2-2-2- رابطهی هوش هیجانی با مشکلات رفتاری برونساز
در زمینهی رابطهی هوش هیجانی با مشکلات رفتاری بیرونی از جمله پرخاشگری و خشم پژوهشهای متعددی صورت گرفته است که در ادامه به تعدادی از پژوهشهای انجام گرفته در خارج از ایران پرداخته میشود.
هادلی و گراهام[1](1993) گزارش نمودند که کودکان پرخاشگر معمولاً در ارزیابی هیجان دیگران، درک دیدگاه طرف مقابل و کنترل خشم مشکل دارند. از سوی دیگر شولتز و براون[2](2003) با بررسی رابطهی بیان هیجان و مدیریت هیجان با مشکلات رفتاری دانشآموزان 12 تا 15 ساله به نتیجه رسیدند که بین هوش هیجانی و رفتارهای کلاسی دانشآموزان و میزان پرخاشگری در آنها رابطه وجود دارد. نتایج این تحقیق نشان داد که هوش هیجانی میتواند بر تعدیل رفتارهای مخرب دانشآموزان در مدرسه تأثیر بسزایی داشته باشد.
هم چنین، در پژوهشی دیگر که به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رفتارهای مخرب بیرونی کودکان 10 ساله پرداخته شده است، دیان و همکاران[3](2006) به این نتیجه دست یافت که هوش هیجانی پایین منجر به رفتارهای مخرب برونساز از جمله پرخاشگری، بزهکاری و تکرار رفتارهای مخرب قبلی میشود. به علاوه دانشآموزانی که نقص در مدیریت هیجانات خود دارند، رفتارهای ناسازگارانهی بیشتری بروز میدهند و از راهبردهای ناسازگارانه در برخورد با موقعیتهای هیجانی استفاده میکنند. یافتههای بیشتری از این پژوهش نشان میدهد که مشکلات رفتاری برونساز با هوش هیجانی پایین و ناتوانی در مدیریت استرس و سازگاری رابطه دارد. این یافتهها تأکید بر آن دارد که افراد با مشکلات رفتاری برونساز ممکن است با کمبود همدلی، مسؤولیتپذیری، کنترل تکانه و مهارتهای حل مسأله برای عملکرد اجتماعی موفق مواجه باشند.
مکلین و آرکانساس[4](2006) رابطهی هوش هیجانی با رفتارهای مخرب و غیر مخرب را در میان دانش آموزان پسر ساله مورد بررسی قرار دادهاند. در این تحقیق، دانشآموزان بر اساس ارزشیابی معلم به دو گروه تقسیم شدند و هوش هیجانی آنها ارزیابی شد. گروه اول، افرادی بودند که خودپنداره مثبت، بروز خشم به طور مناسب، حساس به احساسات دیگران، حس مشارکت و همکاری و روابط دوستانه با همسالان داشتند و گروه دوم دچار ویژگیهایی مانند خودپنداره منفی، بروز خشم بهطور نامناسب، پرخاشگری، رفتار مخرب، عدم روابط دوستانه، عدم حساسیت به احساسات دیگران بودند. محققین بعد از آزمونی که از دو گروه دانشآموزان به عمل آوردند به این نتیجه رسیدند که نمرات هوش هیجانی دانشآموزان در گروه اول به طور معنادار بالاتر از نمرات گروه دوم است. به این صورت که گروه اول توانایی تنظیم هیجان بالاتری را نشان دادند. راجرز، کوالتر، فلپس و گاردنر[5](2006) معتقدند افرادی که قادر به درک احساسات دیگران نیستند، رفتارهای سازگاری اجتماعی ضعیفی دارند.
نتایج تحقیق انیولا[6](2007) در رابطه با تأثیر به کارگیری راهبردهای خودتنظیمی هوش هیجانی نظیر شناخت و بیان هیجان بر رفتار پرخاشگرانهی نوجوانان نابینا بیانگر آن است که نوجوانانی که با به کارگیری راهبردهای هوش هیجانی آشنا شده بودند، بهبود قابل توجهی در رفتار پرخاشگرانه نشان دادند. یافتههای دالال (2007) نشان از رابطهی منفی هوش هیجانی با اختلالات رفتاری مشتمل بر اختلال سلوک و نافرمانی دارد. یافتههای این پژوهش بیانگر آن است که نوجوانانی که در ادراک، ارزیابی و تنظیم هیجان نمرهی بالاتری دارند، مشکلات ارتباطی کمتری نشان میدهند. هم چنین، نوجوانانی که رفتارهای مخرب دارند، در مقایسه با همسالان بهنجار خود نقص در ابعاد هوش هیجانی دارند. استورگ و روکا[7] (2009) رابطهی هوش هیجانی با رفتارهای مخرب را مورد بررسی قرار دادند. یافتههای این پژوهش نشان داد که دانشآموزان با رفتار مخرب نمره کمتری در هوش هیجانی بهویژه در مهارتهای تنظیم هیجانات و روابط بینفردی کسب میکنند. دانشآموزانی که رفتارهای مخرب از جمله سرپیچی از قوانین معلم، صحبت کردن در زمان آموزش، برگشتن و صحبت کردن با همکلاسی، پرخاشگری کلامی، پرخاشگری فیزیکی و تخریب وسایل نشان دادند، از هوش هیجانی کمتری برخوردار بودند. هم چنین پسرها در مقایسه با دختران رفتارهای مخرب بیشتری نشان میدادند.
سیو (2009) اشاره مینماید که متغیرتنظیم هیجانات با انواع رفتارهای مخرب بیرونی رابطهی منفی دارد. در صورتی که مهارتهای اجتماعی تنها با پرخاشگری و بزهکاری رابطه منفی دارد. دختران نوجوان به طورمعنادار نمره بالاتری را در تنظیم هیجانات و مهارتهای اجتماعی کسب کردند، در حالی که تفاوت معناداری بین دو جنس در آگاهی از هیجانات دیگران و استفاده از هیجانات مثبت مشاهده نشد. هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که استفادهی کم از هیجانات، به سطح بالایی از رفتارهای مخرب از قبیل پرخاشگری و بزهکاری منجر میشود. متینگلی (2010) عنوان میکند که نقص در ادراک، ارزیابی، بیان و تنظیم هیجان با مشکلات رفتاری بیرونی از قبیل پرخاشگری، قانونشکنی، مشکلات نافرمانی، مشکلات اجتماعی مانند پذیرش همسالان و مشکلات ارتباطی رابطه دارند.
در ادامه مروری بر پژوهشهای صورت گرفته در ایران، در زمینهی مؤلفههای هوش هیجانی با مشکلات رفتاری برونساز میشود.
یافتههای تحقیق بشارت (1384) نشان داد که هوش هیجانی با مشکلات ارتباطی دانشجویان و مشکلات مربوط به قاطعیت، مردمآمیزی، صمیمیت و مسؤولیتپذیری رابطهی منفی دارد. به عبارتی، افزایش هوش هیجانی، سطح مشکلات ارتباطی بین دانشجویان را کاهش و روابط اجتماعی را بهبود میبخشد. یافتهها نشان داد که هوش هیجانی با میزان توانایی فرد در ابراز همدلی با دیگران رابطه دارد.
رمضانی و عبداللهی (1385) دریافتند که رابطه منفی بین هوش هیجانی با حالت خشم، بروز درونی و بیرونی خشم برقرار است. در مقابل، مهار درونی و بیرونی خشم رابطهی مثبت با هوش هیجانی دانشجویان دارد. نتایج این مطالعه، نشانگر آن بود که در میان مؤلفههای هوش هیجانی، توجه هیجانی، بیشترین ارتباط را با حالت خشم، خشم کلامی و فیزیکی و احساس خشمگینانه دارد. این در حالی است که مؤلفهی تمایز هیجانی بیشترین ارتباط را با مهار درونی و بیرونی، بروز درونی و بیرونی خشم و خُلق و خوی خشمیگانه دارد. بهعبارتی ویژگی توجه هیجانی نقش مؤثری در شکلگیری خشم در موقعیتهای مختلف اجتماعی دارد. از آنجا که افراد با ویژگی توجه هیجانی، فرآیندهای بازسازی و تمایز هیجانی از خود بروز میدهند میتوانند بر بروز خشم خویش کنترل داشته باشند.
شاره، فرید، یزداندوست و طباطبایی (1385) رابطه بین مؤلفههای هوش هیجانی و فرار از خانه را به عنوان یکی از ملاکهای اختلال سلوک، مورد بررسی قرار دادند. آنها پی بردند که هرچه میزان واقعیتگرایی، احترام به خود، حل مسأله، شادکامی، خودآگاهی هیجانی، تحمل استرس، کنترل تکانه، انعطافپذیری، مسؤولیتپذیری و هوش هیجانی کلی در دختران بیشتر باشد، خطر فرار آنها از خانه کمتر است.
یافتههای پژوهش نریمانی، صادقی، حمیلی و سیاهپوش[8](2009) نشان داد که کودکان نارساخوان، نمره کمتری در هوش هیجانی و نمره بالاتر در مشکلات رفتاری از گروه بهنجار کسب کردند. دانشآموزان نارساخوان، مهارتهای کمتری در ادراک دیگران، احساسات و پاسخ به آنها کسب می کنند، که این مهارتها منوط به کسب سطحی از هوش هیجانی است. هم چنین نتایج تحقیق بیانگر آن است که افراد با هوش هیجانی بالا موفقیتهای بیشتری در زمینههای مختلف نسبت به افراد با هوش هیجانی پایین بهدست میآورند. به عبارتی، هوش هیجانی بالا رفتارهای مخرب کمتری در زمینهی اختلالات ارتباطی در پی دارد و هوش هیجانی میتواند عامل مهمی در پیشبینی اختلالات رفتار مخرب کودکان نارساخوان باشد.
منتظرغیب و احقر (1388) گزارش کردند که هوش هیجانی میزان کمرویی را به عنوان یکی از مشکلات ارتباطی در افراد تعدیل میکند. بر اساس نتایج این پژوهش، افراد با هوش هیجانی بالا، میزان کمرویی کمتری را تجربه میکنند و توانایی بهتری برای مقابله با استرس کمرویی دارند.
جناآبادی (1388) به این نتیجه رسید که میزان خودآگاهی هیجانی دانشآموزان به عنوان مؤلفهی هوش هیجانی با گرایش به مصرف مواد مخدر رابطه معکوس دارد. به این معنی که هرچه میزان خودآگاهی هیجانی در دانشآموزان بیشتر باشد، میزان تمایل به مصرف مواد مخدر آنها کمتر میشود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که هر چه میزان کنترل تکانه کمتر باشد، تمایل به مصرف مواد مخدر افزایش مییابد. از طریق آموزش خودآگاهی هیجانی فرد اطلاعاتی در رابطه با چگونگی برانگیخته شدن در محیطهای مختلف اجتماعی کسب میکند که این امر موجب تنظیم کارآمد هیجانها و مقاوم شدن نسبت به فشارهای محیطی برای مصرف مواد مخدر میشود.
یافتههای پژوهش شهنی و همکاران (1388) حاکی از آن است که آموزش هوش هیجانی، نمرههای سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی را افزایش و اضطراب اجتماعی را کاهش میدهد. هوش هیجانی به عنوان توانایی شناخت، پردازش و کنترل هیجانها به سازگاری افراد در موقعیتهای گوناگون اجتماعی کمک مینماید.
نتایج تحقیق حدادی و غباری بناب (2011) با هدف بررسی رابطهی هوش هیجانی و علائم رفتاری در میان نوجوانان بزهکار، نشان داد که علائم رفتاری نظیر حساسیتهای بینفردی، وسواس، افسردگی و اضطراب در نوجوانان بزهکار، مؤلفههای هوش هیجانی را پیشبینی میکند. در نتایج این پژوهش نشان داد افرادی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند، علائم رفتاری ناسازگارانهی کمتری در مقایسه با دیگران بروز میدهند.
افتخار صعادی، مهرابیزاده، نجاریان، احدی و عسکری (1389) به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارتهای هوش هیجانی موجب کاهش پرخاشگری و هم چنین افزایش سازگاری فردی-اجتماعی میشود. از آنجا که مؤلفههای هوش هیجانی شامل توانایی تنظیم هیجانهای خود و دیگران و توانایی درک دیگران است، افراد در طی برنامهی آموزشی هوش هیجانی به این مهارتها دست یافته و کاهش بارز پرخاشگری در آنها مشاهده شد. آزمودنیها طی این برنامه یاد گرفتند که با مسائل روزمره بهصورت غیر تکانشی برخورد نمایند و بر بروز هیجان و پرخاشگری کنترل لازم را داشته باشند.
نقدی، ادیب و نورانیپور (1389) طی آموزش مؤلفههای هوش هیجانی بر نوجوانان 14 تا 17 ساله، شاهد کاهش پرخاشگری فیزیکی، پرخاشگری جسمی و خشم در دانشآموزان دبیرستانی بودند. این برنامه بر آموزش مهارتهای مدیریت هیجانهای خود و دیگران تأکید داشته و از این رو رفتارهای پرخاشگرانه تحت تأثیر آموزش این مهارت کاهش یافت. اگرچه، برنامه آموزش هیجانی بر کاهش خصومت آزمودنیها تأثیر بسزایی نداشت، اما این برنامه، در کنترل خشم به عنوان نوعی هیجان که در روابط بینفردی اختلال ایجاد میکند، تأثیرگذار بود.
از آنجا که بهداشت روانی از مؤلفههای اضطراب و بیخوابی، نشانههای جسمانی، افسردگی و اختلال در کارکرد اجتماعی که به نوعی زیر مجموعههایی از مشکلات رفتاری میباشد، تشکیل شده است، مروری بر مطالعات انجام شده در زمینهی رابطهی هوش هیجانی با سلامت و بهداشت روانی بی ارتباط با موضوع این پژوهش نخواهد بود. بنابراین، در پایان به پژوهشهایی در این زمینه پرداخته می شود.
در مطالعهای که خسروجردی و خانزاده (1386) در زمینهی یاد شده انجام دادند، یافتهها نشان میدهد که هوش هیجانی 46% تغییرات سلامت عمومی را پیشبینی میکند. بنابراین سلامت عمومی بر حسب مؤلفههای هوش هیجانی نظیر توجه، تمایز و بازسازی هیجانی قابل پیشبینی است. در ضمن، مؤلفهی بازسازی احساسات بهترین پیشبینی کنندهی سلامت روانی در افراد است.
هم چنین یعقوبی، فرهادی، قنبری و کاکابرایی (1387) نشان دادند که هوش هیجانی با سلامت عمومی دانشجویان رابطه مثبت دارد، به بیان دیگر هرچه هوش هیجانی در افراد بالاتر باشد، از سلامت عمومی بیشتری برخوردارند. هوش هیجانی با افزایش مهارتهای مقابلهای، استرس فرد را کاهش داده و منجر به سلامت روانی میشود. از طرفی، مهارتهای هوش هیجانی، مهارتهای بینفردی را ارتقاء داده و در جهت حفظ شبکههای اجتماعی عمل میکند که این امر نیز به سلامت عمومی افراد کمک شایانی خواهد کرد.
ریاحی (1388) در این زمینه پی برد که میزان سلامت روانی دانشآموزان تیزهوش تحصیلی با افزایش هوش هیجانی افزایش خواهد یافت. بنابراین هر چه افراد از مهارتهای اجتماعی، مدیریت و درک هیجان بیشتری برخوردار باشند، مشکلات کمتری از قبیل علائم جسمی، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و اضطراب را تجربه میکنند. در این پژوهش خوشبینی که عبارت از مثبت نگر بودن و نگاه سرزنده داشتن به زوایای زندگی است، نسبت به سایر ابعاد هوش هیجانی تأثیر به مراتب بیشتری بر سلامت روانی تیزهوشان داشت. به عبارتی خوشبینی در کنار سایر مؤلفههای هوش هیجانی، منجر به افزایش سلامت روانی تیزهوشان میشود.
- ۹۵/۰۵/۰۱