳۰۴).

فردگرایان نیز تحت تأثیر دو گرایش قرار دارند. از یکسو اعتقاد به خودخواهی و خودگرایی انسان، مانع از عنایت به منافع دیگران و لاجرم همکاری می شود. از سوی دیگر، آنها با توسل به اصل عمل متقابل، صرفاً در صورتی آماده همکاری با دیگران هستند که منفعتی از آن حاصل کنند. آنها بیشتر مایلند خود را درگیر بازی های مجموع صفر کنند. بدین ترتیب، می توان گفت همه مسائل بین المللی و منطقه ای مطرح در عرصه روابط بین الملل را بر اساس استدلال های بالا میان گرایش های مختلف فرهنگی تحلیل نمود.

۳ – ۹ جهانگرایی فرهنگی

ژاک دلور، رئیس کمیسیون اروپا در سالهای ۱۹۹۴_۱۹۸۵، یک بار در واکنش به نظریه ی «برخورد تمدنها» ی هانتینگتن گفته بود: «درگیری های آینده به وسیله ی عوامل فرهنگی شعله ور خواهند شد نه عوامل اقصادی یا ایدئولوژیک. پس غرب نیاز دارد که نسبت به باورهای مذبی و فلسفی دیگر تمدن ها و شیوه ی نگرش دیگر ملتها نسبت به منافعشان شناخت عمیق تری پیدا کند و مشترکات موجود فرهنگها را بشناسد» (امیری، ۱۳۷۴: ۱۰۸). طبق این نظر می توان گفت که فرهنگ جهانی متعلق به تمدن بشری به قول داریوش شایگان نوعی «آگاهی جهانی» ایجاد کرده است که در حوزه ی وسیعی از باورهای سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی از طریق تغییرات و تحولات تکنولوژیک و رسانه ای تقویت شده است (قزلسفلی، ۱۳۷۹: ۱۴۸). از فرایند همین آگاهی جهانی است که امروزه بسیاری از ملتها، از رسانه های تصویری مشابه استفاده می کنند که آموزشهای آنها تقریباً شبیه هم است. این وجه از گفتگوی فرهنگها، دیگر نه به سلطه ی یک سیستم تک _فرهنگی بلکه به انحلال تک فرهنگی[۳۰] می انجامد (Hodge, 1996: 20). در بستر همین آگاهی فرهنگی از مشترکات تمدنی ملتها، می توان از جهانگرایی سیاسی یاد کرد که درصدد یافتن راه حل های همگانی و جهانی از طریق سازمان های بین المللی و قوانین جهانی است که بتواند به شکل گیری یک جامعه ی مدنی جهانی[۳۱] کمک کند. سازمان های دولتی و غیر دولتی که تعداد همین سازمان ها در پایان سال ۱۹۹۳ به ۶۹۶/۴ مورد رسیده است، درباره ی موضوعاتی چون امنیت جهانی، مسئله حقوق بشر، دموکراسی، تروریسم بین المللی، جلوگیری از آلودگی زیست _محیطی و … تلاش می کنند. جهانگرایی ایده ها نیز، درصدد تداوم توسعه و نوسازی است و از دیگر سو، متأثر از تغییرات محیطی، فرهنگ جوامع را نیز تشویق به دگردیسی فرهنگی برای پیش گیری از هر نوع شوک بحران ساز می کند (Inglehart, 1990: 16).

۳ – ۱۰ نظریه فرهنگی و انقلاب رسانه ای

تحول شگرف دانش فنی اطلاع رسانی، کامپیوتر، ماهواره، اینترنت و غیره تمام شئون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورها را تحت شعاع قرار داده است. امروزه دیگر مرزهای سیاسی _حقوقی حاکمیت ها معنی قدیمی خود را از دست داده است. دولت _ملت ها به طور مستمر از درون و بیرون به چالش کشیده می شوند. مفهوم امنیت ملی، استقلال سیاسی، هویت فرهنگی به کلی تغییر یافته است. دانش فنی این امکان را به ما داده که در هر لحظه واحد در محل زندگی خود با کتابخانه های بزرگ دنیا، کنفرانس ها، سخنرانی ها، مراکز تجاری، فرهنگی، سیاسی، و غیره ارتباط مستقیم دوجانبه داشته باشیم. طبیعی است که دنیای امروز ما در آغاز قرن بیست و یکم تفاوت ماهوی حتی با یک دهه پیش دارد.

در این میان نظریه فرهنگی معتقد است که ما هیچگاه نمی توانیم فارغ از سلطه دانش فنی زمان خود زندگی کنیم. از دید تحلیلگران این نظریه، رسانه های جدید همزمان در دو جهت روی اجتماعات و تأسیسات و نهادها تأثیر می گذارند. به معنی این تحول در عین حال که زمینه تمرکز زدایی را فراهم نموده، می تواند شدیداً تمرکزگرا باشد. در همین راستا هم به مفهوم جهانی شدن امکان ظهور داده و هم به پدیده «محل گرایی» دامن زده است. از یکسو به همگرایی های داخل جوامع (وفاق ملی) و میان جوامع (منطقه گرایی) دامن زده است و از سوی دیگر به واگرایی های قومی، مذهبی، نژادی، جنسیتی و غیره انجامیده است. ظاهراً با یک تناقض بزرگ مواجه هستیم (کاظمی، ۱۳۸۱: ۳۰۶).

مسأله وفاق و همبستگی اجتماعی را در بحبوحه این تحولات رسانه ای سرگیجه آور می توانیم از منظر همان گروه های چهارگانه فرهنگی یاد شده در بخش پیشین، یعنی فردگرایان، سلسله مراتب گرایان، مساوات گرایان و تقدیرگرایان بررسی کنیم. البته تحلیل گرایان معتقدند که گروه تقدیرگرا که در دوران رسانه های سنتی به صورت غیر فعال هر آنچه از محیط به صورت یکجانبه به آنها تحمیل می شد می پذیرفتند، در دوران انقلاب اطلاعات و گسترش دموکراسی رسانه ای از انزوای خویش بیرون می آیند و برای صیانت خود موضع گیری و تأثیرگذاری می کنند. یعنی پدیده ارتباط دوجانبه با حداقل خطرپذیری که مطلوب محافظه کاران است، اشخاص بی تفاوت به مسائل سیاسی _اجتماعی و غیره را فعال کرده و انگیزه کافی برای ورود آنها به عرصه بازی ایجاد نموده است. زیرا حکومت ها دیگر قادر نیستند با کنترل مؤثر ارتباطات، مخالفان خود را شناسایی کنند. در واقع مفهوم «تله دموکراسی» یا دموکراسی از راه دور همین است. اگر حکومت ها مبادرت به کنترل روزنامه ها و رادیو و تلویزیون (رسانه های سنتی) کنند، اطلاعات و اخبار و آگاهی های سانسور شده بلافاصله در «سایت های اینترنتی» در گستره جهانی ظاهر می شوند و تنها با یک خط تلفن یا یک بشقاب ماهواره می توان به آنها دست یافت.

۳ – ۱۱ دموکراسی جهانی و عرصه سیاست فرهنگی

اجتماع گرایان سیاسی[۳۲] مانند کیملیکا[۳۳] معتقدند دموکراسی در یک تاریخ، زبان یا فرهنگ سیاسی مشترک ریشه دارد (سیمبر، ۱۳۸۲: ۴۲۰). همانطور که می دانیم، سیاست فرهنگی در جامعه ی مدنی ذاتاً اثرات دموکراتیک دارد چرا که باب پرسش هایی را در زمینه ی نوع زندگی هایی که قبلاً مسلّم و کاملاً درست فرض می شدند، باز می کند. سیاست فرهنگی بحث در مورد این موضوعات را برای گروه های مختلف و در زمینه های اجتماعی مختلف ممکن می سازد. مسلماً رسانه ها که در زمان و فضا گسترش یافته اند نقش مهمی در شکل دهی به این مباحث ایفا می نمایند. ما این موضوعات در آن دسته از تعاملات اجتماعی که کمتر قابل کنترل هستند نیز مطرح می گردند. موضوعات مشخصی وجود دارند که هر فردی باید زندگی اش را حول آنها سازمان دهد و بنابراین هر کس باید در بررسی مداوم چگونگی حل این مسائل اساسی مشارکت نماید.

همان گونه که هاترز اشاره می کند، رشد فرهنگ جهانی باعث می شود که محلی ها (کسانی که از نظر آنها وطن کاملاً آشکار طبیعی و ضروری است) نسبت به گذشته بسیار کمتر شوند؛ در فرهنگ جهانی خود امر محلی با امر جهانی طی فرایندهای جهانی _محلی شدن در هم می آمیزد. اما مهمترین نتیجه ای که از برداشت هاترز در مورد حکومت جهانی به دست می آید مطمئناً این است که جهان وطن گرایی گرایشی است که برای مقابله با گفتمان های جوهر گرایی فرهنگی و تسهیل مشارکت دموکراتیک جهانی باید ترویج و تشویق شود.

عرصه سیاست فرهنگی برای تحقق حکومت دموکراتیک جهانی بسیار محوری است. ستیز و دگرگونی هویت های موجود و کردارهای نهادینه شده، در ذات فرایند دموکراتیک شدن است و این نه فقط در موضوعات آشکارتر فرهنگی مربوط به جامعه ی مدنی جهانی، بلکه در عرصه های سیاست رسمی، دولت بین المللی و حقوق بین الملل نیز وجود دارد.

از آنجا که حکومت جهانی به گونه ای بازاندیشانه خلق می شود، بنابراین باید گفت که تنها این عقاید مطروحه در نظریه ی سیاسی نیستند که به بازسازی دموکراسی کمک می کنند. ادراکات بازیگران اجتماعی که در بحث در مورد کردارهای موجود و توسعه ی شیوه های جدید و برابرتر زندگی در نهادهای سیاسی رسمی و غیر رسمی شرکت دارند مهمترین عامل برای تحقق سیاست جهانی دموکراتیک هستند.

بطور کلی اگر قرار است امکان حکومت دموکراتیک جهانی مورد نظر هلد محقق شود اهمیت عرصه سیاست فرهنگی در آن فرایند باید درک گردد. در این راستا تعاریف و منافع حکومت احتمالی نیاز به تغییرات گسترده و اساسی دارند. در حال حاضر، اگر چه فرصت هایی برای انجام چنین تغییرات مهمی به وجود آمده، اما منطق روابط قدرت حاکم بر صحنه ی بین المللی و واقعیات موجود حاکی از آن است که الگوی دموکراسی جهان وطنی هلد از مرحله ی عمل فاصله ی زیادی دارد.

در این میان تئوری «مدرنیزاسیون بازاندیشانه» از قوت نظری و همچنین واقع گرایی بیشتری برای بازاندیشی دموکراسی برخوردار است. مهمترین گرایش های مدرنیزاسیون بازاندیشانه را می توان در آثار بک و گیدنز ملاحظه نمود. نقطه ی شروع مشترک نویسندگان مذکور این است که مدرنیته از طریق فردی شدن مشخص می شود. فردی شدن مبین یک سازمان اجتماعی است که بطور کامل از جوامع پیشاسرمایه داری مبتنی بر روابط اجتماعی جمعی و تحت سلطه ی اشراف جدا شده است. به هر حال، در مراحل قبلی سرمایه داری وجود نهادهای قدرتمندی چون دولت رفاهی، خانواده، اتحادیه های تجاری، احزاب سیاسی و کلیه ی نهادهای مذکور توانایی های تصمیم گیری افراد درباره ی زندگی خود و توسعه ی فردیت خویشتن را محدود می کردند. بدین لحاظ که حوزه های مشمول تصمیم گیری افراد نظیر کار، خانواده، سیاست، علایق جنسی و نگرش های ایدئولوژیک در حد وسیعی در قلمرو این نهادها قرار داشتند. گیدنز برای تبیین این دوره اصطلاح «مدرنیزاسیون ساده»[۳۴] را به کار برده است. در طول این دوره، در جامعه به اندازه کافی کالا تولید می شد و ویژگی اولیه ی آن امکان توزیع آنها در میان بخش های مختلف جامعه، هر چند به صورت نابرابر، بود (رشیدی، ۱۳۸۶: ۱۲۷).

بک استدلال می کند که امروزه ما شاهد جامعه ای نیستیم که کالاها را توزیع می کند، بلکه شاهد جامعه ای هستیم که «ریسک ها» را توزیع می کند. بک و نویسندگان دیگر با کاربرد مفهوم «ریسک» گسترش مخاطرات جهانی نظیر آلودگی محیط زیست، فاجعه های اتمی و ناپایداری های اجتماعی و اقتصادی را توضیح می دهند. به اعتقاد آنها، مخاطرات مذکور دارای ماهیتی جهانی هستند و از طریق نهادهای سنتی نظیر دولت _ملت قابل کنترل نمی باشند. به سخن دیگر، حوزه ی این مخاطرات فراتر از محدودیت های مرزی است که در چارچوب آنها امکان به کار بستن استراتژی های تعدیل کننده وجود داشت. در پاسخ به این ادعای فوکویاما که اکنون در «پایان تاریخ» تهدیدهای متوجه دموکراسی برای همیشه از بین رفته است، بک و همکارانش استدلال می کنند که شرایط کنونی بحران های عمیقی برای آزادی و دموکراسی در سطح ملی به وجود آورده و لذا باید بیشتر از هر زمانی برای دموکراسی تلاش کرد (رشیدی، ۱۳۸۶: ۱۲۸).

این نویسندگان دوره ی حاضر را به منزله ی دوره ای می نگرند که در آن فرصت های رهایی بخش و امکان تجدید ساختار مثبت جامعه وجود دارد. آنها مدعی هستند که امروزه فرایند فردی شدن سرعت گرفته و بحران نهادها اجازه داده تا افراد فرصت های بیشتری برای تصمیم گیری درباره ی زندگی خود داشته باشند. گیدنز این افزایش فرصتها را گسترش «سیاست های زندگی»[۳۵] می نامد؛ واژه ای که مبین افزایش توانایی افراد برای انتخاب شیوه های زندگی، خارج از سیطره ی طبیعت یا سنت می باشد. بحران نهادها توانایی تصمیم گیری درباره ی مسایلی را به افراد بخشیده است که قبلاً در چارچوب های نهادی تبیین می شدند. بر همین اساس، افراد برای تصمیم گیری درباره ی مسایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آزادی بیشتری دارند. به سخن دیگر، تغییرات فرهنگی، تکنولوژیکی و ساختاری مردم را قادر ساخته تا به طور مستقیم تری مسئول زندگی خود بوده و در شبکه ی زندگی روزانه کنش قاطعانه ای داشته باشند.

در تحلیل بک، موفقیت های عصر مدرنیته در تضمین حقوق مدنی، آزادی بیان و قوه ی قضائیه ی مستقل باعث ایجاد یک نوع فرهنگ سیاسی جدید شده که نهادهای حکومت رسمی را در حاشیه قرار می دهد. به عقیده ی بک، در مدرنیته ی بازاندیشانه یک نوع اخلاقی شدن زندگی اقتصادی و اجتماعی وجود دارد که در آن عینیت مفروض، ضرورت الزامات فنی و نتایج سیاست های حکومت پیوسته زیر سؤال می رود و فرصت های جدیدی برای دموکراسی مهیا می گردد. مثال اصلی بک در اینجا سیاست جنبش زیست محیطی است که تا حد زیادی خارج از چارچوب احزاب سیاسی و رویدادهای بوروکراتیک دولت جریان داشته است (رشیدی، ۱۳۸۶: ۱۲۹).

خلاصه و جمع بندی بخش

  1. سیاست، که به تعبیر رایج امری اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی در سطح خرد و کلان است، پس از عبور از فراز و نشیب های دوران کلاسیک و مدرن، امروزه وارد مرحله تازه ای از حیات پر زیر و بم خود شده است. هویدا شدن نشانه های بحران در افق قدرت و حاکمیت در آغاز قرن ۲۱، منجر به طرح نظریه «پایان سیاست» گشته است.
  2. هنگامی که ارسطو از سیاست به عنوان سرآمد علوم یاد کرد، غرض او فعالیتی بود که بر پایه دانش و درک انسان برای رساندن جامعه به فضیلت و سعادت استوار است. اما همانگونه که در طی قرون شاهد بوده ایم، حکومت های خودکامه همواره مانع عمده فعلیت بخشیدن به ظرفیت های بالقوه انسان سیاسی بوده اند. قرن بیستم آخرین میخ را بر تابوت سیاست در مفهوم کلاسیک آن کوبید و در آغاز قرن بیست و یکم، بشریت ناگزیر از به خاکسپاری این میراث شوم و در انداختن طرحی نو برای نجات انسان در سال های پیش روست.
  3. جنبش فرانوگرایی که دهه های پایانی قرن بیستم در غرب متداول شد، ریشه های خود را در اندیشه های نیچه و هایدگر جستجو می کند و توسط کسانی مانند میشل فوکو، ژاک دریدا و ژان فرنسوا لیوتارد فرانسوی مورد استفاده قرار گرفت. رسالت عمده این نگرش زیر سؤال بردن همه چیز، از معرفت، حقیقت، قطعیّت و جزء اینها در قلمروهای مختلف دانش بشری است. دراین رهیافت پژوهشگر می کوشد به کمک ساخت شکنی شالوده مفاهیم و پدیده های ذهنی اساس و تبار آنها را مورد پرسش قرار دهد.
  4. در پایان این فرایند، علم سیاست و نظریه ی سیاسی در قالب علوم فرهنگی مطرح می شود. در نظریه فرهنگی تأکید روی روند و زمینه های شکل گیری اعتقادات، ارزش ها و ترجیحات است که ویژگی های محیط ملی را تعیین می کند.
  5. نظریه ی «پایان سیاست» مانند بقیه ی تئوری های ریز و درشت قلمرو علوم اجتماعی قبل از آنکه حکایت از یک واقعیت علمی و تجربی آزمون پذیر کند، کوششی است برای طرح یک مسأله و یک عارضه ی جهانی که در آغاز قرن ۲۱ می تواند به عنوان یک دغدغه فکری در دستور کار اندیشه ورزان و نظریه پردازان قرار گیرد.
  6. عمده ترین بحران و سردرگمی در قرن ۲۱ مربوط به تنگناهای شناختی و معرفتی است و از آنجا که مشکل اساسی ما در دوران های مختلف تاریخ، در واقع نداشتن ابزار و روش مناسب برای شناخت شکل و ماهیت و نداشتن بینش مکفی از طریق کسب معرفت علمی و تجربی و هنجاری از رخدادهای بحرانی بوده است، لذا بحرانی که بیش از همه بر سرنوشت انسان در قرن بیست و یکم تأثیر می گذارد، بحران روش شناختی است.
  7. از نظر معرفت شناختی، مشکلات جهانی مثل تخریب محیط زیست و بحران های مالی موجب توجه و بررسی بیشتر محدودیت و خطرهای بالقوه عقل گرایی شده است. از نظر هستی شناسی، جهانی شدن معاصر موجب ترویج برداشتی متفاوت از دنیا شده و همچنین درک متفاوتی از سرعت و تغییر شکل گرفته است و از نظر روش شناختی، گسترش فوق قلمروگرایی منجر به ایجاد زمینه های جدید برای پژوهش و انواع شواهد علمی نوین گشته است.
  8. فرایند جهانی شدن با رها کردن امر اجتماعی از چارچوب و حوزه ی استحفاظی دولت _ملت، عامل تغییر و تعدیل ساختارهای اصلی دولت مدرن است.
  9. اگر جهانی شدن را فرایندی معطوف به فشردگی، سیالی، جریان، گسترش، حد و مرز زدایی و تحرک و انتقال سریع بدانیم، آن بخش هایی از زندگی سیاسی جهانی تر می شوند که بسترمندی کمتری داشته باشند و پیوندشان با بستر و مکان محدود و ضعیف و سست باشد. به بیان گیدنز، هر اندازه روابط و کنش های سیاسی بسترزدایی شوند، به همان اندازه جهانی می شوند. در حوزه های فرهنگ سیاسی که مبادله ی اجتماعی به صورتی نمادین در می آید، مرزهای طبیعی و سیاسی در برابر این گونه نهادها تسلیم می شوند و فضای جهانی به صورت عرصه ی شکل گیری و بازسازی نهادها و روابط اجتماعی فراملی در می آید.
  10. محل گرایی در برابر جهانی شدن قرار می گیرد چرا که خاصیت این پدیده برخلاف تمایز و تفاوت و اصالت اولی، بر تضعیف مرزها، انگاره ها و حوزه دورگه بودگی و اختلاط منجر می شود.
  11. پدیده چند فرهنگی، را می توان مولود جامعه مصرفی جهانی و کوشش افراد برای بهره گیری از انتقال آزاد سرمایه و نیروی کار در جهان دانست.
  12. نظریه فرهنگی فرض را بر این می گذارد که انسان معمولاً فرصت طلب نیست، زیرا فرصت طلب برای هر امری توجیه پیدا می کند و ندرتاً دچار کشمکش اخلاقی می شود.
  13. نظریه ی فرهنگی در واقع در پی فهم ویژگی های مختلف گروه های شاخص فرهنگی جامعه در شرایط مختلف پیش آمده، در نتیجه انحصار بوسیله یک گروه یا ائتلاف با گروه های دیگر است.
  14. در آغاز قرن ۲۱ دنیا به عصری گام می گذارد که در آن رفتار سیاسی _اجتماعی به گونه ای فزاینده به مجاری فرهنگی و مدیریتی سوق داده می شود. این وضع محصول شرایطی است که به عنوان میراث قرن بیستم به ما رسیده است. این میراث، خوب یا بد، باعث شد که ملت ها، فرهنگ ها، اقوام و انسان ها از سیاست و ابزارهای زور، خشونت، فریب و بیگانه سازی گریزان شوند و برای امنیت، عدالت، سعادت، عزت و حرمت خود در تکاپوی مأمن دیگری باشند.
  15. افزایش ظرفیت اطلاع رسانی و انقلاب رسانه ای، منجر شد تا شهروندان عادی توان و جسارت رخنه در تاریکخانه قدرت را پیدا کرده و نهادها و ساز وکارهای سیاسی را به چالش بکشند.

۱۶٫ سیاست فرهنگی، سیاست کردارهای دلالت گر است که از طریق آنها هویت ها، روابط و قواعد اجتماعی به چالش

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

پایانی

طرحواره تصوریِ زبان، فعالیتی است که هم توجه ما را به خود می­خواند و هم از چنگ توجه ما می­گریزد. بنابراین سعی کردم با تعدد اشعار، به تحلیل طرحواره های بیشتری بپردازم. البته لازم به ذکر است بعضی از اشعار بیش از یک طرحواره را به خود اختصاص داده اند اما با توجه به وضوح طرحواره، آن را در این فصل ارائه دادم.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

۴-۱- طرح واره حجمی[۱۱]

یکی از انواع طرحواره­های تصوری،طرحواره حجمی می باشد. طرحواره حجمی مورد بررسی جانسون قرار گرفته است. به اعتقاد وی، انسان از طریق قرار گرفتن در محیط های اطراف که معمولاً دارای حجم و بعد هستند- نظیر اتاق، ماشین، خانه و … – که می توانند نوعی ظرف تلقّی شوند، و نیز قرار دادن اشیاء مختلف درون ظرفهای گوناگون، بدن خود را مظروفی تلقّی میکند که می تواند در ظرفهای انتزاعی قرار گیرد و یا طرحواره های انتزاعی از احجام فیزیکی در ذهن خود پدید آورد. در این پژوهش به این مبحث، اشاره شده است و علاوه بر تصورِ ظرف تلقّی شدن انسان، تمام مفاهیم انتزاعی که در عالم خارج فاقد حجم و بعد هستند نیز در این مقوله گنجانده شده اند. برای درک بهتر، به ارائه چند مثال می پردازیم:

  • بیا بیرون از تو فکر
  • افتادم تو فلاکت
  • سعی کن تو منجلابِ اینجور فکرا فرو نری

با دقّت در مثال­های ارائه شده متوجه می شویم که ما برای فکر، فلاکت و بدبختی نوعی حجم قائلیم که حکم ظرف را پیدا می کنند و انسان به صورت مظروف درون آن ها قرار می گیرد.

بنابر تعریف فوق طرحواره حجمی را در نمونه های تصادفی انتخاب شده در بیت هایی از اشعار مازندرانی بررسی می کنیم:

      1. آسِمون مِه دل بَهیتِه مِیاء

لَلِه مِه دَس دَرِه، گِسفِن مِه هِمراه

āsemu::ne me del bāhite mi∞e

l∞le me d∞s dāre, gesfen me hemrāh

آسمان دلم را ابر گرفته است

نی لبک در دستم و گوسفند همراهم (اتا مجمه عاشقی؛ حسن علی خوش مکان، ص ۱۸).

  • در این مثال شاعر به دل وسعت آسمان داده که غم مانند مه آسمان دلش را پر کرده است.

********************

      1. مِه بَسوتِه دل تِه پَشو زَندی

صبح ستاره ایی مِه وَر سو زَندی

me bāsote dele te pāšo zāndi

sobhe set∞rei me vār so zāndi

دل سوخته مرا بهم می پاشی

مثل ستاره صبح برای من نور افشانی میکنی (شعبان نادری).

  • شاعر در این جا دل را دارای حجم تصور کرده که مانند ظرفی است که معشوقه اش درون آنرا بهم می زنند.

********************

      1. دل مِن کوره آهِنگِریِه

مِه سینه پای مالِ مِسگِریِه

dele men korehye ∞hengerie

me sine p∞ie māle mesgārie

دل من کوره آهنگری هست

سینه من جای پای مسگری هست (همان).

  • در اینجا نیز دل دارای حجم و بعد متصور شده که شاعر آن­را کوره ی آهنگری در نظر گرفته که غم و اندوه در آن آتش به پا کرده است.

********************

      1. اون خِنِه کِنِشِه دَروازِه پولاد

سُخن گوش نِشونِه بر آمیزاد

تو آهوی وحشی مِن کهنه صِیاد

چَنگ مِن دَر بوردی صَد داد و بیداد

On xene keneše dāv∞ze pol∞d

Sox∞n gu::še nāšone b∞r ∞d∞miz∞d

To ∞hoye v∞ši men kone sey∞d

Č∞ng men d∞r bordi s∞d d∞d o bid∞d

آن خانه کیست که دروازه ی پولادین دارد؟

چرا سخن ها در گوش آدمیزاد نمی نشیند

تو آهوی وحشی هوشیار و من صیاد کارکشته هستم

اما از چنگم در رفتی، صد داد و بیداد!

  • در این بیت سخن دارای حجم و بعد تصور شده است و موجودی زنده که می تواند در گوش انسان بنشیند.

********************

      1. بِهاربیَموئِه دَشتِ مَشت هاکِرده

مِه خَسِّه دِل شِه داغِ دَشتِ هاکِرده

مِه گَلی بُغضِ وارِه چی بِنالِم

اَسری چِش کِنارِه چی بِنالِم

شِه قَدِ تا ولِینگ شِکاکِمِه

تِه غِم له نِشا کِمِه

behār biāmoü d∞šte māšt hākerde

mexāse del še d∞ge dāšte h∞kerde

me gāli bogz vāre či benālem

āseri češe kenāre či ben∞lem

še q∞de t∞ ve ling šekākeme

te q∞me le neš∞ keme

بهار آمد و دشت عریان را لبالب از رنگ و بوی خوش کرد

و دل خسته من داغش را به دل ها ارزانی کرد

گلویم آماس بغض و بارش است چه بگویم

اشک درکناره چشمانم حلقه زده است چه بگویم

بالیم را فهمیده و پاهایم را تکیده و استخوانی می کنم

تا بوته غم تو را در دلم نشا کنم.(غریب سو جلیل قیصری)(نوچ محمود جوادیان کوتنایی)

  • در اینجا غم که مفهوم انتزاعی است دارای حجم و بعد و مانند بوته گیاه در دل که مانند ظرفی در نظر گرفته شده کاشته می شود.

********************

      1. غم و غصه مه دل پر هاکرده

کدورت مه زانو ره شل هاکرده

مه یار در غریبی منزل هاکرده

مه ره نو بهار بلبل هاکرده

Q∞m o qose me dele por h∞kerde

kedorāt me z∞no re šel h∞kerde

me y∞r d∞r q∞ribi m∞nzel h∞lerde

me nobehere bolbol h∞kerde

غم و غصه دل مرا پر کرد

رنج و اندوه، زانوی مرا شل کرد

یار من در غربت ماندگار شد

و من از بی قراری چون بلبل نو بهار شدم

  • در این مثال نیز غم و غصه دارای حجم و بعد است که دل مانند ظرف تصور شده که غم آن را پر کرده است.

********************

      1. آقوز کل بیمه دیمه دار سر

مر کپل زنه اینور و اونور

مره کپل نزنین آی آدما

شمه دل پاروئه من دارمه دلبر

Aqu::ze kel bime d∞ime dāre s∞r

mere k∞ppel z∞nne inv∞rā ou:nv∞r

mere k∞ppel n∞zenin āi ādema

šeme del pāroe men dārme delb∞r

دانه گردویی بودم بر شاخه درخت

از هر طرف به سویم چوب پرتاب می کنند

آی آدما به سویم چوب پرتاب نکنید

دلتان سوخته که من یار دارم

  • شاعر دل را که مفهوم انتزاعی دارد آنرا دارای حجم تصور کرده که مانند تکه گوشتی پاره پاره می شود

********************

      1. بزن لَلِه لَلِه وای بلاره

چِش و دِهِون و هِوای بلاره

بزن لَلِه که این دل بیته غم

بزن لَلِه ته صدای بلاره

b∞zen l∞le l∞le vāye belāre

češ o dehon o hevāye belāre

b∞zen l∞le ke in delle b∞ite q∞m

b∞zen l∞le te sedāye belāre

نی بنواز که قربان آوای نی

قربان چشم و دهان و هوای نی

نی بنواز که دلم را غم گرفته

نی بنواز قربان صدایت

  • در اینجا نی مانند موجودی زنده تصور شده که دارای چشم و دهان است و شاعر با او حرف می زد .

********************

      1. بلن بالا بلنی ر ته دارنی

امه مله قشنگی ر ته دارنی

امه مله قشنگی مال رشت

منا ته عاشقی دنیا ر مشت

belen bālā belendi re te dārni

∞me m∞le q∞šengi re te dārni

∞me m∞le q∞šengi māle r∞šte

menā te āšeqi denye re m∞šte

بلند بالا قد بلندی داری

در محل ما قشنگی را تو داری

در محل ما قشنگی مانند رشتی هاست

عشق من و تو دنیا را فرا گرفت

  • در اینجا شاعر ، عشق را که مفهوم انتزاعی دارد دارای حجمی با قابلیت پر کردن تصور کرده که دنیا را فرا گرفته است.

********************

      1. تِلا تِه وَنگِ وا بَیتِه کِلی رِ

کَهو کورِک بَزِنِه تِه گَلی رِ

چِه بیخِد بیخِدی وَنگِ وا کِنی

ویشار هاکِردی خوجِه پاپِلی رِ

telā te v∞nge vā b∞ite keli re

k∞ho ku::rek b∞zene te g∞li re

če bixed bixedi v∞nge vā keni

viš∞r hākerdi xo je pāpeli re

خروس سر و صدایت لانه را فرا گرفت

گلویت دچار سیاه زخم گردد

چرا بی جهت سر و صدا می کنی

پروانه را از خواب بیدار کردی

  • در این مثال ، صدای خروس که در عالم واقع دارای حجم و بعد نیست، دارای حجمی با قابلیت پر کردن تصور شده که لانه را پر کرده است.

********************

      1. غَم و غِرصِه مِه دِل پِر هاکِره

کِدورِت مِه زانو رِه شِل هاکِرده

فلِک چِتی مِه رِه لینگِ لو کِندی

مِرِه آوارِه کوه به کوه کِندی

Qam o qerse me dele por hākerde

Kedu::ret me z∞no re šel hākerde

f∞lek četi mere linge lu:: kendi

mere āvāreie ku::h be ku::h kendi

غم و غصه دلم رو پر کرده

کدورت قدرت راه رفتن را از من گرفته

فلک چگونه مرا لگدمال می کنی

مرا آواره کوه به کوه می کنی

  • در این مثال نیز شاعر غم و غصه که فاقد بعد و حجم هستند دارای حجم و بعد تصور کرده همچنین دل را مانند ظرفی در نظر گرفته که غم و اندوه آنرا پر کرده است. همچنین کدورت مفهوم انتزاعی هست دارای قدرت تصور شده قدرت راه رفتن از شاعر گرفته است

********************

      1. مِن هِی بِنالِم شِما هادین گوش

کوه اَندِه سَنگینی کِنده مِه دوش

اَتی مِه دوش اَتی مِه دِل کِنار

غَمِ دوش کَشِمبِه دیار به دیار

men hey benālem šemā hādin gu::š

ku::h ∞nde s∞ngini kende me du::š

∞ti me du::š āti me dele ken∞r

q∞me du::š k∞šembe diār be diār

من پیوسته ناله کنم و شما هی گوش کنید

به اندازه کوه بردوشم سنگینی می کند

مقداری بر دوشم و مقداری در گوشه دلم

دیار به دیار غم را بر دوش می کشم(بلبل سر کوه؛ علیرضا خسروی آلاشتی).

در این بیت غم که مفهومی انتزاعی است، دارای حجم و وزن تصور شده که مانند کوهی بر دوش شاعر سنگینی می کند و آن را از محلی به محل دیگر به دوش می کشد.

********************

      1. هفت کِندِ لَلِه وارِه غم بَهیتِه

مِه دِل بهانه همدم بهیتِه

بَتِتِمِه کوه به کوه یارِّ نَدیمِه

مِه چِش وارِش و شبنم بهیتِه

H∞ft kende l∞le vāre q∞m bāhite

me dele b∞hu::ne h∞md∞m bāhite

b∞tetemeh ku::h be ku::h y∞re n∞dime

me češe vāreš š∞bnem bāhite

نی لبک هفت بند را غم گرفت

دل من بهانه همدم گرفت

دلم کوه به کوه گشت یار را ندید

اشک مثل شبنم و بارون چشمانم را گرفت (شعبان نادری).

  • در این مثال هم غم دارای بعد و حجم تصور شده که هفت قسمت از نی را پر کرده است و همچنین دل در اینجا موجودی زنده متصور شده است که بهانه ی معشوقه را میگیرد.
      1. دِل رِه گِمبِه غَم نَخور، چارِه نیه

تِه غَم بُخردِن روز رِه کِناره نیِه

کِدوم شَهره که عاشقِ ناله نیِه؟!

کِدوم دِله که تیر خورنِه و پارِه نیِه

Del re gemme q∞m n∞xer čāre niye

te q∞m b∞xerdene ru:z re kenāre niye?!

kedu:m Š∞hrekeāŠeqe nāle niye?!

kedu:m dele ke tire xerne o pare niye?!

به دل میگویم غم نخور که غم روزگار را چاره ای نیست

غم روزگار بی پایان است

کدام شهر است که پر از ناله ی عاشق نیست؟

کدام دل است که تیر نمی خورد و پاره نیست؟(از مصیبت روزگار غمگین و آزرده نیست؟).

  • در این مثال دل را دارای حجم و بعد تصور کرده و گویی موجود زنده ای است دارای گوش که حرف های شاعر را می شنود.

********************

۴-۱-۱۵-زمونه بشکنه دل ره سنگ تفرقه جه

نه قوم و خویش بموندسه و نه دوس و برار

zemu:ne beškene del re s∞nge t∞frege je

nā gome xiš bāmu:ndesse nā du:s o berār

زمانه با سنگ تفرقه دل را شکسته

نه قوم و خویش برایم مانده و نه برادری

  • در این مثال زمان که مفهومی انتزاعی است ، دارای حجم تصور شده و تفرقه که خود نیز مفهوم انتزاعی است ، دارای حجم تصور شده که مانند سنگی دل را میشکند. در اینجا دل نیز مانند دارای حجم تصور شده که مانند شیشه با سنگ تفرقه میشکند.

********************

۴-۱-۱۶-مه جان سو بکشیه انجه دل سر

مه جان پرده نمانه: چشمه ور

me jāne su: b∞kešie ∞nje dele s∞r

me jāne p∞rde nemane češme v∞r

جانم بر دل پاره و خسته ام، روشنی دمید

جانم در کنار چشمه، پرده و تصویر می نمایاند

  • در این مثال شاعر جان را دارای بعد و حجمی تصور کرده است که دارای روشنی است و می تواند روشنی ببخشد. در این شعر جان توانسته به دل شاعر روشنی ببخشد.

********************

۴-۱-۱۷- جان خدا مه جا پدر هاکن

هر کاری من کمه ته یاری هاکن

مه دل پر بئیه خالی هاکن

مه کهنه دشمن کناری هاکن

jāne xedā me jā pederi hāken

h∞r kāri men kemme te yāri hāken

me del per b∞iye te xāli hāken

me ku:hne dešmenne kenāri hāken

خدایا برای من پدری کن

هرکاری می کنم یاریم نما

دردهای دلم را خالی نما

دشمن دیرینه ام را محو کن

  • دل در این مثال نیز مانند ظرفی دارای حجم تصور شده است که درون آن پر شده است و شاعر میخواهد که خالی شود.

********************

۴-۱-۱۸- اَتا دَریو بِرمه دارمِه، مِره مَشتِ هسته نِواجِش

هول این دارمه بِوارِم، جایِ اثری خون بیه چِش

مه زلیخا نالِه کِنده، سنگِ دلِ پاره کنده

ویشه از داغ وِ خالی، نامرال موندِنه نا مِش

∞tā d∞ru: berme dārme, mere māšte hāste nevāješ

Hu:le in dārme bevārem, jāye ∞seri xu:n bie češ

me zoleixā nāle kende, s∞nge dele pāre kende

više ∞z dāqe ve xāli, nā merāl mu:ndene nā meš

یک دریا گریه ام، پر از ناله و نوا

می ترسم ببارم و خون بجای اشک از چشمانم سرازیر شود

دل سنگ از ناله های یارم پاره می شود

از داغ او بیشه خالی از آهوان است.

  • در این شعر، شاعر ناله و نوا را دارای حجم تصور کرده که درون او را پر کرده است. همچنین سنگ را موجودی زنده متصور شده که دارای دل است و در اینجا دل هم دارای حجم و بعد است که برایش ناله ها پاره پاره می شود.

********************

۴-۱-۱۹- دل رِ گِمه نوش پاره پاره

تِرِ با دختر مردم چیکاره

چِش رِ گمه چش، تو نکن نظاره

زوون گمه بلاگردون یاره

del re gembe nu:š pāre pāre

tere bā kijāye m∞rdem čikāre

češ re gembe češ, tu: nāken nezāre

zevu:nne gemme belā g∞rdu:ne y∞re

به دل می گم پاره پاره نشو

تو را با دختران مردم چه کار!

به چشمانم می گویم: نگاه بد نکن

با زبان می گویمبلاگردان یارم شوم

  • دل در اینجا، جان دارمتصور شده ، مانند انسان دارای گوش است که میتوان با او حرف زد.یعنی به آن حجم داده است.

********************

      1. چی اِسا موندِنه، مه دئیِن وسِه؟!

من و دل سبزی و تنهایی و غم؟!

هرزمونی که بخواهی، شِه کَشه دارمِه بِهار

در و دیفارِ مه دل، عکس مه یار

دل پیش سفره ی سر خواهونی

مجمعه مجمعه امید، آرزو جوراجور

ته بِلا بَنه مِره، بسم الله…

Či esā mu:ndene me d∞eiene vese?!

men o del s∞bzi o t∞nhāei o q∞m?!

H∞r z∞mmu:ni ke bexāhi še k∞še d∞rebe beh∞r

D∞r o difāre me del , ∞kse me yāre

Del piše sofre s∞r xāhu:ni

M∞jm? m∞jm? omid ārezu: ju:rāju:r

te belā b∞nne mere, besmellāh

چه چیز بهانه موندنم می شود؟

نه، دل سرسبز و شاد من با غم و تنهایی دمساز نیست

هرزمانی که بخواهی، بهار در آغوش دارم،

بر در و دیوار دلم عکس یارم دیده می شود.

در برابر دل، بر سر سفره عشق

مجمعه مجمعه امید و آرزوهای رنگارنگ بر سفره چیدم

فدات شوم بفرمایید و کنار سفره بنشینید…

  • در این مثال دل مانند اتاقی دارای حجم و بعد است که در روی در و دیوار آن عکس معشوقه ی شاعر چسبانده شده و همچنین امید هم دارای حجم تصور شده که آن را داخل سینی بر سر سفره چیده است.
      1. دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ

خودِم چابُکسِوار اسب خوش رنگ

اگر تو بوشی کوه دماوند

ترِ نوِرمه و تِر بئیره ننگ

Del∞m t∞ng o Del∞m t∞ng o Del∞m t∞ng

Xod∞m čābok sev∞re ∞sbe xošr∞ng

∞ger tu: bu:ši ku:he D∞māv∞nd

tere n∞verme o tere bāeire nāng

دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ است

خودم چابک سوارم و اسبم به رنگ زیبا است

اگر تو به ابهت کوه دماوند شوی

تو را نخواهم گرفت، ننگ بر تو باد!

  • در این مثال نیز، دل دارای حجم و بعد است که میتواند تنگ باشد.

********************

      1. اَور بِمو کو رِ سیو هاکِردِه

وارِش بِموئِه وَرفِ او هاکِرده

رَنگرَج مِه دِل رِ کَهو هاکِرده

سیو چِشمون مِه روزِ شو هاکِرده

āvr bemu: ku: re siu: hākerde

vāreš bemu:e v∞rfe ou: hākerde

rāngrāj del re k∞hu: hākerde

siu: češmu:n me ru:ze šu: hākerde

ابر آمد کوه را سیاه کرد

باران آمد و برف را ذوب کرد

رنگرز دلم را کبود کرد

سیاه چشمان روز را سیاه کرد

  • دل در اینجا نیز دارای حجم و رنگ است که در اینجا، رنگ او کبود می شود.

********************

      1. کَهو آسمونا دی بزه نپار

گالش اون دیاری، سردنه مارمار

مره دور هاکرده، ت فکرا خیال

دل، پیش تجنه آ، من وِنه دنبال

K∞hu: āsemu:nā di b∞ze nepār

Gāleš u:n diāri, s∞r dene mār mār

mere du:r hākerde, te fekrā xiāl

del, piš t∞jene ā, men vene denbāl

آسمان آبی همچون نپار دود گرفته شد

گالش از دور گاوش و با نوازش به سوی گاو بنه می خواند

دلم گرفت و فکر و خیال تو تمام وجودم را پر کرد

دلم در پی تو می دود و من به دنبالش می دوم.

  • در این شعر فکر و خیال دارای حجم است که تمام وجود شاعر را گرفته و همچنین دل دارای حرکت است که در پی معشوق می دود.

********************

    1. طرحواره حرکتی

از دیگر انواع طرح های تصویری، طرح واره حرکتی (P∞th Schem∞)است. به اعتقاد جانسون، حرکت انسان و مشاهده حرکت سایر پدیده­های متحرّک، تجربهای در اختیار انسان قرار داده تا طرح وارهای انتزاعی از این حرکت فیزیکی در ذهنِ خود پدید آورد و برای آنچه قادر به حرکت نیست، چنین ویژگی­ای را در نظر بگیرد«(صفوی، ۱۳۷۹: ۲۷۵). ما همواره در گفتمان­هایمان در طول شبانه روز تغییراتی را مشاهده میکنیم که گویا نمودارِ مسیری حرکتی اند و آدمی برای رسیدن به آ نها بایستی از نقطه ای آغاز کند تا به نقطه پایان برسد و این حرکت و گذر، نیازمند زمان است که به طور پنهان یا آشکارا در این طرح واره مطرح است. برای درک بهتر، به ایراد نمونه هایی می پردازیم:

آخرش یه روز به حرف من می رسی.

این قصه سرِ دراز دارد.

دوستی با آدمای ناباب آخرش تورو به ترکستان هدایت می کنه.

همانگونه که ملاحظه می شود، تصورِ رسیدن به مقصود حرف با طی کردن مسیری آبستنِ زمان، یا سر و ته داشتن قصه همچون مسیری طولانی و یا رسیدن به مکانی نامعلوم درجریان رفاقت با دوستان ناباب، همه و همه برگرفته از تجربیاتی است که در تشریح موضوع به آن ها اشاره شد.

« من ایستاده بودم

تا زمان

لنگ لنگان

از برابرم بگذرد»

تصور لنگان لنگان قدم برداشتنِ زمان که مفهومی است انتزاعی و گذشتنش از برابر شاعر، تداعی کننده تابلویی پویا و روان است که اگرچه صفت لنگ لنگان، حرکت ذهن را با دست اندازهایی روبرو می سازد اما نمی تواند مانع حرکت در امتداد یک مسیر طولانی شود.

      1. گِتِه مِه ذِهنِ جِه، یور بوردِه قدیمایِ خِشی

بوردِه مِه خاطِرهِ جا، اون همه آواز و سرود

گِته دیگه، مِره خونِش دنی یِه

«تِرِز[۱۲]» بلبل و بِرمِه؟!

مِن کِجه، بِرمِه کِجِه؟!

دیگه اون ولگِ سیما، خونِش وارِش

درِه لَس­لَس شونیه مِه خاطِرِ جا

دیمِه«لوشکا» ملج تک

مِه نفس تازه، مه دل مِشت امید

ناشته فرقی مِه پلی، شو یا روز

وارِشی، آفتابی

اون «تِرِز» پر بیه مه خونِش و سوت

مه دهون بوی خدا دا، دل و جان بوی امید

بال و پر بوی اناریجه و اوجی زولنگ

منا غِرسه، منا برمِه؟!

«ترز» بلبل آ، بی خونش و لال؟!

«ترز»بلبل آ، تنهایی و غم؟!

مگه مه دل خواسه؟

به خدا نِشتِنه شادی دزدون

qete me zehne je yu:r borde q∞dim∞ye xeši

bu:rde me x∞tere jā, on h∞me āvāz o sorod

gete diqe mere xu:neš dānie

tereze bolbol o berme?!

men keje, berme keje?!

Dige on v∞lge simā, xu:neše v∞reš

D∞re l∞s l∞s šone me xātere jā

D∞yme loškā m∞leje tek

me n∞fes tāzeh, me del māšte omid

nāštā f∞rgi me p∞li, šo yā roz

vāreši, āftābi

on tereze b∞ie me xu:neš v∞ su:t

me dehon bu:ye xed∞ dā, del o jān bu:ye omid

bāl o p∞r bu:ye enārije o u:ji o zol∞ng

menā qerse menā berme?!

terez bolbol ā bixu:neš o lāl?!

terez bolbol ā , t∞nhāei o q∞m?!

M∞ge me del xāse?

Be xedā neštene šādi dezun

می گفت، خوشی های گذشتهاز ذهنم بیرون رفت

آن همه ترانه و آواز نیز از ذهنم بیرون رفت

می گفت دیگر انگیزه ی خواندن در من نیست

بلبل ارتفاعات جنگلی غرب شیرگاه گریه کند؟

من کجا؟ گریه کجا؟

دیگر آن رقص برگ، آواز باران، انگار می­خواهد آهسته آهسته از خاطرم محو شود.

من بر بالا درخت ملج در «لوشکا» بودم[۱۳].

نفسم تازه بود و دلم سرشار امید

شب برایم چون روز بود- روزهای آفتابی و بارانی برایم فرقی نداشت

آواز و سرودم، پهنه ی «ترز» را پر می کرد

دهانم بوی خدا می داد، دلم بوی امید و

بال و پرم بوی اناریجه و پونه و زلنگ.

من و غصه؟ من و گریه؟

بلبل «ترز» لال بماند؟ آواز نخواند و تنها پرغم باشد- باورکردنی است؟

مگر دلم می خواست؟!

به خدا قسم! دزدان شادی نگذاشتند

  • در این شعر شاعر از کلماتی مانند بورده (رفته) و لَس لَس ( آرام آرام) که نشلن دهنده حرکت هستند برای خاطرات قدیمی به کار برده است. یعنی خاطرات را دارای حرکت تصور کرده که آرام آرام از ذهن او حرکت میکنند و خارج می شوند. البته در این شعر در مصرع “مِه نفس تازه، مه دل مِشت امید” دل را ظرف درنظر گرفته که امید را هم که مفهوم انتزاعی دارد را دارای حجم تصور کرده درون دل را پر کرده است وشادی دارای حجم و بعد تصور کرده که دزدان ان را دزدیدند.
      1. ماه تی تی

ونه می، ونوشه ی بو

وِنِه چِش، عسل لارو

ونه خنده، تِجِن او

زنده لَس­لَس،

میاره پس

شونه دَریو

شونه ویشه

شونه تا رودخونه ی لو

تا بَوینه آفتاب ره

«ماه تی­تی!

دنیا چه سرده!

وَرف و وائِه

یخ لولِک امه صدائه

ورگِ حرف، سرخیِ زخمه

شالِ حرف، همه، دِروئِه

دربِرو،

آفتاب، تِه چِشه سوئِه»

ماه تی­تی رِه، عاشقی حال،

وَرنِه تا کوه

ورنِه تا دشت

ونِه لوچِه، خنده جِه مشتِ

شونِه،

شونه،

تا بَپرسه، عاشقی،

سبزه،

سیوئه،

یا به رنگ آبیِ دریایِ اوئِه.

māh ti ti

vene mi, v∞nu:še ye bu:

vene češ, ∞sele l∞rve

vene x∞nde,tejene ou:

z∞nde l∞s l∞s

miāre p∞s

šu:ne d∞ru:

šu:ne više

šu:ne tā ru:dxu:neye lu:

tā bāvine āftāb re

māh ti ti!

denyā če s∞rde

v∞rf o vāe

y∞x lu:lek ∞me sedāe

verge h∞rf, serxie z∞xme

šāle h∞rf, h∞me, deru:e

d∞r beru:

āftāb te češe su:e

māh ti ti re, ∞šeqi hāl

v∞rne tā ku:h

vārne tā dāšt

vene lu:če, x∞nde je māšte

šu:ne

šu:ne

tā b∞perse, āšeqi,

s∞bzeh,

siu:e,

yā ber∞nge ābie d∞ryāye u:e

ماه تی تی که مو هایش بوی بنفشه دارد،

چشم هایش به رنگ عسل لار است و

خنده اش مثل آب تجن، جاری است،

به آرامی ابر ها را پس می زند.

به دریا میرود/ به بیشه می رود/ تا لب رودخانه می رود/ تا آفتاب را ببیند

ای شکوفه ماه!

دنیا چقدر سرد است! / برف و باد است/ صدای ما، قندیل یخ است.

حرف گرگ، بوی خون می دهد/ حرف شغال همه دروغ است.

بیا که آفتاب، روشنایی چشم های توست

ماه تی تی را آهنگ عاشقی تا کوه و دشت می برد

در حالی که لبانش پر از خنده است. می رود و می رود تا ببیند عاشقی به چه رنگ است؟ سبز است یا سیاه است؟ یا به رنگ آبی دریاست؟

  • شاعر ماه تی تی را مانند موجودی زنده تصور کرده که دارای مو وچشم است و می خندد. ابر ها را کنار میزند، حرکت میکند و به دریا می رود و به بیشه سر می زند. یا میگوید لب رودخانه می رود تا آفتاب را ببیند. خنده هم دارای حرکت تصور شده که مانند رودخانه تجن جاری است و حرکت می کند. همچنین عشق را دارای آهنگ تصور کرده که دارای حرکت است و ماه تی تی را با خود به کوه و دشت میبرد.

********************

  • admin admin
  • ۰
  • ۰

ای برای مرگ قربانی است اما برحسب قوانین طبیعی از چنین قدرتی برخوردار است که به مرگ منجر شود؟ در مقام ثبوت،معیار، پتانسیل عینی افعال است که امری خارجی است اما در مقام اثبات، علم متهم به این توانایی ملاک نیست بلکه ملاک علم قاضی است که زمینه آن توسط کارشناس فراهم می شود مانند این که این ضربه چقدر خطرناک بوده است. البته علم کارشناسان در زمان های مختلف وبا توجه به پیشرفت علم متفاوت است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

بر خی ملاک در استناد فعل به متهم را، قابلیت پیش بینی می دانند «ولی در دید گاه سبب متعارف این چنین نیست زیرا علم متهم امری ذهنی است ودر اینجا ملاک عینی است. باید عوامل عینی مهم را انتخاب نمود وبقیه را کنار گذاشت. باید در فعل این توانایی باشد که حادثه را ایجاد کند.لذا عوامل نادر کنار گذاشته می شوند وعوامل بی اهمیت قانونی کنار می روند.

به عنوان مثال اگر در دعوائی،الف، شخص «ب » را به شدت مورد ضرب وجرح قرار دهد وشخص «ب» که فرد ناتوانی است فقط کشیده ای به اوبزن ولی «الف» بر اثر همین کشیده از دنیا برود.پزشک قانونی ممکن است تشخیص دهد که مرگ الف بر اثر هیجان ناشی از دعوا بوده است وکشیده هیچ تاثیری نداشته ولذا «ب» حتی مرتکب قتل غیر عمد نشده است. بنابر این دیدگاه، شخص مقصر،تنها مسوول حوادثی است که قابل پیش بینی باشند»{[۵۵]}در آلمان وبسیاری از دادگاه های آمریکا از لزوم قابل پیش بینی بودن حادثه زیانبار دفاع شده است.این نظریه دارای نکات مثبتی است زیرا از یک سو به ارتباط مناسب بین عمل مرتکب وحادثه زیانبار یعنی همان سنخیت بین عمل ونتیجه حاصله،توجه کرده است، وبر حسب اصطلاح فقهی، میان شرط وسبب تفکیک قائل شده است وفقط سبب یا علت را ضامن دانسته است.از سوئی دیکر ملاکی که برای تعیین وتفکیک شرط از سبب ویا به قول خودشان ارتباط مناسب وغیر مناسب مطرح کرده اند،امکان عینی ایجاد نتیجه در غالب موارد است.این(امکان حدوث نتیجه در غالب موارد)نیز باید توسط یک انسان متعارف محتاط قابل شناخت باشد تا بتواند آن را پیش بینی کند. مثلا یک انسان محتاط ماشین خود را در سرازیری بدون اینکه ترمز دستی آن را بکشد رهانمی کند،پس اگر چنین کاری کند وماشین خود به خود حرکت کند وبر اثر تصادم با دیگری اورا مصدوم نماید،راننده مقصر است زیرا امکان حدوث چنین نتیجه ای غالبا می رود.

پس توجه به تقصیر در تسبیب وتعیین ملاک تقصیر،از موارد مثبت این نظریه است. زیرا چنان که می دانیم شرط تقصیر به شکل مطلق مورد اختلاف است وتقصیر همواره شرط ضمان نیست وگروهی از فقهاء ضمان را دائر مدار استناد عرفی می دانند نه تقصیر.{[۵۶]}این نظریه از آنجا که عامل مشخصی را به عنوان مسوول معین نمی کند مطابق هیچ یک از چهر راه حل مطرح شده در اجتماع اسباب نیست. بلکه همچنان که در بالا گفته شد این نظریه نیمی از مشکل مساله علیت را حل کرده است ودر این نیمه راه با بحث کلی تفکیک شرط از سبب وعلت که در فقه مطرح شده موافق است همچنان که در لزوم تقصیر در موارد تسبیب نیز با نظریه فقهائی که تقصیر راشرط ضمان می دانند موافق است. ولی از آنجا که عامل معینی را اسم نمی برد شاید بتوان آن را تا حدی با نظریه ضمان سبب اقوی مشابه دانست زیرا در آنجا نیز عامل معینی اسم برده نشده واقوی بودن را ملاک می دانند وملاک اقوی بودن هم طبعا فهم عرفی باید باشد.

از سویی دیگر درسیستم حقوقی حاکم بر کشور آمریکا نیز دیدگاه پراگماتیستی که از ویژگی های فلسفه آنان است بر حقوق نیز سایه افکنده لذا فهم مباحث،آسان وبرخوردها عینی تر است اما در نظام این کشور به جای فرمول واحد،قواعد متععد دست به دست هم می دهند تا به حل مساله بپردازند به عنوان مثال قاعده شرط لازم تنها به حل بخشی از مساله می پردازد، اما نزدیک بودن فعل مرتکب به حادثه وعدم دخالت عامل مداخله گر وغیره نیز همگی در مسئولیت مرتکب نقش دارند.بنابراین در آمریکا به پیروی ازسیستم کامن لا یک قاعده واحد برای حل تمام مسائل وجود ندارد.از آنجا که شرط تقصیر در برخی ازموارد سخن درستی است ولی تسری دادن آن به همه موارد صحیح نیست. وتفکیک بین شرط وسبب وعلت، امر مهمی است که بسیاری از عوامل فرعی را از صورت مساله حذف نموده وبه حل سریع آن کمک می کند ودر نظریه (شرط ضروری نتیجه) این تفکیک صورت نگرفته بود. نظریه شرط متحرک نتیجه نیز فقط در برخی از صور مختلف بحث علیت قابل صدق بود.

دراینجا ابتدالازم است به استمرار رابطه علیّت تا حصول نتیجه مجرمانه بپردازیم. لازم است بدانیم که مر تکب فعل هنگامی مسئول جنایت می شود که فعل او موجب مسلم جنایت شده باشد. در نتیجه اگر فعل دیگری تأثیر فعل جانی را قطع نمود شخص دوم قاتل محسوب می شود. اما فعلی که می توان موجب قطع فعل ونتیجه شود دو حالت دارد که در ذیل به آن اشاره می شود:

۱-۴-۱-۲- قطع پیوستگی میان فعل ونتیجه با عمل ارادی

درمورد قطع استمرار رابطه علی ومعلولی به واسطه ی فعل اختیاری فقها نظراتی را مطرح کرده اند ودر این زمینه گفته شده:«لَد اَلقی شَخصاً فی النارِ اَو بَحراً مُعتَمِدا فَمات فَان کان َمُتَمَکنا مِن الخروُجِ وَلَم یَخرِجُ بِاختیارَه فَلا قَوَدَ وِلادیَه…»{[۵۷]}یعنی اگر شخصی را در آتش یا در دریا بیندازد واو بمیرد در حالی که بتواند خارج نشود نه قصاص و نه دیه بر عهده شخص فاعل نیست.«یکی دیگر از فقهای معاصر با توضیحی شبیه فوق همین نظر را تأیید می کند.»{[۵۸]}از همین رو است که قانون گذار به متعابعت از فقه امامیه در این مورد مقرر می دارد: گاهی فعل مرتکب با عمل ارادی واختیاری شخص دیگر قطع می شود، حال ممکن است این فعل از سوی شخص مقتول باشد، مثل آن جایی که گفته شده هر گاه کسی چیز لغزنده ای را در معبر بریزد که موجب لغزش رهگذر گردد عهده دار دیه و خسارت خواهد بود مگر آن که رهگذر بالغ عاقل یا ممیز عمداً با اینکه می تواند روی آن پا نگذارد به روی آن ها پا بگذارد«ماده۵۰۷» قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲در برخی از موارد فعل ارادی قطع کننده رابطه ی علیت از سوی شخص ثالثی صورت می گیرد. مثلا: در اتومبیل شخصی به قصد قتل او بمب کار گذاشته شده است اکنون که چند ثانیه بیشتر به انفجار بمب ودر نتیجه قتل اونمانده،شخص ثالثی با شلیک گلوله -ای به قلب مجنی علیه اورا به قتل می رساند سوال پیش می آید که اگر هم شلیکی در کار نبود عمل شخص اول به تنهایی باعث مرگ مجنی علیه می شد پس با این فرض مسولیت بر عهده کیست؟ قانون گذار در اینجا مسؤولیت را بر عهده شخص دوم ودر ماده ۳۷۱مصوب ۱۳۹۲ قانون مجازات اسلامی میگوید«هرگاه کسی آسیبی به شخصی وارد کند وبعد از آن دیگری او را به قتل برساند قاتل همان دومی است اگر چه آسیب سابق به تنهایی موجب مرگ می گردید و اولی فقط به قصاص عضو محکوم می شود».

شاید این توهم پیش آید که فعل اولی در مثال فوق خود به تنهایی باعث مرگ مجنی علیه می شد ودر این عمل مرتکب هم قصد کشتن شخص را داشته وهم در عمل سبب قتل می شد ونیز عمداً فعلی را که مرتکب شده که نوعاً کشنده است. پس باید محکوم قصاص شود؟

ولی همان طور که گفته شد در جرایم مقید به نتیجه که قتل عمد یکی از مصادیق آن است پیوستگی میان فعل ونتیجه لازم و ضروری است، زیرا در غیر این صورت یکی از اجزاء عنصر مادی قتل عمد که وجود واحراز رابطه ی علیّت بین فعل ونتیجه است نادیده گرفته می شود.در اینجا به روشنی اهمیّت رابطه ی علیت در نزد قانون گذار مشخص است اگر چه در موارد مذکور به رابطه ی علیت اشاره نکرده ولی همین توجه به قطع فعل مجرمانه ونتیجه آن ونیز محکومیت او به دیه داشته خود نشان دهنده ضروری بودن رابطه علیت در قتل عمدی می باشد.

۲-۴-۱-۲- قطع پیوستگی میان فعل ونتیجه با عمل غیر ارادی

در حالت قبل شخص با عمل ارادی واختیاری خود باعث قطع رابطه علیّت شده که منجر به رفع قصاص از جانی اولی ومحکومیت خود به قصاص می شد. در حالت دوم فعل شخصی غیر ارادی ویا یک حادثه طبیعی را به قصد کشتن مورد ضربات فراوان چاقو قرار می دهد به صورتی که آن جراحات به تنهایی باعث مرگ مجنی علیه می شدولی به دلیل تلاش و کشاندن خود از پیاده رو به وسط خیابان برای عبور ازخیابان ورساندن خود به بیمارستان،شخص ثالثی با اتومبیل به سرعت با او برخورد کرده ومنجر به فوت او می شود. در اینجا مانند حالت اول پیوستگی میان فعل ونتیجه از بین رفته ودر نتیجه حکم قصاص نفس از جانی اول برداشته می شود وتنها محکوم به قصاص جراحات وارده می شود.رویّه قضایی آمریکا برآن است که سهم داشتن خطای کسی دیگر با فعل متهم در ایجاد نتیجه مجرمانه، نمی تواند رابطه سببیّت را میان فعل با نتیجه از بین ببرد. «هم چنین حکم شده اگر کسی جراحتی بر نوزادی وارد کند واو برای درمان به بیمارستان برده شود؛ ولی مادرش برخلاف دستورات پزشک، اورا زودتر از بیمارستان بیرون آورد واین کار با مرگ نوزاد پایان پذیرد، متهم، مسئول این نتیجه است»{[۵۹]} این اصل، مطلق نیست، چرا که همراه با قیودی اجرا می شود که رویّه قضایی در باره خطای مجنی علیه پذیرفته است؛ بنابر این« اگر خطای غیر به اندازه ای سنگین باشد که قاضی دریابد که سهم آن در ایجاد نتیجه از نقش کار متهم بیشتر است، موجب می شود رابطه سببیّت میان کار متهم ونتیجه از میان برود.»{[۶۰]} گاهی نیز رابطه ی علیّت به وسیله ی یک حادثه ی طبیعی از بین می رود مثل آن جایی که شخصی با قصد سلب حیات از دیگری به او شلیک واو را به شدت مجروح می کند ودر همان حال زمین لرزه می شود وشخص در زیر آوار مانده ودر نهایت به فوت او منجر می شود واگر قصاص امکان نداشته باشد تبدیل به دیه می شود .

اگرکسی به قصد قتل بر سر مجنی علیه بکوبد ودر اثر این ضربه ناگهانی بعد از چند روز نتایج بینایی مجنی علیه زایل شده، اختلال و آسیب دستگاه مغز چنان گسترش یابد که موجب مرگ گردد، در این مثال بر فرض وقوع هیچ عامل دیگری به جز تأثیرات ضربه وارده بر سر مجنی علیه با توجه به قصد جانی مرتکب قصاص می شود. در پایان این مطلب باید گفت که از هم جدا کردن فعل ونتیجه به هر صورت که ذکر شد باعث از بین رفتن قصاص نفس است وتنها شخص را باید به قصاص جنایات وارده محکوم کرد.

به هر حال مواردی که سبب اقوی از مباشر است عبارت است از:اکراه، اجبار، اضطرار،جایی که مباشر جاهل یا فریفته شده باشد، جایی که مباشر،حیوان،عوامل طبیعی، کودک غیر ممیز یامجنون باشد که به نحو اجمال به توضیح می پردازیم.

-۲-۱۴-غرور(فریب)

«درمواردی خود شخص به کاری دست نمی زند ولی با فریب دیگری اورا بدین کار وا می دارد. مثلا تعدادی کارگر را اجیر می کند وآن ها را برای تخریب منزلی که وانمود می کند منزل خود اوست به همراه می برد واز آنان می خواهد خانه را خراب کنند.یا غذای سمی را به شخصی که جاهل است می دهد» {[۶۱]}او خود اقدام به خوردن می کند ومی میرد .در تمامی این صور ، عرف عمل را مستند به سبب می داند چون مباشر به علت فعل سبب فریفته شده ودست به ارتکاب عمل زده است. از آنجا که مسأله تسبیب نهایتاً ریشه در داوری عرف دارد مشاهده می شود که قرآن کریم بر اساس همان ذهنیت عرفی مخاطبان سخن گفته وعمل مباشر را در چنین مواردی به سبب استناد داده است زیرا این سبب است که موجب عمل وی شده است.«یا بَنی آدَم لا یَفتَننَکُم الشَیطانَ کَما اُخرِجَ اَبَوَیکُم مِن َالجَنَه…»{[۶۲]}در این آیه شریفه اخراج آدم وحوا به شیطان نسبت داده شده ودلیل آن نیز چنانکه در آیات قبل بیان شده همانا فریب دادن آدم وحوا بوده است(فدلاهما بغرور…){ [۶۳]} نتیجه چنین سخنی آن است که اگر در اجتماع سبب ومباشر هردو جاهل باشند سبب ضامن است. مثلا الف که نمی- داند فلان ماده سمی است آن را به «ب» که اوهم جاهل است می دهد و«ب» براثر مصرف آن فوت می کند. در این حالت «الف» فریب دهنده(غار) وسبب اقوا محسوب می شود. در اینجا با آن که هردو جاهل هستند واز حیث رکن روانی مساوی محسوب می شوند وعلی القاعده باید مباشر ضامن باشد اما به دلیل وقوع فریب،«الف » (سبب) ضامن است. این نتیجه ای است معقول، زیرا اگر مباشر مسوول باشد باید تاوان جهل سبب را بدهد اما اگر سبب مسؤول باشد تاوان جهل خود را می دهد.برای تحقق جرمبه دست آوردن مال از راه فریب،در قدم نخست،متهم باید شاکی را به اعتماد به اظهاراتش،اغوا کرده باشد.بنابراین اگر شاکی، حقیقت را درمورد فریب مورد ادعا می دانسته است، نمی توان مرتکب را به جرم به دست آوردن مال از راه فریب محکوم کرد.به نظر می رسد که پاسخ به سوال زیر با نکته مذکور در ارتباط باشد: فرض کنید کسی، در دادگاه رسیدگی به اتهام قتل عمد، آگاهانه، مدارک خلاف واقع ارائه می کند با این قصد که متهم،محکوم واعدام شود وبه هدف خود می رسد، آیا او خود، به قتل عمدی محکوم خواهد شد؟ از توقف دادرسی در پرونده{Macdaniel[64]وناکامی در تعقیب Titus Oatesبهاتهام قتل عمدی، می توان به این نتیجه رسید که چنین اتهامی پذیرفتنی نیست«.علت توقف تعقیب این بود که سبب مرگ،پذیرش مدارک خلاف واقع توسط هیئت منصفه است. اما واقعیت این است که قاضی وهیئت منصفه هیچ یک،صلاحدید خود را اعمال نمی کنند و رای یا حکم آن ها را نمی توان به تصمیم مدیر تیمارستان، رابطه سببیّت بین ارائه مدارک خلاف واقع ونتیجه را قطع می کند اما این تصمیم در واقع یافتن حقیقت نیست، بلکه اعمال مستقل صلاحدید است.»{[۶۵]}

۲۲–۴- اکراه

اکراه نیز از موارد مسلمی است که موجب می شود عرف مکره را ولو مباشر باشد مسئول نداند. محقق در شرایع می گوید:«مکره ضامن مال نیست ولو مباشر باشد زیرا مباشرت او ضعیف می- شود»{[۶۶]}وصاحب جواهر در شرح عبارت وی می گوید: هیچ اختلافی در این مورد میان فقها وجود ندارد. البته درمورد قتل، به دلیل روایات وارده، اکراه سبب رفع ضمان نمی شود وقصاص بر مباشر است.

۳۲–۴- جهل

مانند آن که کسی بدون اجازه در ملک دیگری چاهی بکند وروی آن را بپوشاند وشخص «الف» که از وجود چاه بی خبر است شخص «ب» را روی آن بیندازد که در اینجا ضمان بر عهده حفر کننده است.جاهل و مغرور هر دو در بی اطلاعی از سبب، مشترکند ولی تفاوت آن ها در این است که در جاهل وی خود به خود از مساله بی اطلاع است ولی در مغرور جهل وی ناشی از عمل«غار» یا همان فریب کار است.

۴۲–۴- اضطرار

درمورد اضطرار نیز قرآن کریم فعل مضطر را به کسی که اورا در شرایط اضطراری قرار داده است نسبت می دهد:(وکَاین مِن قَریَه هی اَشَدُ قَُوه مِن قَریَتِکَ الَتی اَخرَجتَکَ اَهلَکناهُم فَلا ناصِر لَهُم).{[۶۷]}در این آیه شریفه از خروج اضطراری پیامبر اکرم (ص) به اخراج تعبیر شده است. با آن که علی الظاهر مشرکین مکه نه تنها پیامبر را اخراج نکرده ودستوری به اخراج او ندادند بلکه به شدت مخالف این مسأله بوده واز خروج او نگران بودند اما به دلیل آن که آنان شرایط ناگواری برای وی فراهم آورده بودند که حضرت ناچار به خروج از مکه گردید قرآن کریم از این خروج تعبیر به اخراج نموده است. هرگاه اضطرار مقتول(مباشر)، ناشی از عمل دیگری(سبب) باشد درمورد ضمان یا عدم ضمان سبب اختلاف نظر وجود دارد. مثلا اگر شخصی با شمشیر دیگری را تعقیب نموده واو مجبور به فرار شود وخود را در چاهی بیندازد یا از پشت بام سقوط کند، شیخ درمبسوط معتقد است «که سبب ضامن نیست زیرا اوفقط سبب فرار مقتول شده ولی او را مجبور نکرده تا خود را هلاک کند»{[۶۸]}علامه حلی در کتاب قواعد« در دو موضع به بررسی این مسأله پرداخته یکجا در این مسأله توقف نموده»{[۶۹] }ودر جایی دیگر معتقد است« اگر سبب مباشر را ملزم(الجاء) کرده باشد ضامن است والا ضامن نیست»{[۷۰]}.

در حقوق کشور آمریکا،کسی که سبب اکراه، اضطرار یا اجبار دیگری شود فعل به او منتسب بوده ومسؤول است. این قاعده مشروط به آن است که فعل مجنی علیه واکنشی طبیعی و مورد انتظار از یک فرد متعارف باشد. آنان کار مجنی علیه را تابعی از کار متهم می دانند.این قاعده هم چنین در بند «ج» ماده ۲۶۲ مجموعه استفان بدین شکل است«کسی قاتل شمرده می شود که علیه دیگری زور وفشاری به کار گیرد یا اورا تهدید کند به گونه ای که مجنی علیه را وادار به انجام کاری نماید که سبب مرگ او شود به شرطی که ثابت شود این کار برای رهایی از زور یا تهدید، با توجه به شرایط رویداد،از نظر مجنی علیه ابراز طبیعی گریز بوده است»{[۷۱]}در همین مورد گفته شده{[۷۲]}اگر«الف» نارنجکی را به طرف «ب» بیندازد و او برای پیشگیری از ضرر به اموالش آن را به طرف «ج» بیندازد اگرچه عملش غیر قانونی بوده ولی چون تحت فشار«الف» طبق قاعده سوءنیت انتقال یافته به قتل عمد محکوم می شود.در دعوای ربرت ، متهم قربانی را سوار ماشین کرده وبه او پیشنهاد رابطه جنسی داد وکت او را گرفت. قربانی نیز از ماشین بیرون پرید ومجروح شد. دادگاه متهم را محکوم کرد.[۷۳] به گفته برخی از نویسندگان، «معیار محکومیت متهم در چنین پرونده هائی آن است که انجام خود عمل از سوی قربانی به شکل متعارف قابل پیش بینی باشد نه آن که خود عمل قربانی متعارف ومعقول باشد به این معنی که اگر کسی را در شرایط اضطراری بگذارند ممکن است عمل غیر معقولی انجام دهد ولی انجام چنین هملی قابل پیش بینی هم باشد».{[۷۴]}این سخن قابل قبولی است زیرا در شرایط اضطراری نباید انتظار داشت قربانی سنجیده رفتار کند.« در دعوای دیگری»{[۷۵]}«قربانی که تلاش می کرد از دست متهم فرار کند تا ضربه مهلکی از او دریافت نکند خود را به داخل رودخانه می اندازد یا به درون رودخانه می لغزد وغرق می شود»{[۷۶]}در چنین حالتی نیز متهم مسئول مرگ مجنی علیه شناخته می شود.برخی از حقوق دانان غربی همچون آشورث نیز بدین نکته اشاره نموده «واضطرار ناشی ازعمل سبب را دلیل بر بی گناهی مباشر گرفته اند.»{[۷۷]}

امّا درحقوق ایران به نظر می رسد برای تحلیل مسأله باید صور مختلف آن را در نظر گرفت.

مسلماً «در حالتی که عمل سبب موجب زوال اراده مباشر شود،سبب ضامن است زیرا اصولا استناد فعل در این صورت به مباشر صحیح نمی باشد اما اگر اراده مباشر زائل نشده باشد، سقوط وی یا اتفاقی است یا به اختیار خود او، در حالت نخست مسلماً سبب ضامن است زیرا در این صورت نیز حادثه قابل استناد به مقتول نیست.اما اگر شخص با اراده واختیار خود را از جای بلندی پرتاب کند باز دوحالت متصور است اگر سقوط از این ارتفاع غالبا کشنده نباشد ولی تصادفاً منجر به مرگ شود مانند آن که شخص فراری از طبقه دوم خانه ای خود را پایین پرتاب کند مسلماً وی به دلیل آن که احتمال می داده ممکن است به این طریق زنده بماند بین مرگ حتمی(به دست سبب) وصدمه حتمی یا احتمالی، شق دوم را انتخاب نموده که تصادفا منجر به مرگ شده است. در این جا باید سبب ضامن باشد، زیرا وی مقتول را میان یک دوراهی قرار داده که عقل حکم می کرده وی باید شق دوم یعنی پرتاب از طبقه دوم را انتخاب کند. برخی از فقها بدین نکته اشاره نموده وسبب را ضامن دانسته اند.»{[۷۸]}اما اگر سقوط از ارتفاع مذکور غالباً کشنده باشد مانند آن که شخص فراری خود را از طبقه دهم یک ساختمان به پایین پرتاب کند، در اینجا ضمان سبب مورد تردید قرار گرفته است زیرا برخلاف حالت قبل، در اینجا مقتول میان دو احتمال مساوی که هردو منجر به مرگ می شوندقرار گرفته، و ترجیحی میان هیچ یک وجود نداشته است، به این جهت چنین حالتی را به موردی تشبیه کرده اند،که شخصی،دیگری را تهدید به مرگ نموده بگوید خودت را بکش والا تورا میکشم،که خلاص از مرگ با مرگ معنی ندارد.فقها غالباً اقدام به خودکشی را در صورت تهدید به مرگ جایز نمی دانند. کسانی چون مؤلف مسالک الافهام «شهیدثانی» یا کشف اللثام «فاضل هندی» «اقدام به خودکشی در صورت تهدیدرا درحالتی که مرگ مورد تهدید دردناک تر وسخت تر از خودکشی باشد جایز دانسته اند که حتی چنین موردی نیز از جانب صاحب جواهر قدس سّره مورد مناقشه قرار گرفته است»{[۷۹]}«اما دادگاه های آمریکا خودکشی برای فرار از شکنجه که از موارد اضطرار مجنی علیه است به کسی که موجب خودکشی شده استناد داده وعمل وی را حداقل ،قتل غیر عمدی تلقی کرده اند»{[۸۰]}

از دیدگاه قوانین موضوعه ایران،مسأله اضطرار در اجتماع سبب ومباشر به شکل صریح مورد بحث قرار نگرفته واین تأمل در ماده ۳۲۶ قانون مجازات اسلامی که به ذکر یکی از مصادیق بحث اضطرار ،دراجتماع سبب ومباشر پرداخته نشان می دهد قانونگذار عامل ایجاد اضطرار را ضامن نشناخته است زیرا به موجب ماده ۴۹۹ قانونمجازاتاسلامی مصوب ۱۳۹۲مذکور«هرگاه کسی دیگری را بترساند وآن شخص در اثر ترس بی اختیار فرار کند یا بدون اختیار حرکتی از او سر بزند که موجب ایراد صدمه بر خودش یا دیگری گردد، ترساننده حسب تعاریف جنایات عمدی وغیر عمدی مسؤول است».طبیعی است ماده فوق ناظر به حالت اضطرار نمی باشد زیرا سخن از زوال اراده واختیار به میان آورده است در حالی که در حالت اضطرار شخصی با اراده واختیار خویش عمل را انجام می دهد.اضطرار واکراه در تحقق خود مشروط به شروطی هستند که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است باید توجه داشت،اضطرای موجب اقوائیت سبب از مباشر می شود که توسط خود سبب برای مباشر ایجاد شده باشد.اما اگر عوامل دیگری شخص را در حالت اضطرار قرار دهند مانند آن که حیوان درنده ای شخصی را دنبال نموده واو جهت نجات خود به دیگری ضررجانی یا مالی وارد آورد. مسلماً وی ضامن است زیرا برای حفظ منافع خود به منافع دیگری ضرر زده است.نکته دیگر آنکه در حقوق اسلام وقانون مجازات اسلامی،اکراه مجوز قتل شناخته نشده،بنابراین ممکن است تصور شود که اضطرار به طریق اولی مجوز قتل نیست. این سخن درموردی که مضطر می خواهد موردی که مجنی علیه برای فرار از مرگ دردناک خود را به قتل می رساند محل تردید است.

-۲-۵۴-اگر مباشر، حیوان یا عوامل طبیعی باشد.

گاهی استمرار بین فعل ونتیجه به وسیله حیوانات از بین می رود،یکی از اساتید در این مورد می گوید:«اگر شخصی به قصد قتل جرحی وارد کند سپس شیری اورا گاز بگیرد وسرایت کند وبه سرایت بمیرد ولی مقتول حق دارد که شخص جارح را بکشد البته بعد از رد کردن نصف دیه به او همان طور نیز او می تواند از قصاص عفو کند ونصف دیه را مطالبه نماید.»{[۸۱]}ایشان درمورد این مسأله معتقد است که،رابطه ی علی ومعلولی توسط حیوان به طور کامل از بین نرفته از همین حیث قائل به پرداخت نصف دیه می باشد. «ولی آن چه که اقرب به صواب به نظر می رسد آن است که،رابطه ی علیّت ازبین رفته وتنها نسبت به جرحی که براو وارد شده حق قصاص دارد،پس در اینجا نیز آشکار وبدهی است که حیوانات نیز باعث قطع این پیوستگی رابطه علیّت می شوند.آن چه فقها درضمان ناشی از سرایت ضرب وجرح گفته اند،ناظر است بر تسری آثار وصدمات فعل جانی بدون دخالت وتاثیر موجبات دیگر،بنابراین اگر میکروب وارد شده باشد وسبب مرگ گردد بحث سرایت قابل طرح نیست اما اگر کسی به قصد قتل برسر مجنی علیه بکوبد ودر اثر این ضربه ناگهانی بعد از چند روز نتایج بینایی مجنی علیه زایل شده،اختلال وآسیب دستگاه مغز چنان گسترش یابد که موجب مرگ گردد،دراین مثال فرض بر وقوع هیچ عامل دیگری به جز ثأثیرات ضربه وارده برسر مجنی علیه باتوجه به قصد جانی مرتکب قصاص می شود.»{[۸۲] }باید خاطر نشان داشت که باید میان رفتار مستقل حیوانات ورفتار حیوان که واکنش یا پاسخی به عمل شخص خطاکار است،قائل به تفکیک بود.

درباره رفتار مستقل،اصلی که به طور معمول پذیرفته اند این است که مداخلات عادی حیوانات نافی رابطه سببّیت نیست،اما مداخله ای که به خودی خود یادر پیوند با عمل غیر مجاز متهم یا بعضی نتایج پذیرفته شده آن عمل،بسیار غیر عادی باشد ومنتهی به تقارن گردد،متهم را از مسؤولیت مبّرا می نماید.

«درپرونده ی {R. V. Halloway[83]به موجب کیفر خواست صاده، هالووی متهم به قتل عمدی پاین گردید.او پاین را به دم اسب می بندد. پس از آن اسب به طور ناگهانی حرکت می کند واحتمالا رم کردن آن به دلیل صدای ضربات بوده است. به این ترتیب پاین را از روی زمین به مسافت ۲۰۰متر می کشد که از ناحیه شانه دچار شکستگی می شود ودر جا فوت می کند». «در این پرونده،هالووی را مرتکب قتل عمدی دانسته اند و وحشت ناگهانی اسب،حادثه ای حائل وغیر عادی تلقی نگردید.»{[۸۴]}در پرونده های مر بوط به رفتار مستقل حیوان، یافتن مثالی که تقارن نیز در آن مصداق پیدا کند میسر نبوده است،اما مثال زیر مجموعه وقایعی است که این مشکل در آن رخ می نماید. متهم در خیابان بابزه دیده مواجه می شود وبه قصد قتل او ضربه ای با مشت به او می زند، به نحوی که تلوتلو خوران به عقب می رود. درست در همان زمان، سگی از پشت سر او به سرعت در حال حرکت بوده است که بزه دیده براثر گیر کردن پایش به سگ، به زمین می افتد ودچار شکستگی جمجمه می شود وبه همین علت فوت می کند. به نظر می رسد که متهم را نمی توان مرتکب قتل عمد«ب »محسوب نمود،زیرا تصادفی است که درست در لحظه ای که بزه دیده درحال تلوتلو خوردن است،سگی از پشت سر او عبور نماید. در این مثال،رفتار حیوان در ارتباط با ضربه وارده به بزه دیده،یک تقارن اتفاقی است. چنان چه رفتار حیوان،واکنش یا پاسخی به اقدام غیرمجاز باشد. تأثیر آن برمسؤولیت، به طبیعی بودن آن بستگی دارد،یعنی انطباق با طبیعت نوع آن حیوان.

گاهی نیز رابطه ی علیّت به وسیله یک حادثه ی طبیعی از بین می رود مثل آن جایی که شخصی با قصد سلب حیات از دیگری به او شلیک واو را به شدت مجروح می کند ودر همان حال زمین لرزه می شودوشخص در زیر آوار مانده ودر نهایت به فوت او منجر می شود.در این فرض نیز شخص تنها به قصاص وارده محکوم می شود واگر قصاص امکان نداشته باشد تبدیل به دیه می شود.در ادامه قابا ذکر است که ازهم جداکردن فعل ونتیجه به هر صورت که باشد باعث ازبین رفتن قصاص نفس است وتنها شخص را باید به قصاص جنایات وارده محکوم کرد.

۲-۶-۴-مباشر،کودک یا مجنون باشد.

دخالت کودک یا مجنون گاه با دستور دیگری وگاه مستقیما توسط خود آنان صورت می گیرد. از طرفی کودک را می توان به مُمَیِّز وغیر ممیز تقسیم نمود،در حالی که به دلیل فقدان کلی قوه ی تمییز در مجنون، چنین تقسیمی درمورد وی وجود ندارد. در این حالت با موارد زیر روبه رو هستیم:

۱-۶-قتل توسط مجنون وبا دخالت مستقیم خود اوست: مانند این که شخص«الف» چاهی می کند ولی شخص «ب» که مجنون است شخص«ج» را به درون چاه می اندازد. در اینجا سبب اقوا از مباشر نیست وقتل را به مجنون نسبت می دهند وعاقله وی ضامن است.

۲-۶-قتل توسط مجنون وبا دستور دیگری است: در اینجا دستور دهنده مسؤول است، زیرا مجنون را مغرور کرده و فریب داده است. در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰به این صورت اشاره ای نشده وفقط حالت اکراه مجنون مطرح شده است. در تبصره ی ۱ ماده ی ۲۱۱ آمده است«اگر اکراه شونده طفل غیر ممیز یا مجنون باشد، فقط اکراه کننده محکوم به قصاص می شود.» ولی فرقی میان اکراه وفریب نیست وهر دو از عوامل قوی تر بودن سبب از مباشر هستند.

۳-۶-قتل توسط کودک وبا دخالت مستقیم وی صورت می گیرد: مانند آن که شخص«الف» چاهی می کند وکودک، شخص«ب» را به درون آن می اندازد. در این جا عمل مستند به کودک است وعاقله ی اوضامن است؛ خواه کودک ممیز باشد یا نباشد.

«برخی از حقوق دانان آمریکا وانگلیس در چنین حالتی باز حفر کننده چاه یعنی سبب را مسؤول می شناسند.»{[۸۵]}زیرا شخص ثالثی که سلسله علیت بین حادثه وسبب را قطع نمود قابلیت مسؤولیت جزایی را ندارد در حقوق کیفری،مانند حقوق مدنی اقدامات حائل یک طفل یا دیوانه یا کسانی که درنتیجه شرب خمر یا بیماری فاقد اهلیت هستند، اساساً نافی رابطه سببیت نیست. اطفال بین ترین مصداق این قاعده هستند«در پرونده {[۸۶]R. V.Michaelمتهم به قصد سلب حیات از فرزندش، مبادرت به خرید یک بطری لادانوم(سم) نمود وآن را به زنی به نام استسونس تحویل داد تا مطابق دستوالعمل، هرشب یک قاشق چای خوری از آن به طفل بدهد. خانم استیونس که وظیفه مراقبت از طفل را برعهده داشت از انجام آن خودداری نمود ولی بطری را روی طاقچه ای قرار می دهد که متعاقب آن طفل پنج ساله ی دیگری آن را پیدا کرد وبه فرزند متهم داد واو با نوشیدن محتویات آن فوت نمود. به موجب حکم صادره، این اقدام مادر،قتل عمدی شناخته شد زیرا اقدام به مسموم کردن از سوس عامل نا آگاه، درحکم مسموم کردن توسط خود متهم است این استدلال قانع کننده نیست،چرا که طفل را نمی توان عامل آگاه یا ناآگاه مادری دانست که قصد داشته است که فقط استیونس سم را به طفل بدهد. اما این رأی به این دلیل توجیه پذیر است که، اقدام طفل پنج ساله رابطه سببیّت را میان اقدام متهم ومرگ از میان نبرده است.»

پایان نامه

۴-۶-قتل توسط کودک وبا دستور دیگری صورت می گیرد: در این جا باید میان کودک ممیز وغیر ممیز تفاوت قائل شد؛ اگر کودک غیر ممیز باشد صرف دستور به وی حکم فریب وی رادارد، زیرا کودک غیر ممیز قدرت تشخیص خوب وبد را ندارد. در اینجا نیازی به رفتار وگفتار فریب آمیز ازسوی دستوردهنده آن چنان که در افراد عاقل وبالغ لازم است،نمی باشد وعرف قتل راقاطعانه به دستوردهنده استناد می دهد. متاسفانه قانونگذار در این مورد نیز سکوت کرده وفقط در مورد اکراه وفریب از حیث قوی تر بودن سبب بر مباشر نیست. «در حقوق عرفی نیز در چنین مواردی سبب را فاعل معنوی ومسئول اصلی میدانند، زیرا طفل آلت فعل دستوردهنده است».{[۸۷]}این که به طور معمول اقدامات حائل مجانین، رابطه سببّیت را در حقوق کیفری از میان نمی برد، در پروندهAlabama.{[88]Johnson v.مورد تأیید قرار گرفته است: «بنا به حکم این پرونده، وقتی متهم به منظور کمک به پدر مجنونش که از سوی مأموران در حال باز داشت بود مداخله می کند وبا باز کردن دست او، امکان کشتن یکی از مأموران را فراهم می کند، به ارتکاب قتل محکوم می شود.» استدلال ارائه شده چنین بود:«کسی که به نحو غیر قانونی وسایل تحقق مرگ را زمینه سازی می کند… سبب مقصر مرگ در زمان ومکانی است که اقدام غیر قانونی او، نتیجه مرگبار را به بار می آورد.»

۲-۲- اجتماع اسباب ازمنظرفقه

۱-۲-۲- ضمان سبب مقدّم در تأثیر

«این سخن مشهور فقهای شیعه است که قانون مجازات اسلامی۱۳۹۲نیز همان را برگزیده است»{[۸۹]}مثال معروفی در این مورد مطرح می شود که اگر کسی چاهی بکند ودیگری سنگی بر دهانه آن قرار دهد وشخص ثالثی به درون چاه بیفتد قرار دهنده سنگ،ضامن است زیرا مجنی علیه ابتدا باسببی که او ایجاد نموده بود روبه رو شده است وعمل او باعث شده است که سبب دیگر(حفر چاه) نیز تأثیر کند.در واقع سبب مقدّم در تأثیر،سبب دیگر را یک خطر بالقوه بوده است به خطری بالفعل تبدیل کرده است.

البتّه فقها تصریح کرده اند« فرض این مسأله درجایی است که هر دو متعدّی باشند یعنی کار حافر و واضع هر دو غیر مجاز و غیر قانونی باشد ولی اگر عمل یک نفر مجاز ودیگری غیر مجاز باشد شخص متعدّی ضامن است چنان که اگر کسی در ملک خود چاهی بکند ودیگری بی اجازه سنگی را بر دهانه آن قرار دهد واضع ضامن است واگر حافر در ملک دیگری وبدون اجازه او چاهی حفر کند و مالک سنگ را قرار دهد حافر ضامن است.»{[۹۰]}این مسأله را به شکل دیگری نیز مطرح کرده اند وگفته اند اگر کسی سنگی را در جایی قرار دهد ودیگری پس از او چاهی در کنار سنگ بکند وکسی در چاه بیفتد باز واضع سنگ ضامن است دلیلی که صاحب جواهر برای این این حکم می آورد «آن است که به محض اینکه شخص با سنگ برخورد می کند واضع سنگ ضامن می شود وما چون شک داریم که آیا حافر چاه نیز ضامن است یا نه، لذا حکم ضمان واضع را استصحاب می کنیم وبر دیگری تر جیح می دهیم»{[۹۱]}آیت اله خویی نیز می گوید «من دلیلی جز استصحاب،براین حکم نیافته ام»{[۹۲]}ابن قدامه دلیل دیگری براین حکم اقامه می کند و می گوید:«لان واضِحَ الحَجرِ کَالدافِعَ لَهُ»{[۹۳]}یعنی کسی سنگ را قرار می دهد حکم کسی را دارد که شخص را به درون چاه بیندازد یعنی حکم مباشر رادارد.همان طور که اگر کسی به طور غیر قانونی چاهی بکند ودیگر شخص ثالثی را در آن بیندازد فقط کسی که مجنی علیه را انداخته ضامن است واو ارتباط عمل حافر را باجنایت قطع نموده ودر واضع سنگ نیز همین طور است.

ولی خیلی طبیعی است قیاس این دو مورد با هم درست نیست زیرا اجتماع سبب ومباشر عرف را به راحتی قضاوت می کند که مباشر ضامن است وحتی صاحب جاهر می گوید« برخی در این مورد ادعای اجماع کرده اند.»{[۹۴]}در صورتی که در اجتماع اسباب مسأله به این وضوح نمی باشد وعرف واضع سنگ را چون دافع نمی داند وبه همین جهت دید گاه های مختلفی در این مورد مطرح شده است.برخی از محققین بر حکم ضمان سبب مقدّم در تأثیر ایراد گرفته وگفته اند:«در توجیه این نظر ادعا شده است که عرف در اینگونه امور تلف را مستند به کاری می داند که زودتر در اتلا ف اثر کرده است ولی این ادعا بدون دلیل است وبه ویژه درجایی که هر دوقصد اتلاف مال را دارند چگونه می توان ادعا کرد که حفر کننده چاه در این اقدام دخالت ندارد…. بدین ترتیب در چگونگی داوری عرف تردید وجود دارد ونبایستی سببی را که در تأثیر مقدّم است در تمامی موارد مسوول شناخت ودیگران را رها کرد»{[۹۵]} پیامدهای غیر قابل قبول این نظریه نیز یکی از نقاط ضعف آن است به عنوان مثال اگر کسی سنگی را در کوچه رها نمود تنها خطری که دیگرا را تهدید می کند عابرین وسقوط احتمالی آنهاست نه مرگ.

امّا کسی که در کنار این سنگ چاهی می کند از آن عاملی بسیار خطرناک می سازد که می تواند منجر به مزگ دیگران شود.بنابراین چگونه می توان در این حالت ،عمل وی را نادیده گرفت وتنها واضع را ضامن دانست؟ این قضاوتی است که عرف آن را نمی پذیرد وبا عدل وانصاف سازگاری ندارد.

پس آنچه می توان به عنوان دلیل براین حکم مطرح کرد یکی استصحاب است که درست نیست زیرا اگر مراد از ضامن بودن سبب مقدّم در تأثیر، ضمان انحصاری وی باشد که خود محل کلام ومورد تردید است وامری یقینی نیست تا آنرا استصحاب نموده وبر دیگری تر جیح دهیم.واگر بگوییم ضمان انحصاری نیست که اثبات شیئ نفی ما عدا نمی کند وضمان سبب مقدّم،معنایش نفی ضمان دیگری نیست.دلیل ابن قدامه بود که آن رانپذیرفتیم،دلیل سوم قضاوت عرف است.آیا عرف همواره سبب سبب مقدّم در تاثیر را ضامن می داند؟

به نظر می رسد «عرف داوری دقیق وقاطعی به سود نظریه سبب مقدّم در تأثیر ندارد»{[۹۶]}بلکه در پاره ای موارد قاطعانه ضمان انحصاری سبب مقدّم در تأثیر را درست نمی داند.

۲-۲-۲-ضمان هردو سبب

محقق در کتاب شرایع پس از آن که درمورد اجتماع دو سبب، مثال معروف حفر چاه ونهادن سنگ را میزند. به مثال دیگری می پردازد و می گوید اگر الف در ملک دیگری وبدون اجازه او چاهی بکند ودیگری چاقویی در ته چاه قرار دهد وکسی با افتادن در چاه بمیرد باز الف ضامن است زیرا او سبب مقدّم در تأثیر است ولی به دنبال آن می افزاید:

«ولی چه بسا به ذهن خطور می کند که هردو ضامن باشند زیرا تلف منحصر به یکی از آنها نبوده»[۹۷]صاحب جواهر درشرح این عبارات اضافه می کند«وفرض این است که هردو هم متعدی بوده اند ودلیلی هم بر اینکه سبق در تأثیر موجب ضمان شود نداریم همان طور که دلیلی بر ضمان سبب قوی- تر(چاقو) با اینکه دیرتر اثر کرده(چون پس از سقوط اثر نموده)نداریم.

چنانکه می بینیم صاحب جواهر نظریه سبب مقدّم در تأثیر را بدون دلیل می داند ولی نهایتا قول مشهور را انتخاب می کندومی گویدالف«حافر»ضامن است زیرا اولا استصحاب ضمانت وی را می کنیم وثانیا چاقو اگرچه برنده است ولی تا زمانی که کسی روی آن نیفتد موجب مرگ نمی شود واین حفر چاه بوده که موجب سقوط وافتادن بر روی چاقو شده است پس حافر حکم دافع در چاه را دارد.یعنی حافر مثل مباشر است وبه تنهایی ضامن است.

۳-۲-۲-ضمان سبب مؤخّر در وجود

این نظریه را «رودلف اورتمان» مطرح کرده است. وی باور دارد که سبب نتیجه،«عامل اخیری است که از حیث زمان در سلسله اسباب وارد شده است» و می گوید:

اگر عواملی را که در ایجاد نتیجه نقش داشته اند روشن ونیز لحظه ای را که هر عامل، نیروی سببیت خود را برای نتیجه نشان میدهد،روشن کنیم؛ یعنی هنگاهی را که هر عامل در سلسله اسبابی وارد میشود وسهمی دارد،سبب نتیجه دانسته می شود.

بنابراین نظریه ،«سببی که بعد به وجود آمده ضامن است پس اگر کسی سنگی را درمعبر عموم قرار دهد ودیگری در کنار آن چاهی حفر کند، حافر ضامن است زیرا قبل از حفر چاه، سنگ هیچ رابطه ای با مرگ وسقوط نداشته واین حفر چاه بوده که از سنگ عامل خطرناکی ساخته است. این نظر از فاضل اصفهانی است»{[۹۸]} وبرخی آن را خالی از وجاهت ندانسته اند. پس اگر نخست چاه کنده شود وبعد سنگ را قرار دهند سنگ ضامن است واگر سنگ را نخست قرار دهند وبعد چاه را حفر کنند،حفرکننده چاه ضامن است.این نظریه مطابق با نظریه حقوق دانان درمورد مسؤولیت سبب نزدیک یا بی واسطه است .

به نظر می رسد بسیاری از قواعد کلی در علومی چون حقوق یا فقه،گاهی باتوجه به مثال های خاصی مطرح شده است،یعنی قاعده ای که در یک یاچند مورد از صحت واتقان برخوردار است،اثبات شده تلقی گشته به دیگر موارد نیز سرایت داده شده است.درهمین بحث،ضمان سبب موخر در وجود در حالتی که ابتدا سنگ در معبر عموم قرار داده می شود وسپس چاه حفر می شود حداقل نسبت به نظریه سبب مقدم در تاثیر ترجیح دارد، ولی چنین حکمی در موارد دیگر نیز قابل قبول است؟ مثلا اگر مامور لوله کشی گاز مسامحه نموده کار با نقص فنی انجام دهد،سپس مامور کنترل نیز بر اثر بی توجهی ومسامحه،متوجه نقص فنی نشود و به دنبال آن حادثه ای رخ دهد،به راحتی می توان گفت فقط مامور کنترل مقصر است؟ اگر یک سبب، فعل وسبب دیگر ترک فعل باشد یایکی عامد ویکی مقصر باشد نتیجه تفاوتی ندارد؟ اگرسبب دورتر قوی تر بود باز این قاعده جاری است؟در بحث از سبب نزدیک در علیّت توضیح بیشتری داده می شود.

۴-۲-۲-ضمان سبب اقوی

این نظریه را«کارل بیر کمیر» مطرح کرده است. «وی گفته سبب نتیجه، همان نیرومند ترین عاملی است که بیشترین سهم را در ایجاد آن دارد، زیرا عواملی را که در ایجاد نتیجه سهم داشته اند معین کنیم، روشن می شود که آنها از حیث اندازه سهم داشتن، گوناگون هستند. پس باید عاملی را که نیرومندترین وبیشترین سهم را از این حیث دارد انتخاب کرد وسبب نتیجه دانست.»{[۹۹]}برای اجرای این دیدگاه در حقوق باید گفت که رابطه سببیت میان فعل جانی ونتیجه مجرمانه وجود ندارد، مگر این که ثابت شود این فعل، بیشترین فعالیت را نسبت به دیگر عوامل نتیجه داشته ونیرومندترین آنها بوده است.

بنابراین نظر همان گونه که اگر در اجتماع سبب ومباشر، سبب اقوی از مباشر ضامن است، در اجتماع اسباب نیز سبب اقوی ضامن است.وقتی همه علماء وآن هم بشکل اجماعی پذیرفته اند که در اجتماع سبب ومباشر، مباشر ضامن است مگر آنکه سبب اقوی از مباشر باشد پس به طریق اولی دراجتماع دو سبب، سبب اقوی ضامن است، زیرا اگر اقوی بودن بتواند مسئولیت را از مباشر برداشته وبه سبب اقوی منتقل کند به طریق اولی می تواند مسئولیت را از یک سبب ضعیف به سبب اقوی منتقل نماید.

به طور مثال:

«الف» یا همان «سبب» به عمد سمّی در غذا می ریزد و«ج» یا همان.«مباشر» به دلیل جهل وبی اطلاعی آن را می خورد در این مثال «الف» ضامن می باشد.زیرا عامد بودن سبب وجاهل بودن مباشر، موجب اقوی بودن سبب می شود.

قانون مجازات اسلامی به پیروی از قول مشهور فقهای شیعه ازمیان چهار نظریه مذکور،ضمان سبب مقدّم در تأثیر را پذیرفته است ولی به نظر می رسد در صورتی که هیچ یک از دوسبب قوی تر از دیگری نباشد اشتراک در ضمان مناسب تر است تا ضمان سبب مقدّم در تأثیر یا مؤخّر در وجود.

واگریکی از سبب ها اقوی از دیگری یا دیگران بود، نظریه سبب اقوی حاکم است زیرا وقتی سبب اقوی حتی بر مباشر نیز مقدم می شود چگونه بر سبب دیگر مقدّم نشود. به عنوان مثال شخصی با شهادت کذب قاضی را فریب داده واو حکم به قصاص می دهد، ولی دم نیز حکم را اجرا می کند در اینجا ولی دم مباشر،شاهد کذب سبب اول وقاضی سبب دوم است. شاهد کذب چون باعث مغرور شدن قاضی شده است به طور مسلّم سبب اقوا شمرده می شود.به نظر می رسد بهتر است هر جا که اقوی بودن یکی از اسباب محرز شد آن را ضامن دانسته ودر حالت عدم احراز چنین امری، همه اسباب راضامن بدانیم.

فصل سوم

رویّه قضایی ایران و آمریکا

-۳-۱ رویّه قضایی ایران

در رابطه با بحث تسبیب در رویّه قضایی باید گفت، جرایمی که حصول نتیجه مجرمانه برای تحقق جرم ضروری است، مثل سلب حیات در قتل عمد وجود سه شرط لازم وضروری است:

فعل مجرمانه با سوء نیت یا قصد مجرمانه پذیرفته باشد.

صدمه وخسارتی نیز از این فعل حاصل شده باشد که به آن نتیجه میگویند.

«میان فعل ونتیجه مجرمانه رابطه ی علیت وجود داشته باشد».{[۱۰۰]}

بحث ما در خصوص شرط سوّم است یعنی رابطه ی علیّت بین فعل ونتیجه مجرمانه.

«این موضوع ابتدا درقانون مجازات عمومی سال ۱۳۰۴ وهمچنین قانون ۱۳۵۲ ذکر نشده بود. قانون گذار در آن دوره این موضوع را به رویّه قضایی ارجاع داده بود واز آراء ومحاکم صادره از دادگاههای و مراجع قضایی استنباط می شود که محاکم ایران بارابطه ی علیّت برخورد نوعی داشته وبا توجه به اوضاع واحوال خاص هر قضیه اتخاذ تصمیم نموده اند ایشان نیز در آراء خود از نظرات مشهور بهره جسته اند. البته لازم است گفته شود که رویّه محکمی در این خصوص دیده نمی شود وگاهی نیز میان آراء ونظرات مغایرت وتناقض در این مورد به چشم می خورد».{[۱۰۱]}

گاهی نیز مراجع وهیأت عمومی دیوان عالی کشور به سادگی وتسامح از کنار موضوع گذشته واظهار نظری در این مورد نکرده است.

«امّا آنچه که می توان از تنوع آراء ورویّه محاکم ایران بدست می آید این می باشد که رویّه ایران به صراحت به این موضوع نپرداخته ولی با مطالعه ی آراء صادره ازسوی محاکم می توان نتیجه گرفت که رویّه قضایی ما شخص را مسؤول آثار مستقیم وغیر مستقیم اعمال خود می داند.»{[۱۰۲]}

امّا درمورد بحث سببیّت در قتل عمددر بررسی رویّه قضایی وحقوق موضوعه بایدگفت:« در صورتی که عمل مرتکب به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ولی بدون دخالت ارادی شخص ثالث نتیجه مجرمانه را موجب شده باشد تردیدی در استناد نتیجه به مرتکب فعل وجود ندارد، اما در صورت دخالت عوامل وعللی که بین فعل ونتیجه به وجود می آید بحث اجتماع سبب ومباشر راپیش می کشد.»{[۱۰۳]}

اگربخواهیم به صراحت قانون عمل کنیم تنها نظریه ای که باید مبنا قراربگیرد بحث ماده۵۳۵قانون مجازات ۱۳۹۲است یعنی شکی نیست که آنچه مورد نظر قانون گذار بوده این بوده که درتقسیم مسؤولیت بین اجتماع اسباب متعدد درطول فقط سبب مقدّم درتاّثیر مسئول شناخته شده . چرا قانون- گذارازبین این اسباب سبب مقدّم درتأثیر وترجیح داده ؟ برما مشخص نیست چون معمولاً سبب مقدّم درتاّثیرنه سبب قوی تراست ونه اینکه دربرخی ازموارد سبب متعارف به حساب می آید . اما رویّه ی قضایی مابیشتربه سمت وسویی تمایل دارد که مسؤولیت رابین اسباب متعدد به نسبت درجه ی تقصیرتقسیم بکند .موضوع به کارشناس ارجاع می شودوکارشناس بدون بررسی این که کدام سبب مقدم یانزدیک بوده یا کدام سبب متعارف است به نسبت دخالت اسباب متعدد درایجاد حادثه مسؤولیت راتقسیم می کنند «.چرا رویّه ی قضایی مابدون توجه به ماده۵۳۹قانون مجازات اسلامی مسؤولیت رابین اسباب متعددبراساس درجه ی تقصیر تقسیم می کند؟{[۱۰۴]}به نظرمی رسد که بحث تقسیم مسؤولیت براساس درجه ی تقصیر برگرفته از همان سبب متعارف واصلی است چون قاضی وقتی مسأله رابه کارشناس ارجاع می دهد در حقیقت از کارشناس می خواهد از بین اسباب متعدد آن اشیایی که عرفاً باعث ورود خسارت شده اند شناسایی  شوند . عرف جامعه چه سببی رامسئول جبران خسارت میداند، اسبابی راکه مقصرباشند وتقصیرکرده باشند. درحقیقت اینجا کارشناس به نمایندگی ازعرف جامعه آن اسبابی راکه مقصرند وتلف مستندبه فعل آنهاست راشناسایی می کنندومسؤول جبران خسارت می دانند . ازلحاظ عملی یک امرمنطقی است . ممکن است ازبین اسباب متعدّدگاهی اوقات عرف جامعه متنسب به فعل ۲ یا ۳ نفر بداند ( ۲ یا ۳ سبب را مقصر بداند ) اگرچه نقصان ممکن است کم وزیادباشد و کارشناس نیز به نمایندگی ازهمین عرف می گوید که فلان سبب مقصراست . گاهی کارشناس۱ سبب رامقصر میداند . کارشناس به نمایندگی ازعرف یک سبب را مقصر میداند . ازنگاه ما یک امر منطقی است به شرط اینکه کارشناس یک کارشناس متخصص باشد و مسائل رابه خوبی تشخیص دهد ولی درعمل می بینیم که پرونده ها بابی عدالتی است چون کارشناس به عنوان نماینده های عرف متخصصانه نظر نمی دهد . منطقی تر تقسیم مسؤولیت براساس درجه ی تقصیر است باتوجه به م ۵۳۹ نمی توان این کارراکرد. درآرای دیوان نیز تشتّت آرا وجوددارد . رأیی که براساس درجه ی تقصیر ، مسؤولیت راتقسیم کرده زیاد دیده میشود ، یاسبب مقدم وتاثیر سبب به نحو تساوی ملاک وضابطه درج مامشخص،نیست.»{[۱۰۵]}

۳-۲رویّه قضایی آمریکا

حقوق آمریکا هیچ گونه قانونی درباره ی رابطه ی سببیت ندارد؛ ولی رویّه قضایی آن ضوابطی را پذیرفته که مهم ترین مسائل درباره ی رابطه ی سببیّت را با آن حل می کند. دشوار می توان گفت که رویّه قضایی این کشور، نظریه ویژه ای را درباره ی سببیّت پذیرفته است یا معیاری کلی در این باره دارد،بلکه باید گفت مجموعه ای از قواعد را دراین باره اجرا می کند که ریشه یابی آن ها چه بسا آسان نباشد.

قبل از پرداختن به بحث از رویّه قضایی آمریکا باید خاطرنشان کرد از آنجا که این کشور از سیستم قضایی کامن لا پیروی میکند ذکر موادی از مجموعه استفان که به رویّه این کشور هم کشیده شده است ضروری می باشد:

ماده ۲۶۱ این مجموعه می گوید:

قتل،« تسبیب مرگ دیگری با هر گونه فعل یا امتناع است، اگر قربانی جز با آن سبب نمیرد وبه شرط این که فعل یا ترک فعل با مرگ به گونه ی بالفعل ومستقیم مرتبط باشد. تعیین این امر، مسأله ای است که سنجش آن در هر مورد، جداگانه انجام می گیرد.»

ماده ۲۶۲ آن نیز می گوید: در موارد زیر شخص، قاتل دانسته می شود با این که کار او سبب مستقیم یا یگانه ی مرگ نباشد:

اگر متهم مجنی علیه را آزار بدنی دهد که نیاز مند درمان پزشکی یا جراحی باشد وبه مرگ بینجامد. در این حالت، اگر درمان با حسن نیت وعلم ومهارت معمولی انجام گرفته باشد تفاوتی نمی کند که درمان درست باشد یا نادرست؛ امّا اگر درمانی که درباره ی مجنی علیه انجام گرفته وسبب مستقیم مرگش شده، از روی حسن نیت نباشد یا بی علم و مهارت بایسته انجام شده باشد، متهم ، قاتل شمرده نمی شود.

اگر متهم مجنی علیه را آزار بدنی داده باشد که اگر بر روی او درمان یا جراخحی مناسب انجام می گرفت یا احتیاطات بایسته در زندگی روزمرّه رعایت می شد، نمی مرد.

ج)اگر جانی درباره ی مجنی علیه از زور استفاده کرده یا او را تهدید به استفاده از زور نموده باشد، به گونه ای که او را وادار به انجام کاری کرده باشد که سبب مرگش شده است، اگر ثابت شود که این فعل، وسیله ی رهایی از زور یا تهدید بوده وبا توجه به شرایط بیرونی از نظر مجنی علیه، ابزار طبیعی این کار بوده است.

د)اگر جانی در مرگ قربانی ای تسریع کند که گرفتار آسیب یا بیماری است وبا نبود کار اونیز می میرد.

ه )اگر فعل جانی یا امتناع او به سبب هم زمانی با فعل یا ترک فعل مجنی علیه یا کسی دیگر، موجب مرگ شده باشد.

ماده ی ۲۶۳ این مجموعه می گوید:

در موارد زیر ، با این که رفتار متهم می تواند سبب مرگ باشد، او قاتل شمرده نمی شود.

الف ) اگر مرگ پس از گذشت یک سال ویک روز از ارتکاب فعل رخ دهد. روز ارتکاب فعل، نخستین روز این مدت است

ب) اگر مرگ بی هیچ گونه آزار بدنی ویژه ای به مجنی علیه روی دهد. این حکم به موردی تسرّی نمی یابد که جانی افعال پیوسته ای بر مجنی علیه وارد می کند و مجموعه ی آن ها موجب مرگ می شوند ومسلّم است هر فعل به تنهایی مرگ را به بار نمی آورد.

ج)« اگر مرگ بر اثر شهادت دروغ در دادگاه ایجاد شده باشد.»{[۱۰۶]}

مهم ترین این ویژگی ها چنان که اشاره شد این است که این معیار از یک تفکر یگانه سرچشمه نمی- گیرد تا به یک دیدگاه ویژه منسوب شود،بلکه مجموعه ای از ضوابط است که هر کدام شماری از قضایای شخصی را حل می کنند.دشوار می توان این معیارها را در چارچوب یک نظریه ی فراگیر با بهره گرفتن از منطق حقوقی دسته بندی کرد. روشن است که« رویّه قضایی در تعیین این ضوابط، عدالت در قضایای مطرح شده را بیشتر از تلاش برای توجه به منطق حقوقی یا بنیادهای علمی در نظر دارد. معیار رابطه ی سببیّت در رویّه آمریکا به گونه ای کلی در همه ی جرایم اجرا نمی شود، بلکه عناصر آن با توجه به دسته های گوناگون جرایم تفاوت می کند، حتی گروهی از حقوق دانان باور دارند که معیار این رابطه در یک جرم با جرم دیگر تفاوت دارد.»{[۱۰۷]}

آشکار است که این گروه ،هنگامی که می گویند «شرط این که فعل،سبب قانونی نتیجه می باشد این است که همه اجزا در هر ماده با ماده ی دیگر تفاوت دارند»{[۱۰۸]}ودیده می شود که این معیار بر پایه ی جداسازی دقیق میان رابطه ی سببیّت ودیگر عناصر مسؤولیت کیفری استوار نیست، بلکه برخی از عناصر آن برگرفته از رکن معنوی جرم هستند،مانند روی کرد قصد به نتیجه یا پیش بینی نتیجه یا توانایی پیش بینی آن. چه بسا «برخی از عناصر معیار رابطه ی سببیّت از اعتبارات و مفاهیم سیاست کیفری گرفته شود وبا توجه به آن، رابطه سببیّت مطرح شده، سپس مرزهای دامنه ی آن تا جایی که مسئولیت کیفری باید وجود داشته باشد، کوتاه گردد. این دامنه نباید از چارچوب تأثیر بازدارندگی مجازات فراتر رود؛ یعنی نباید رابطه ی سببیّت در گستره ای پذیرفته شود که اجرای مجازات، ویژگی بازدارندگی خود را از دست بدهد.»{[۱۰۹]}این عناصر،گوناگون اند. از جمله این که فعل باید یکی از عوامل نتیجه باشد. از سوی دیگر،عنصر زمانی در دامنه ی رابطه سببیّت محدود است. فعل از حیث نقش داشتن در ایجادنتیجه، باید «عاملی اساسی» و«سبب نزدیک » به نتیجه باشد که این عنصر، خود مرکب است و به خودی خود عناصر گوناگونی را دربردارد.

-۳-۲-۱فعل باید از عوامل نتیجه باشد.

پنداشتنی نیست که رابطه ی سببیّت میان فعل ونتیجه وجود داشته باشد، مگر این که ثابت شود، فعل یکی از عوامل آن بوده است؛ یعنی اگر فعل نبود،نتیجه رخ نمی داد، وگرنه به منزله ی نبود هرگونه رابطه میان آن دو است. در تعریف قتل در مجموعه استفان این گونه آمده است:«تسبیب مرگ دیگری با هر گونه فعل یا خودداری به گونه ای که قربانی جز به آن نمرده باشد».یعنی اگر آن فعل ارتکاب نمی یافت،مرگ رخ نمی داد

-۳-۲-۲ زمان در رابطه سببیّت

در رویّه قضایی آمریکا، قاعده ای است که« در قتل، رابطه ی سببیّت، آن گاه وجود دارد که مرگ قربانی، پیش از پایان یافتن یک سال ویک روز از تاریخ ارتکاب تجاوز متهم علیه زندگی قربانی رخ دهد.»{[۱۱۰]} این قاعده به رویّه قضایی آمریکا راه یافت وحتی« برخی از ایالت های آن،این قاعده را در قوانین خود آورده اند »{[۱۱۱]}از آن جا که رویه قضایی آمریکا از سیستم قضایی کامن لا پیروی میکند این قانون برگرفته از کشور انگلیس به این کشور راه یافته است. نیازی به روشن گری ندارد که این دلیل در دوران کنونی جایگاهی ندارد، چرا که دیدگاه های پزشکی وعلمی امروز تغییر یافته است. برخی از سموم، تأثیر کندی دارند، به گونه ای که با گذشت بیش از یک سال مرگ می آفرینند وحتی شاید کسی بر دیگری آسیب هایی وارد آورد که با نگهداری های پزشکی،مرگ وی به تأخیر انداخته شود. برخی ازمحاکم آمریکا با« ادعای شمول مرور زمان براین قاعده ونبود دلیل علمی،آن را نپذیرفته اند؛»{[۱۱۲]}اما بیشترمحاکم آمریکایی«،بر پایه ی این قاعده که «قواعد عمومی حقوق انگلستان»، در آمریکا لازم الاجراست تا هنگامی که قانون آن را لغو نکرده باشد آن را اجرا می کنند.»{[۱۱۳]}«رویّه قضایی آمریکا،مدتی را که در آن عنصرزمانی رابطه سببیّت برقرار است،یک سال ویک روز تعیین کرده است، زیرا می خواهد یک سال کامل باشد(نه کمتر نه بیشتر)؛ یعنی روزی که در آن، فعل ارتکاب یافته است، به شمار نمی آید؛ اماروز پایانی،شمرده می شود. پس اگر کاری در روز نخست ژانویه ارتکاب یابد،این مدت در روز نخست ژانویه ی سال بعد پایان می پذیرد،در صورتی که اگر این یک روز بع یک سال افزوده شود، این مدت در۳۱ دسامبر پایان می رسد. این قاعده،ویژه قتل است، در حالی که از حیث منطق حقوقی، دقیق تر آن بود که معیار رابطه ی سببیّت در یک جرم با جرم دیگر تفاوت نداشته باشد.»{[۱۱۴]}

-۳-۲-۳فعل باید اساسی باشد.

رویه قضایی آمریکا برای تحقق رابطه ی سببیّت میان فعل ونتیجه، نیاز می داند که فعل، نقش اساسی را در ایجاد نتیجه داشته باشد؛ اما اگر نقش آن اندک باشد، قانون این نقش را نادیده می گیرد ورابطه ی سببیّت را با وجود سهم داشتن فعل در ایجاد نتیجه موجود نمی داند. رویّه قضایی، این مطلب را به یک قاعده ی لاتین مستند می داند که می گوید:«قانون به امور ناچیز اهمیت نمی دهد».{[۱۱۵]}نیازی به توضیح بیشتر نیست که نتیجه ی این امر، آن خواهد بود که دادگاه ها اختیار زیادی در تعیین واثبات رابطه ی سببیّت داشته باشند و رویّه قضایی آمریکا از این اختیار بر پایه ی اقتضائات عدالت در هر پرونده، بهره برد بدون این که به یک ضابطه ی منطقی حقیقی تکیه کند. پس جایی که می بیند حکم دادن به مسؤولیت متهم در برابر نتیجه با عدالت سازگار نیست، رابطه ی سببیّت را میان کار با نتیجه منتفی می داند واین گونه می گوید که این فعل،آن اندازه اهمیتی نداشته که عامل اساسی دانسته شود؛ ولی با این همه می توان گفت، ضابطه ای که رویّه قضایی آمریکا در تعیین مفهوم عامل اساسی به آن دست آویزند، برگرفته از اندازه ی همکاری فعل در ایجاد نتیجه است؛ از این رو باید این مشارکت به اندازه ای اهمیت داشته باشد که دادگاه، آن را درخور توجه بداند؛ یعنی بازگشت این ضابطه به ارزیابی قاضی است.ضابطه ثانوی دیگری است که رویه قضایی این کشورها درتعیین مفهوم عامل اسای، از آن کمک می گیرند. از این معیار به «رسیدن نیرویی که فعل آن را به حرکت دراورده به حالتی از استقرار و آرامش ظاهری» تعبیر میشود. می تواند نتیجه را ایجاد کند،به حالتی از ثبات و آرامش برسد،هرچند ظاهری باشد،آثار فعل پایان می یابد ودر این هنگام، رابطه ی سببیّت پذیرفته ی قانون باز می ایستد واگر پس از آن،حرکتی این نیرو را به جنبش درآورد و بدین وسیله موجب نتیجه ی زیان باری شود،فعل متهم، سبب نزدیک این نتیجه شمرده نمی شود.

درهمین باره، یکی از محاکم آمریکا حکم کرد:

«مردی که همسر خودرا دریک شب بسیار سرد بیرون کرد؛ ولی زن توانست سالم به خانه ی پدرش برسد؛ اما چون دیرهنگام بود، در نزَد وکسی را صدا نکرد تا ساکنان خانه از وجودش در پشتِ در آگاه شوند وشب را کنار دیوار خانه سپری کرد و بر اثر سرما درگذشت؛ کار شوهر، سبب نزدیک مرگ نیست، زیرا نیرویی را که فعل مرد به حرکت درآورده بود بارسیدن همسرش به خانه ی پدر به حالت ثبات رسید. در این حالت، آثار فعلی که قانون بدان توجه می کند، باز می ایستد؛ از این رو اگر مرگ زن، پس از این حالت باشد، زوج مسؤول آن نیست.»{[۱۱۶]}

از این حکم فهمیده می شود که اگر زن در هنگام رسیدن خانه ی پدرش میمرد،کار شوهر،سبب اصلی مرگ به شمار می آمد.

-۳-۲-۴ فعل باید سبب نزدیک نتیجه جرم باشد.

رویّه قضایی آمریکا به این بسنده نکرده که فعل متهم در ایجاد نتیجه، سهم داشته باشد و مجنی علیه در زمان یاد شده بمیرد با اینکه عامل اساسی ایجاد نتیجه باشد،بلکه افزون برآن نیاز می داند که فعل، «سبب نزدیک» نتیجه باشد. شاید این ویژگی، مهم ترین عنصر معیار رابطه ی سببیّت در رویّه قضایی آمریکا باشد. رویّه قضایی این کشور ها میان سبب نزدیک وسبب دور، تفاوتی اساسی می گذارد واولی راسبب قانونی می داند؛ اما دومی را نمی پذیرد.متهمی که فعل او سبب دور نتیجه دانسته می شود، در برابر آن مسئولیت ندارد. به سخن دیگر، هر کس کاری انجام دهد، در برابر پی آمدهای نزدیک آن مسؤولیت دارد؛ ولی در برابر نتایج دور مسؤولیتی ندارد.درهمین باره ، در پرونده ای کسی دیگر را در جایی خلوت ودر روز معین به مبارزه طلبید. هنگامی که خوانده به وعده گاه رفت، کمی پیش از مبارزه، صاعقه ای اورا کشت. در این باره، کار کسی که اورا مبارزه طلبیده بود، سبب نزدیک مرگ شمرده نشد وسبب دور به شمار آمد وگفته شد که«سبب مرگ، تقدیر بوده است نه فعل متهم».{[۱۱۷]}درهمین زمینه، یکی از دادگاه های آمریکا در پرونده ای کهکسی به سوی دختری به قصد کشتن شلیک کرده و بر وی ایجاد جراحت کرده بود؛ ولی دختر براثر تب سرخک که از پزشک به اوسرایت کرده بود در گذشت؛ حکم کرد که فعل متهم، سبب دور وتب، سبب نزدیک مرگ است.

مهم ترین مسئله ای که مفهوم «سبب نزدیک» به دنبال دارد، ضابطه تعیین آن است. آیا سبب نزدیک، به آن معنا است که فعل از حیث زمان یا مکان به نتیجه ی جرم نزدیک باشد؟ به سخن دیگر،« باید فاصله ی زمانی میان فعل ونتیجه زیاد نباشد وفعل، عامل پایانی حلقه های سلسله ی اسباب باشد به گونه ای که اورتمان گفته است»{[۱۱۸]}یا باید مکان فعل، همان محّل رخ دادن نتیجه باشد ویا دست کم، دو مکان، از یک دیگر دور نباشند.

رویّه قضایی، چنین مفهومی را نپذیرفته وگفته است: مقصود «نزدیکی از حیث رابطه ی سببیّت» است، به گونه ای که این رابطه، «مستقیم» باشد یا به سخن دیگر، رابطه ی سببیّت« در گستره ای باشد که مورد توجه قانون است».{[۱۱۹]}اگر چنین چیزی ثابت شد، باید پذیرفت که زمان یا مکان میان فعل ونتیجه دوری نینداخته است. در همین باره، یکی از دادگاه های آمریکا گفت:

فرستادن شیرینی مسموم از دورترین جای غرب آمریکا به شهری در دورترین جای شرق وسپس استفاده ی شیرینی از سوی مجنی علیه فاصله ی زمانی ای که حمل این شیرینی میان دو شهر در بر داشته است سبب نزدیک مرگ شمرده می شود،چون رابطه ی سببیّت میان آن دو مستقیم است.

تعبیر«سبب نزدیک»، با وارد شدن آن به حقوق این کشور ها،پیچیده است. «برخی از حقوق دانان ودادگاه ها کاربرد «سبب قانونی» را برتری می دهند».{[۱۲۰]}در توضیح مفهوم سبب نزدیک نیز می گویند: مراد از آن، همان «سبب قانونی» است.

-۴-۱ سبب قانونی

سبب قانونی،«سببی» است که قانون آن را می پذیرد وبه سخن دیگر،«سبب پذیرفته شده در قانون» می باشد؛{[۱۲۱]}از این رو این مسأله اقتضا دارد از مقصودی پژوهش شود که قانون از پذیرش فعل به عنوان سبب قانونی داشته است: تعیین این هدف،روشن کننده ی معیاری خواهد بود که فعل را«سبب قانونی» دانسته است. قانون فعل متهم را سبب می داند تا به این وسیله، در برابر نتیجه ی مجرمانه، برای او مسئولیت کیفری قرار دهد؛ یعنی ضابطه ی« سبب قانونی» شایستگی فعل برای این است که یکی از عناصر مسؤولیت کیفری باشد. پس« مفهوم سبب قانونی به دامنه ای کشیده می شود که مسئولیت بر پایه ی آن استقرار است؛ بنابراین نمی تواند بی آن باشد وبه فراتر از آن کشیده شود. به سخن دیگر، ضابطه ی مفهوم سبب قانونی، برگرفته از همه ی عناصر مسؤولیت است.»{[۱۲۲]}

این تعبیر، از پیچیدگی تهی نیست وموجب دور در یک سلسله می شود. پس فرض در تعیین دامنه ی مسؤولیت، این است که بر پایه ی سببیّت باشد نه برعکس؛ از این رو گفته شده که تعیین مفهوم سبب قانونی، برپایه ی مفاهیم سیاست تقنینی است که در کوتاه سخن، عبارت است از این که قانون گذار تا چه اندازه مصلحت می داند که متهم در برابر آثار فعل خود مسؤولیت داشته باشد؟ تا چه اندازه مصلحت جامعه می داند که مسؤولیت متهم در مرز برخی از آثار فعلش به پایان برسد ودر برابر آن بخش، او را مسؤول بداند ودر برابر آثاری که پس از آن در سلسله ی اسباب واقع می شود، مسؤول نباشد؟

حقوق دانان باور دارند که در این باره به نصّ مختص جرم ویژه ای رجوع شود که بحث درباره ی مسؤولیت متهم در برابر آن است، تا شرایطی روشن شود که یک فعل نیاز دارد تا مسؤولیت به آن محقق گردد. این مطلب، هم چنین اقتضا دارد که« از دامنه ی واکنش جزایی تحقیق شود که قانون گذار می- گوید؛ یعنی از دامنه ی واکنش جزایی که قانون گذار برای سببیّت نتیجه وپیرو آن، برای مسئولیت مقرر می کند تا این واکنش، ویژگی باز دارندگی داشته باشد یا آن جا که این واکنش چنین ویژگی نداشته، باید در مرزهای سببیّت باز ایستد، روشن گردد،»{[۱۲۳]}به این گونه، تعیین سبب قانونی با تکیه بر تفسیر نصّ قانونی وبا در نظر گرفتن سیاست کیفری قانون گذار در این باره انجام می گیرد.

حقوق دانان هم چنین می افزایند: برای تعیین سبب قانونی نیاز است که اقتضائات عدالت بهره گرفته شود ودر این باره نباید از «وجدان عمومی» {[۱۲۴]}چشم پوشی کرد. در کوتاه سخن، مفهوم سبب قانونی با توجه به تفاوت جرایم، گوناگون است ومی تواند فراگیر یا موردی برای اختیار گسترده ی قاضی در ارزیابی باشد.

ضابطه سبب قانونی نزدیک باوجود گوناگونی عناصر مفهوم سبب قانونی یا سبب نزدیک، می توان گفت که پایه ی این ایده این است که باید رابطه ی سببیت میان فعل ونتیجه، مستقیم باشد. فعلی که رابطه اش با نتیجه مستقیم است، سبب قانونی یا نزدیک شمرده می شود واگر این رابطه، غیرمستقیم باشد، سبب قانونی یا نزدیک نخواهد بود وپس از آن، دیگر جایی برای این پرسش نمی ماند که« ضابطه ی مستقیم بودن رابطه ی سببیّت چیست»؟

«این ضابطه، این گونه تعیین می شود که فعل، نقش سببی خود را در حلقه های طبیعی وبه هم پیوسته ی سلسله ی اسباب نگاه دارد، به گونه ای که با آن عامل جداگانه ای وارد نشود که این سلسله را قطع کند یا نقش این فعل را در ایجاد نتیجه از میان می برد وخود به تنهایی بار روی دادن آن را به دوش می کشد.»{ [۱۲۵]} در کوتاه سخن می توان گفت: «ضابطه ی مستقیم بودن رابطه ی سببیّت، وارد نشدن هر گونه عاملی در سلسله ی اسباب وقطع نشدن این رابطه است،»{[۱۲۶]}بدین گونه، ضابطه ی مستقیم بودن، برگرفته از جداسازی این دو وضع می باشد: وضعیت نخست، جایی است که هیچ عاملی میان فعل ونتیجه قرار نگیرد و وضعیت دوم، جایی که چنین عاملی وارد شود. در حالت دوم، باید میان عاملی که این رابطه را از میان نمی برد و آن که این رابطه را قطع می کند، تفاوت گذاشت. در حالت نخست، برخلاف حالت دوم، رابطه ی سببیّت، مستقیم است.

-۴-۲ سبب یگانه

فعل متهم، آن گاه«سبب یگانه»{[۱۲۷]}نتیجه ی مجرمانه است که در میان عوامل نتیجه که می توانند سبب به مفهوم قانونی باشند، واحد باشد؛ یعنی عاملی قانونی که می تواند با نتیجه رابطه داشته باشد. بدین گونه، مفهوم«سبب یگانه» با اصل گوناگونی عوامل نتیجه رویارویی نمی یابد، بلکه فرض پذیرش آن اصل و گزینش فعل متهم است، چون عاملی است که می تواند پایه ی مسؤولیت کیفری قرار گیرد.

پی آمد های زیر بر مفهوم «سبب یگانه» بار می شود.{ [۱۲۸]} اگر فعل متهم«سبب یگانه» باشد.

نتیجه آن است که به طور ضروری سبب نزدیک یا سبب قانونی میباشد.

اگر پس از این که متهم، کاری را مرتکب شود، عاملی در سلسله ی اسباب وارد شود.که سبب یگانه باشد، به طور ضروری بدین معنااست که رابطه ی سببی را میان فعل متهم نخست ونتیجه از میان برده است عامل دوم در این مورد،«سبب جانشین»{[۱۲۹]}می شود. وبه تنهایی بار مسؤولیت نتیجه ی مجرمانه را به دوش می کشد؛مانند این که متهم با اسلحه ی خود به سوی مجنی علیه شلیک کند وجراحت خطرناکی در وی ایجاد کند که می تواند در دو یا سه روز، مجنی علیه را بکشد؛ ولی کسی دیگر که با متهمِ نخست، رابطه ی مشارکت درجرم ندارد به دنبال کار متهم نخستین، مستقیماً باشمشیر خود سر همان مجنی علیه را جدا کند. در این نمونه، فعل متهم دوم«سبب جانشین» است که می تواند رابطه ی سببیّت را میان فعل متهم نخست ومرگ مجنی علیه از میان ببرد»{[۱۳۰]}

اگر در هنگامی که متهم، فعل خود را مرتکب می شود یا پس از آن، عاملی در سلسله ی اسباب وارد گردد که با آن در ایجاد نتیجه سهیم باشد؛ یعنی پی آمد آن، نفی نقش فعل متهم نخست نباشد، به گونه ای که ثابت شود نتیجه براثر هردو فعل رخ داده است، فعل هر یک از متهمان«سبب شریک» شمرده می شود؛{[۱۳۱]}مانند این که متهم به سوی نظامی ای شلیک کند که از پیش به وی تیر اندازی شده ودچار جراحت های کشنده می باشد وفعل این شخص،موجب تسریع در ایجاد مرگ باشد.در این مورد فعل متهم در ایجاد قتل«سبب شریک» نامیده می شود.

-۴-۳سبب طاری

این سبب، هر عاملی است که در سلسله ی اسباب میان فعل متهم ونیجه مجرمانه واقع می شود. شرط اساسی برای این که عاملی سبب طاری باشد، این است که پس از ارتکاب کار متهم، وارد شود؛ اما اگر ورودش هم زمان با فعل ارتکابی متهم باشد، عامل طاری شمرده نمی شود؛ بنابراین، برپایه ی قاعده ی کلی نمی تواند رابطه ی سببیّت فعل ونتیجه را از میان ببرد.

سبب طاری این گونه تعریف شده است:«عاملی که درحضور متهم یا در زمان ومکانی که او کار خود را انجام داده، فعال نبوده است؛ ولی در هنگام رخ دادن نتیجه یا پیش از آن فعال شده است».{[۱۳۲]}در اجرای این معیار زمانی ومکانی برای تعیین مفهوم سبب طاری گفتنی است، اگر متهم فعل خود را انجام دهد،مانند این که هنگامی که باد به سرعت می وزد،در ساختمانی آتش افروزد وآتش به ساختمان دیگری کشیده شده، در آن، کسی را بکشد،باد سبب طاری شمرده نمی شود،زیرا درهنگام ارتکاب فعل از سوی متهم وجود داشته؛بنابراین، رابطه سببیّت میان فعل متهم ومرگ مجنی علیه موجود بوده است؛ امّا اگر متهم در زمین خالی ماده ای یا جسمی مانند یک تکّه سنگ یا ماده ی منفجره ای هم چون بمب ساعتی قرار دهد، سپس باد شدیدبوزد و آن ماده یا جسم را به جای دیگری بیندازد به گونه ای که با کسی برخورد کند وموجب آسیبی در بدن او شود یا مجنی علیه بمیرد، باد«سبب طاری» شمرده می شود. رویّه قضایی بر مفهوم «سبب طاری» استثنایی وارد کرده واز گستره اش مفهوم عاملی که به گونه ی امتناع صرف است؛ یعنی به شکل«عمل سلبی» است رابیرون کرده است.از آنجا که فعل سلبی عامل طاری شمرده نمی شود. معیار مستقیم بودن رابطه ی سببیّت، عامل جداگانه ای در سلسله ی اسبابی که فعل را با نتیجه پیوند می دهد وارد نشود. رویّه قضایی، عاملی را که به گونه ی امتناع از انجام وظیفه است، هرچند خودداری کننده که به طور قانونی ملزم به عملی باشد که از آن سرباز زده است، درحکم وارد نشدن هیچ عاملی در سلسله ی اسباب به حساب آورده است.

درهمین باره،« اگر کسی دیگری را به نیّت کشتن به استخر شنای عمیقی بیندازد واو غرق شود، رابطه ی سببیّت میان فعل متهم ومرگ مجنی علیه وجود دارد، واین که نجات غریق وظیفه ی خود در نجات دادن قربانی عمل نکرده، با این که توان این کار رانیزداشته، مانعی ایجاد نمی کند؛ اما مسئولیت متهم در این رویداد، روشن است وجلوی مسؤولیت نجات غریق را نمی گیرد. دلیل قاعده ی یاد شده این است که رابطه ی سببیّت میان فعل متهم ومرگ قربانی یا آسیب های شدید او، با خودداری مجنی علیه از درمان خود وامتناع پزشک از انجام عملی که می تواند جان مجنی علیه را نجات دهد، از میان نمی رود.»{[۱۳۳]}

برای تعیین اینکه «سبب طاری» رابطه ی سببیت را برجای می گذارد یا آن را قطع می کند،چنان که گفتیم باید روشن شود که این عامل،«سبب تابع» شمرده می شود یا «سبب مستقل».

-۳-۱سبب طاری تابع

«عاملی است که فعل متهم آن را ایجاد کرده یا عاملی می باشد که فعالیت آن به جهت تأثیر شرطی به حرکت در آمده که فعل متهم ایجاد کرده است.»{[۱۳۴]}سبب طاری تابع رابطه -ی سببیّت را میان فعل متهم ونتیجه مجرمانه از میان نمی برد.

برای روشن شدن مفهوم سبب تابع، مثال زیر مطرح می شود: کسی به سوی سگی شلیک می کند که نزدیک در باز خانه ی مالکش ایستاده است. سگ می ترسد وبا همه ی توان به داخل خانه فرار می کند، به گونه ای که با صاحبش برخورد می کند واو لغزیده، بر زمین می افتد ودچار جراحت می شود. در این نمونه، گریختن سگ وپی آمد های آن، از جمله افتادن مجنی علیه بر روی زمین، سبب تابع هستند؛ بنابراین، متهم در برابر آسیب بدنی که مجنی علیه بدان دچار شده مسؤولیت دارد.

۲–۳سبب طاری مستقل

«سبب طاری آن گاه مستقل شمرده می شود که فعل متهم آن را ایجاد نکرده باشد وفعالیت آن، بی تأثیر فعل متهم به حرکت درآمده باشد؛از این رو اگر متهم ملزم باشد کسی را به جایی ببرد؛ ولی در انجام تعهد خود سهل انگاری کند واو در جای خود بماند ودچار صاعقه شود یاسیلی بیاید وحلی را که مجنی علیه ایستاده، خراب کند واوغرق شود، صاعقه وسیلاب ، عامل طاری مستقل شمرده می شوند؛ بنابراین ، رابطه ی سببیّت میان سهل انگاری متهم ومرگ مجنی علیه از میان می رود.»{[۱۳۵]}

-۳-۳احکام قضایی در باره سبب طاری مستقل:

رویّه قضایی با ورود عامل مستقل، درموارد زیر رابطه ی سببیّت نخستین را منتفی می داند:

جایی که کسی به دیگری ضربه ی محکمی می زند واو را به زمین می اندازد، سپس کسی دیگر، بدون اینکه متهم نخست بخواهد، لگد محکمی به مجنی علیه می زند واو براثر آن می میرد، رابطه ی سببیّت میان فعل متهم ومرگ مجنی علیه منتفی شمرده می شود.

کسی همسر خود را بسیار کتک می زند واو براثر ناراحتی واحساس اهانت، ماده ی سمّی می خورد ومی میرد. در اینجا رابطه ی سببیّت میان کار متهم ومرگ زنش منتفی است.

کسی به دیگری به قصد کشتن، ماده ای سمّی می دهد؛ ولی کسی دیگر بی هیچ ارتباطی با متهم، سر مجنی علیه را می بُرد. در این پرونده، رابطه ی سببیّت میان سم دادن ومرگ قربانی منتفی شمرده شده است.یکی از محاکم آمریکا این قاعده را درجرم قتل، این گونه تبیین کرده است:

«اگر پس از ضربه یا جراحت کشنده ای که کسی به دیگری وارد کرده، کسی دیگر، بی هیچ ارتباط سببی با فعل متهم نخست، آسیب کشنده ی دیگری بر مجنی علیه وارد کند واو بمیرد. متهم دوم(و نه متهم نخست)، مسؤول مرگ شمرده می شود».{[۱۳۶]}

«اگر متهم با فعل خود، نتیجه را قصد کرده باشد ونتیجه آن گونه رخ دهد که او خواسته است، فعل او سبب نزدیک نتیجه شمرده می شود، هرچند، عاملی جداگانه در سلسله ی اسباب وارد شده باشد، زیرا:

منطقی نیست که متهم، فعل خود را برای ایجاد نتیجه ی معین مرتکب شود ونتیجه به همان گونه ای که خواسته، رخ دهد وسپس به او مجال گریز از مسؤولیت داده شود، به این بهانه که فعل او سبب نزدیک نتیجه نبوده است.»{[۱۳۷]}

«رویّه قضایی آمریکا به پیروی از رویّه انگلیس این قاعده را در رویداد زیر اجرا کرده است: کسی قصد کشتن نوزادی را باسم دارد؛ از این رو به پرستار بچه، شیشه ای حاوی سم می دهد واین گونه وانمود می کند که دارو است وبرای بچه سودمند می باشد وپرستار باید هر عصر، کمی از آن به بچه بدهد؛ ولی پرستار میبیند که بچه آن را نیاز ندارد؛ ازاین رو چیزی به بچه نمی دهد وشیشه را روی میز اتاق کودک می گذارد. پس از آن، کودکی پنج ساله وارد اتاق می شود واندازه ای از محتویات شیشه را به بچه می خوراند وطفل فوری می میرد. در این پرونده، حکم شده است که میان سم دادن به پرستار ومرگ کودک رابطه ی سببیّت وجود دارد. با این که کار کودک که عامل مستقل می باشد، در سلسله ی اسباب وارد شده است، زیرا «نتیجه» مقصود بوده است.»{[۱۳۸]}

باوجودثبوت این قاعده در رویّه قضایی آمریکا قیدی بر آن وارد کرده وگفته است کافی نیست که نتیجه ی مجرمانه مقصود باشد، بلکه باید ابزاری نیز که نتیجه با آن رخ داده مقصود باشد یا دست کم، مورد توقع باشد.

به سخن دقیق تر،باید وسیله ای که نتیجه با آنرخ داده در مجموعه ی ابزارهای طبیعی ویژه ای ریشه داشته باشد ومتهم امید روی دادن نتیجه را با ابزارهای منتسب به این مجموعه داشته باشد. اما اگرنتیجه با ابزاری رخ دهد که دراین مجموعه نیست، رابطه سببیّت وجود ندارد.

-۳-۴ احکام قضایی آمریکا

بیشتر احکام رویّه قضایی آمریکا درباره ی رابطه ی سببیّت، برپایه ی توصیف سبب طاری است واین که عامل مورد بحث، تابع است یا مستقل؛ بنابراین، رابطه ی سببیّت است یا خیر.در زیر مهم ترین نمونه هایی را بیان می کنیم که رویّه قضایی گرفتار آن ها است وبر پایه ی ضوابط خود برای آن ها حکم صادر کرده است.

-۴-۱ وضع جسمانی ناگوار مجنی علیه

روی کرد رویّه قضایی در این باره، آن بوده که وضع ناگوار مجنی علیه که همراه با فعل متهم، در ایجاد نتیجه نقش داشته است، رابطه ی سببیّت را میان آن فعل ونتیجه از میان نمی برد. این قاعده اجرا می شود اگرچه ثابت شود جراحتی که کار متهم ایجاد کرده، خطرناک نبوده یا اگر وضع آسیب دیده ناگوار نبود، مرگ حادث نمی -شد. هم چنین این قاعده، حتی اگر روشن شود که بی ارتکاب فعل متهم، مجنی علیه براثر بیماری می مرده ونقش این فعل، تنها تسریع در هنگام رخ دادن مرگ بوده است. اجرا می شود. این قاعده در مجموعه ی استفان، این گونه آمده است:«شخص ، قاتل است، اگر فعل او در مرگ آسیب دیده ای تسریع نماید که از آسیب یا بیماری رنج می برد واین بیماری خود،جدای از آن فعل، می تواند موجب مرگ شود.»

در آمریکا نیز بر پایه ی این قاعده در پرونده ای،« کسی که با لیوان به سر دیگری می کوبد واو که بر اثر اعتیاد شدید به شراب، دچار التهاب در مخ بود، می میرد،در برابر مرگ قربانی مسئول دانسته شد. هم چنین حکم شد که در چانه ی دیگری جراحت ایجاد کرده وموجب خون ریزی منتهی به مرگ شده، چرا که قربانی از پیش در معرض خون ریزی قرار داشته است، مسئول مرگ او می باشددفاع متهم به این دلیل که از وضع ناگوار جسمانی قربانی آگاه نبوده یا نمی توانسته آگاه باشد،پذیرفته نیست.م{[۱۳۹]}رویّه قضایی آمریکا بر آن است که رابطه ی سببیت میان فعل ونتیجه ای وجود دارد که فعل با بیماری آن ایجاد کرده است، زیرا در بیشتر این موارد، این فعل، سبب بیماری است، بدین گونه که راه سرایت میکروب های بیماری زا را فراهم کرده یا در مجنی علیه، ضعفی ایجاد نموده که راه دچار شدن به بیماری را آسان کرده است. در همین باره حکم شده است: اگر کسی به بدن دیگری آسیبی وارد کند وبه دنبال آن ، آسیب دیده دچار«التیتانوس» شود ومرگ بر اثر هردوی جراحت وبیماری روی دهد، متهم مسئول مرگ قربانی است.

-۴-۲خطای مجنی علیه

روی کرد غالب در رویّه قضایی آمریکا این است که اصل بر آن باشد که خطای آسیب دیده رابطه ی سببیّت میان فعل متهم ونتیجه ی مجرمانه را از میان نمی برد. در این باره در رأی یکی از محاکم آمده است:{[۱۴۰]}«نقش خطا در برداشتن رابطه ی سببیّت، محدود به مسؤولیت مدنی است، نه مسؤولیت کیفری». دادگاه دیگری{[۱۴۱]}گفته است:«خطای مجنی علیه نمی تواند دفاع یا عذری برای مسؤولیت کیفری باشد، چرا که نمی تواند ویژگی جنایی بودن را از جرم بزداید».{[۱۴۲]}

در آمریکا حکم شده است:

«اگر کسی در ساختمانی آتش برافروزد، مسؤول مرگ کسانی است که در آن می میرند، هرچند ثابت شود سهل انگاری قربانی درگریز از ساختمان ونجات خود، در روی دادن نتیجه، نقش داشته است».{[۱۴۳]}

همچنین حکم شده: «اگر کسی جراحتی بردیگری وارد کند، وی مسؤول مرگ آسیب دیده می باشد، براثر بیرون رفتن او در زمانی زودتر از آنچه پزشک معین کرده است.»{[۱۴۴]}حتی رفتار عمدی آسیب دیده اگر با فعل متهم درایجاد نتیجه نقش داشته باشد،نافی رابطه ی سببیّت میان فعل متهم ونتیجه نیست؛ از این رو اگر مجنی علیه برای رهایی از درد جراحت هایی که متهم به او وارد کرده،خودکشی کند، رابطه ی سببیّت میان فعل متهم و مرگ قربانی هم چنان وجود دارد. درهمین باره، در پرونده ای که کسی بر دیگری جراحتی وارد می آورد که به طور عادت در طول یک ساعت اورا می کشد؛ اما آسیب دیده بر اثر درد شدید آسیب های وارد شده،حنجره اش را پاره می کند وپس از پنج دقیقه می میرد،متهم مسؤول این مرگ شناخته می شود؛ اما این اصل، مطلق نیست. دربرخی موارد، خطای مجنی علیه موجب از میان رفتن رابطه سببیّت میان کار متهم ونتیجه است. ضابطه ی این موارد آن است که روشن شود سهم خطای آسیب دیده در ایجاد نتیجه«به گونه ی شایان ملاحظه ای بر نقش فعل متهم برتری دارد».{[۱۴۵]}ارزیابی این مسأله نیز در اختیار قاضی است.

درهمین زمینه در پرونده ای،« کسی ساختمانی را بمب گذاری می کند؛ اما به مجنی علیه هشدار می دهد که وارد ساختمان نشود،چون می میرد. با این همه،قربانی وارد ساختمان می شود وبر اثر انفجار کشته می شود. در این مورد حکم شد که متهم، مسئول مرگ او نیست وخطای خود قربانی سبب یگانه ی ایجاد این نتیجه (مرگ) است.»{[۱۴۶]}همچنین در پرونده ای،«کسی ارّابه ی خود را با بی احتیاطی را با بی احتیاطی آشکار می راند،به گونه ای که افسار چهار پایی که ارّابه، را می کشد، در دست ندارد وناگهان کودکی وارد جاده می شود وبر اثر برخورد با ارّابه، آسیب میبیند واین آسیب دیدگی به مرگ او می انجامد، در این زمینه نیز حکم شد که خطای قربانی،رابطه سببیّت را میان خطای متهم ومرگ کودک، از میان می برد، چون ناگهانی وارد راه ارّابه می شود.»{[۱۴۷]}از این رو حکم شده« اگر کسی بر دیگری جراحت وارد نماید،مسئول مرگ اوست، هرچند ثابت شود که بهبود او با انجام عمل جراحی بر پایه ی بهترین روش های پزشکی یا در صورت استفاده از رژیم غذایی یا پرستاری در سطح عالی ممکن یامحتمل بوده است.همچنین اگر مجنی علیه در انجام مراقبت های پزشکی بایسته کوتاهی کرده باشد رابطه ی سببیّت موجود است. همچنین است اگر انجام عمل جراحی را که پزشکان برای نجات زندگی وی تجویز کرده اند،نپذیرد.»{[۱۴۸]}

  • admin admin
Cryptography Entrepreneurs Centralbanks Symbol
 از کرم گریم سفید کننده صورت چگونه استفاده کنیم
 راهنمای خرید لباس عروس
   

با این حال، بازده استیبل کوین بستگی داردروی سکه انتخابی و نوع سپرده شما.

Mortgagefraud HMTreasury Venturecapital Ethereum MXC 価格 ( MXC ) Contagion PieterWuille Relativevalue What Is a DAO? Gas Price Metatransaction John Adler BitcoinETF Deflation Token Swap 1hr Accounting Token SHIB CAD Requests jackmallers AdairTurner   The MBOX Token SaudiArabia CaitlinLong Winding Down How-to Guides arkinvestmentmanagment Basisrisk Algorithmics FTSE100   JayClayton Raiden Network HI Price ( HI ) Exchanges Mining Rewards BitcoinMiner ConsenSys Ledger ALGO EUR Basistrading Digitalassets International Protiviti Blockchain SpeedyTrial Giá NEM ( XEM ) Composable Token BTC CNY ETH USD IceClearCredit MartyBent BitcoinATM Fueloil DBSBank Crypto Casey Regulation ManGroup Conferences BGCPartners Pricerisk California Mining Rig هدایای تبلیغاتی Tier1capital ETH NZD Metatransaction ErisExchange Swedbank Relativevalue Keylogger   Euroclear Investmentbanks SLP GBP Lido Finance Unchainedcapital Terrorism What Is Web 3.0? SKILL CHF ERC-721 Secure Element LTC ZAR Venture Capital MonetaryPolicy SHIB BCH SouthAfrica

RiskMetrics Recession Investing XMR RUB Cryptoasset GoldmanSachs Relativevalue

SLP PHP Spot Trading

 

FTSERussell

آلیاژ های پلیمری مفهوم اعتماد اجتماعی دعوی تصرف عدوانی مقدار مدعی به افزایش محافظه کاری سود بازارگرایی حقوق موضوعه ایران ارزیابی مالی غیرسندرمی تاپسیس تفکر انتقادی عدم تقارن زمانی سود اسید پاشی حقوق بین الملل محیط زیست چک تضمین شده آموزش گروهی فرهنگ اشتغال بانوان رادیولوژی سیستم دسته‌بند فازی کانون بانکها ضابطان دادگستری کمبود توجه مسئولیت اجتماعی فریقین از هم گسیختگی خانوادگی نشانگان روانشناختی منابع سازمان روان شناسی تمرین مقاومتی جو سازمانی سیاست جنائی تقویت روحیه کارآفرینی تغییر جنسیت بیزین دینامیک چرخش اجباری یاد داری اختلال سلو پروانه کسب چرخه عمر شرکت­ها والدین معتاد شرط صفت مصارف روستایی تجارت الکترونیکی ارزش کالا جنس مخالف عروق کرونری ورشکستگی مالی خلاقیت کارکنان دانش بومی Fair Ness توسعه انسانی معیارهای ریسک نقدینگی توسعه سیاسی برائت از جرایم اراضی بایر مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی صادرات مصنوعات بازار‌گرائی دلالت های اخلاق نوسانات سود شرکت ها جبران خسارت ناشی از جرم قاعده احسان جریانات نقدی سب رهبری کشف دانش افزوده اقتصادی نرخ موثر مالیات سند رسمی مالکیت ضریب واکنش سود کیفر حبس رسالت مطبوعات اجتماع مدار هالت وینترز محل سکونت تحقیق رشته کامپیوتر ریزماهواره ادراک زمان مدیریت پروژه قوانین حضانت قوانین فعلی بافت های شهری یکپارچه سازی اعتماد فعل زیانبار تعقیب اثر بخشی مدارس آزادی عمل مدل EFQM تقوای خدمت تحلیل رفتار خرید مشتری رافع وصف متخلفانه AHP- TOPSIS مدت عده طلاق مسئولیت کیفری غذادهی مجدد نیازمندی‌های عملیاتی نادر خاکی جرایم خانوادگی بهره هوشی پرچم رسمی ایران روش TOPSIS عملکرد سازمانهای خصوصی ژن هورمون خالص دارایی منابع زغال سنگ مزایده ژیروسکوپ علل عدم توسعه بیمه های اشخاص صادق هدایت زنان شاغل نظریه عقل عملیات مالی درشت دانه سینمای ایران اسناد خزانه آموزش علمی شیوه های جبران خسارت درآمد کافی خوداتکایی علل سرقت جذب دانش خواص اپتیکی حقوق اشخاص گزینش گری در دین تصمیمگیری تعهدسازمانی رژیم تحریم دادرسی افتراقی ژئوفیزیک مؤلفه های انگیزش تحصیلی کمیسیون نظارت ارشد ها استرس زدایی ریسک های زنجیره سیستمهای چند عامله مدیریت صنعتی پایانه های تحریر ترکه مؤسسات فرهنگی جایگاه بورس کرامت انسانی متغیرهای زیست شناختی کیفر تکمیلی تحلیل پایداری تونل وثیقه های مدنی اوراق بهادار توانمندسازی اقتصادی سیل مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش مدل سروکوال مطالعه تطبیقی حقوق داده کاوی شیوه شناختی- رفتاری خودکنترلی تعیین مجازات سود مشمول مالیات بیوتکنولوژی کشاورزی خودمدیریتی شرکت مختلط سهامی زندگی روستاییان شیلات ایستگاه‌های آتش‌نشانی ویل دعاوی سرمایه شرکت های پذیرفته شده تنش شوری مجرمین خطرناک ملاک تعیین قیمت سازه چوب افزایش بهره‌وری تحقیق رشته مدیریت ارتکاب جـرم اعتبار رشد چند حسگری درآمد اختصاصی بررسی تجربی DEMATEL رشد عملکرد سیستم بانکی سازمان دامپزشکی تحجیر شرایط احساسی تصویر برند حسین کرد سوانح طبیعی بانکداری آنلاین مدیریت کلاس عملکردنواوری تقارن اطلاعاتی توسعه گردشگری شرکت های سهامی عام تفاله انگور مواد اپیوئیدی ارشد نرم افزار مرتع داری قراردادهای بیمه کالای امانی مزیت رقابتی جذب مشتریان حق مرغوبیت سطوح دانشی نوع قلمه استراتژی های بازاریابی فسخ تکرار جرم زندگی کاری شخصیت بزهکار روش بدیعه پردازی ضمان درک رفتارهای شهروندی محصورسازی مستخدم رسمی احیای زمین مدلول عقد قرار موقوفی سیاست تقسیم سود نسبت پرداخت سود حفظ مشتری بازاریابی ارتباطی مدیریت مسکن رویکرد ارتباطی ستیر حکم نهایی مدیریت تجارت عوامل گذار آمیخته سطح بلوغ الکترونیک علوفه‏ ای موانع خلاقیت فردی فرض ثلث ترکه نانو کامپوزیت ها اضطراب سلامت تورم قوانین کیفری مولفه‌های خلاقیت سازگاری عاطفی ارزیابی توانها عزل وکیل تنوع فرهنگی سازمان دولتی دینامیکی دیوان بین المللی بارگیری و تخلیه آموزش مدارا ارشد حقوق انتظارات جنسی ریسک قابل پذیرش وسواس مذهبی سود سهام نقدی بانک مسکن سازمان ذوب آهن اختلال هویت جنسی ارشد کامپیوتر نگرش والدین تلفن همراه سازمانهای ایرانی آدیپوکاین مددکاری فزون‌کنشی بزرگ‌سال BMI افشای اطلاعات مالی دندانپزشکی رفتار مصرف کنندگان اختلافات گروه های تکفیری پروژه های تحقیق ارشد فیزیک تاخیرات پروژه فرصت های کارآفرینانه نسب وارث نقش جنسی تحصیلات کلاسیک سود بازرگانی ارائه مدل عملکرد برند بیوفیزیک ساختار های مالکیت کارخانجات ریسندگی و بافندگی جوجه های نر مدل سازی مدیریت متن کامل کامپیوتر عوارض نوسازی استراتژیهای لان سنجش و آموزش موانع اداری کودکان مبتلا سندرم داون تحلیل رفتار ژئوپولیتیکی رشد اجتماعی بیمه تامین اجتماعی مشکلات تحصیلی حرکت نیترات انعطاف پذیری شناختی روانپزشکی هیدروپونیک مردسالاری مواد مخدر توابع شکافت ورزش شهروندی رضایت جنسی اهدای جنین نکاح منقطع رفتارمسالمت آمیز تدریس اثربخش سودآوری شعب بانک انسان شناسی عدالت توزیعی رتباطات سازمانی عدم قطعیت اطلاعات سرمایه روانشناختی تنگدستی مالی سبک مشارکتی آنالیز اجزای اصلی(PCA)