چکیده
در پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین یادگیری سازمانی با کارآفرینی سازمانی درشرکت نوردولوله صفاساوه پرداخته شده است. در این راستا یادگیری سازمانی بر اساس الگوی نیفه و کارآفرینی سازمانی برمبنای الگوی اسکاربوروف و زیمرر مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه ی آماری در این تحقیق کلیه کارکنان و پرسنل کارخانجات نورد و لوله صفا به تعداد 1115نفر می باشند که برای تعیین حجم نمونه از فرمول تعیین حجم نمونه کوکران وبه روش نمونه برداری تصادفی محاسبه و 150 نفر انتخاب شد که به دلیل ناقص بودن 7عدد از پرسشنامه ها،حجم نمونه به 143نفر کاهش یافت. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و ازنظر روش پیمایشی و همبستگی می باشد. برای گردآوری اطلاعات در خصوص نگرش کارکنان نسبت به یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی از دو پرسشنامه استفاده گردید که برای تعیین پایایی پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ و برای تعیین روایی پرسشنامه ، از روایی محتوایی استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات، در سطح آمار توصیفی از شاخصهایی نظیر فراوانی و درصدو رسم جداول و نمودارها و در سطح آمار استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است .نتایج حاصل از تحقیق به شرح زیر می باشد:
1- بین یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی درشرکت نوردولوله صفاساوه رابطه مثبت و معنی داری وجوددارد.
کلمات کلیدی: یادگیری سازمانی ،کارآفرینی سازمانی، شرکت نوردولوله صفاساوه
فصل اول : کلیات تحقیق
مقدمه :
با آغاز قرن بیست و یکم، عصر جدیدی از تکامل زندگی و ساختاری سازمانی پدید آمده است. افزایش تغییر و تحولات محیطی، نظیر توسعه روزافزون فناوری، افزایش شدت رقابت در سراسر زنجیره های کسب و کار، تغییر فزاینده انتظارات مشتریان و ذی نفعان و جلب رضایت آنها، سازمان را بر آن می دارد که برای حفظ رشد و توسعه، خود را با محیطشان انطباق دهند. بدین ترتیب مفهوم جدیدی تحت عنوان یادگیری سازمانی وارد واژگان مدیریت شد که به سرعت مورد توجه مدیران و دانشمندان مدیریت در حوزه های تئوری و علمی قرار گرفت.[1]
در برخی از تعاریف بیان شده، یادگیری سازمانی را به عنوان فرآیند کلیدی تعریف می کنند که سازمان از طریق آن یاد می گیرد و این یاد گرفتن به معنای هرگونه تغییر در مدل های سازمانی است که به بهبود یا حفظ عملکرد سازمان منجر می شود.اگر افراد در سازمان به طور پیوسته روش های کاری خویش را به منظور افزایش استانداردهای عملکردی مورد بازبینی قرار دهند، راه هایی به مراتب سریعتر و ارزانتر به منظور انجام بهتر کارهای پیش رو خواهند داشت و بدین ترتیب درک صحیحی از فعالیت های در حال انجام داشته که همان یادگیری سازمانی را محقق ساخته و در نهایت این امر، نیل به اهداف سازمان را قابل دسترس می نماید.[7]
تلاش محققان برای جستجوی راه های مقابله با چالش های پیش روی سازمان های امروزی منجر به شکل گیری مفهوم کارآفرینی سازمانی به عنوان فرآیندی از نوآوری و نوسازی در محصول، خدمات و در آینده های سازمانی از طریق القای فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان برای پاسخگویی بهتر به نیازهای روبه رشد مخاطبین شده است.[2]
بدون شک شرکت ها در دنیای پررقابت امروزی، برای مقابله با چالش های محیطی باید دست به اقدامات نوآورانه و مخاطره آمیز بزنند تا بتوانند در این دنیای رقابتی موفق تر عمل کنند. شرکت نورد و لوله صفا نیز از جمله شرکت هایی محسوب می شود که در محیط رقابتی فعالیت می کند و با توجه به مزیت رقابتی محصولات جدید روانه بازار کرده و یا محصولات جاری را با روش های جدیدی در بازار تولید می کند. با توجه به مفهوم یادگیری سازمانی و نقش آن در توسعه قابلیت های سازمانی و همچنین نقش کارآفرینی سازمان در بدست آوردن موفقیت و بهبود عملکرد سازمان ها، در پژوهش پیش رو، به دنبال بررسی رابطه میان یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی در شرکت نورد و لوله صفا خواهیم بود.
1-1- بیان مسئله پژوهش:
یادگیری در سازمان ها نیازمند تحول بنیادی در طرز فکر کارکنان و بازبینی پیش فرض های ذهنی آنها است. چنین تصویری از یادگیری با آنچه در محاوره های روزمره متداول است، بسیار تفاوت دارد.یادگیری واقعی در قلب و ذهن افراد نفوذ می کند و موجب آگاهی و تغییر رفتار می شود. انسان از طریق یادگیری خود را دوباره خلق می کند و به انجام کارهایی که تا کنون نتوانسته است، توانمند می سازد. چنین یادگیری به انسان قابلیت ارتباط مؤثر با جهان خارج از ذهن را می دهد و از این طریق چشم اندازهای نوینی را فراسوی او قرار می دهد، قابلیت ها گسترش می یابد و بر توانایی خلاقیت و نوآوری های او می افزاید.
یادگیری سازمانی پدیده ای متعلق به دهه 1990 می باشد که پیترسنگه آن را مطرح کرد.در مورد ایجاد سازمان های یادگیرنده می توان گفت : تغییر و تحولات محیط های سازمانی، علت پدیدار شدن چنین سازمان هایی است.سازمان ها برای این که بتوانند خود را در محیط متغیر امروزی حفظ نمایند، نیاز دارند از ساختارهای ساکن و غیرپویا خارج شده و به سمت سازمان های یادگیرنده متحول شوند.به عبارتی دیگر برای موفقیت در ایجاد آینده ای بهتر باید سازمانی را پرورش داد که به طور اثربخش در پی یادگیری باشد.مدیران برای حفظ بقای سازمان خود نیاز دارند با دگرگونی ها و تحولات هماهنگ شوند و به یادگیری به عنوان پدیده ای ارزشمند بنگرند.
مارکوآد2، در مورد یادگیری سازمانی اظهار می دارد که یادگیری سازمانی، بیانگر قابلیت توسعه فکری و بهره وری است که از طریق تعهد به آن برای بهبود مستمر، در سراسر سازمان ها حاصل می شود.[3]
یادگیری و کسب دانش تیمی از دوره های رقابتی برای سازمان های امروزی محسوب می شود.به عبارت دیگر، یادگیری سازمانی[1] فعالیت بلند مدتی است که شرایط را به شرایط سودمند رقابتی تبدیل می سازد. این که کارکنان ما چه یاد می گیرند، در آینده سازمان ما تأثیر می گذارد. به گفته گانز : عملکرد امروزه حاصل یادگیری دیروز است و عملکرد فردا، حاصل یادگیری امروز می باشد (ویندسور[2]،2001،3).[4]
امروزه، آموزش و یادگیری، دو اصل اساسی جهت توسعه فردی، سازمانی و جامعه محسوب می شود که با توجه به تغییرات و تحولات فزاینده، نیاز به آن بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. باید توجه داشت که آموزش و یادگیری در سازمان ها مفهوم یکسانی ندارند. عمده ترین تفاوت این است که یادگیری مستمر، پویا و انعطاف پذیر می باشد در حالی که آموزش مقطعی و از قبل طراحی شده است. مهم ترین گام برای حرکت به سوی سازمان یادگیرنده این است که مدیران علاوه بر پذیرش تغییر، دیدگاهی باز و روشن داشته باشند، در غیر این صورت قادر نخواهند بود به دیگران یاد بدهند. گام بعدی ایجاد نظام آموزشی متناسب با استراتژی ها و اهداف سازمان است.
به طور عمده سازمان هایی که از ساختار سازمان یادگیرنده تبعیت می کنند به این باور رسیده اند، برای یادگیری سازمانی باید مراحل طراحی ساختار دانش و طراحی عملکرد، اجرای سیستم طراحی شده، یادگیری فردی، تولید دانش جدید و تسخیر دانش طی شود. نکته حائز اهمیت این است که هیچ سازمانی هرگز به طور کامل یک سازمان یادگیرنده نیست، اما با این وجود توجه به مراحل گوناگون برای تبدیل شدن به یک سازمان یادگیرنده از دیدگاه های مختلف ضروری به نظر می رسد.
یادگیری سازمانی فرآیندی است پویا، که سازمان را قادر می سازد تا به سرعت با تغییر سازگاری یابد. این فرآیند شامل تولید دانش جدید، مهارت ها و رفتارها می شود و به وسیله تسهیم میان کارکردی و یادگیری همکارانه، تقویت می شود. نتایج این دو اصل، خلق فرهنگ یادگیری و فرهنگ مشترک در میان همه کارکنان است. یادگیری جزء مهم نوآوری و شامل نیاز به درون سازی و منتشر کردن اطلاعات است.[5]
سابان1، یادگیری سازمانی را یک جزء مهم و حیاتی برای نوآوری می داند که از طریق آن محصول جدید توسعه می یابد. او پیشنهاد می کند، قبل از اینکه سازمان بتواند رفتار نوآورانه اش را بهبود بخشد، مدیریت باید یادگیری رایج در سازمان را تحلیل کند.[5]
یادگیری سازمانی از خلاقیت، ایده ها و دانش جدید حمایت می کند و توانایی درک و استفاده از آنها را افزایش می دهد. نقش یادگیری در نوآوری2 و کارآفرینی می تواند به صورت حفظ دانش درباره فعالیت ها و تجربیات قبلی تعریف شود، از این رو یادگیری نظام مند از تجربیات گذشته، زیربنای اساسی مدیریت موثر فرآیندهای بهبود و توسعه محصول جدید و نوآوری است.[5]
برخی از محققین به تشریح چگونگی ایجاد سازمان های کارآفرینانه فرعی در چارچوب سازمان های مادر پرداخته اند و معتقدند آنچه که بین تمامی انواع کارآفرینان به طور مشترک می توان یافت، انجام یک فعالیت با ریسک بالا می باشد و هدف از تعمیم فرآیند کارآفرینی در سازمان ها، در واقع اولویت دادن به اقدام فعالیت هایی با ریسک بالا نسبت به برنامه های جاری سازمان می باشد.آنچه که در این میان برخی سازمان ها را برتر نشان می دهد مزیت رقابتی است، یعنی آمادگی برای ورود به یک پارادایم جدید مدیریتی (محیط رقابتی) و خارج شدن از پارادایم قدیمی مدیریت (ثبات و تعادل). در این میان سازمانی برنده است که ابزارهای لازم برای رسیدن به اهداف تعیین شده برای این دنیای جدید را بیشتر فراهم نموده باشد. از جمله مهم ترین ابزارها که به عنوان اصلی ترین عامل بقا و توانمند سازی درونی مطرح می باشد، دارا بودن قابلیت یادگیری سازمانی می باشد. [6]
میزان یادگیری یک سازمان می بایست حداقل برابر میزان یادگیری رقبا و میزان تغییرات محیطی باشد تا بتواند موفقیت رقابتی خود را در بازار حفظ کند. از طرفی دیگر امروزه سازمان ها در کشور ما نگاه جدی به مقوله کارآفرینی ندارند و حمایت کافی از کارآفرینان صورت نمی گیرد. حال آنکه توجه به این امر می تواند عامل رشد سازمان و در نهایت توسعه کشور شود.
لذا با درک اهمیت این موضوع، به نظر می رسد که تمرکز روی یادگیری و کارآفرینی سازمانی به منظور بهبود عملکرد و تحقق اهداف سازمانی، به ویژه در شرایط محیطی پیچیده و پویای کنونی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
افراد و سازمان هایی که با تغییرات فراگیر همگام نباشد به سرعت منسوخ می شوند. بنابراین سازمان ها بایستی، ذهنیت کلاسیک1 خویش را کنار گذاشته و به دنبال آن دسته از دانش، مهارت ها، عادات و استراتژی هایی باشند که آنان را در آینده موفق خواهد نمود.
توجه به قابلیت های یک سازمان یادگیرنده نظیر، پیش بینی و انطباق سریع تر با اثرات محیطی، سرعت در توسعه محصول، حرفه ای شدن از طریق رقبا، سرعت در انتقال دانش2، یادگیری اثربخش از خطاها، تشویق بهبود مستمر و جذب بهترین کارکنان، نقش یادگیری سازمانی به عنوان عامل انعطاف پذیری سازمان در برابر تغییرات بیرونی و محیطی مناسب برای خلاقیت و نوآوری که منجر به کارآفرینی و خلق استراتژی های نو و محرک برای توسعه اقتصادی و ایجاد مزیت رقابتی در سازمان ها می شود را برجسته تر می کند. [8]
ابزارهای لازم برای پویایی، تبدیل شدن سازمان ها، به سازمان های یادگیرنده و کارآفرین است. به کار گیری این دو متغیر و در نظر گرفتن آنها نقش بسزایی در استحکام و بقای سازمان خواهد داشت. بخش عمده ای از کارهایی که هم اکنون در سازمان ها برای بهبود بهره وری و بهتر کردن کیفیت زندگی کاری انجام می گیرد، متوجه این امر است، که راه برای به کارگیری یادگیری و کارآفرینی سازمانی هموار سازد.
بزرگترین امتیاز رقابتی در پارادایم های جدید کسب و کار، یادگیری بیان شده است. از این دو مرکزیت پارادایم جدید، یادگیری است. بنابراین سازمان هایی موفق تر هستند که زودتر، سریع تر و بهتر از رقبا یاد بگیرند. درست به همین دلیل است که مفهوم یادگیری سازمانی در سال های اخیر مطرح شده و رشد فزاینده ای داشته است.
یادگیری سازمانی از طریق به اشتراک گذاشتن بصیرت ها1، دانش، تجربه و مدل های ذهنی اعضای سازمان حاصل می شود. پیتر سنگه معتقد است که تنها منبع مزیت رقابتی پایدار در بلند مدت برای سازمان ها، یادگیری سریع تر نسبت به رقبا است و چنانچه سازمان به این امر نائل گردد، از سایر سازمان های رقیب، اثر بخش تر و کاراتر خواهد شد.
یادگیری از دیدگاه سازمانی زمانی اتفاق می افتد که اطلاعات، جمع آوری و به منظور تولید و گسترش حقایق جدید، تجزیه و تحلیل شوند، دیدگا های جدیدی را خلق کرده و آن را از طریق ارتباط، تدریس، گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل کند.
در سازمانی با سطوح بالای یادگیری سازمانی، افراد پیوسته توانایی خود را برای خلق نتایجی که برای آنها واقعاً مطلوب است، افزایش می دهند.
امروزه سازمان های موفق، یادگیری دائمی را به عنوان یک ویژگی در خود نهادینه کرده اند تا بتوانند با بهره گیری از دانش، در هر فرصت مناسب، محصولی جدید با خدمات نو و قابل رقابت، به بازار ارائه دهند. مدیران این سازمان ها می دانند با یادگیری و کارآفرینی است که نیازها شناخته می شود و با رفع نیازها، پیشرفت حاصل می شود.
امروزه بیشتر از هر زمان دیگری ضرورت دارد تا سازمان ها از طریق یادگیری و کارآفرینی بتوانند خود را متمایز کنند. بدین لحاظ یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی، بستر مناسبی برای دسترسی به فرصت ها و اهداف زندگی را آماده ساخته و یکی از منابع مهم موفقیت سازمانی 2و اجتماعی محسوب می شوند. بدین ترتیب در این پژوهش رابطه بین یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی کارکنان شرکت نورد و لوله صفا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
- ۹۵/۰۴/۲۲