اجتماعی (دانیل گلمن ، ۱۳۸۵ ، ص ۱۳) .
بسیاری از پژوهشگران معتقدند هیجان منبع اولیۀ انگیزش است و تجربه های هیجانی اطلاعات مهمی دربارۀ محیط و موقعیتها فراهم می کنند که این اطلاعات ، قضاوتها ، تعمیم ها ، اولویتهاوفعالیتهای شخصی راشکل می دهد (منصوری نصرآبادی ، ۱۳۸۳،ص ۱۴۳) .
۳-۱ اهمیت و ضرورت پژوهش
سازمانهای موجود در هر جامعه با بهره گرفتن از منابع محدودی که در اختیار دارند، به گونه ای به رفع نیازهای فردی و گروهی افراد جامعه می پردازند و از آنجا که منابع تولید همواره با یک ویژگی یعنی کمیابی مواجه هستند، اغلب اصلی ترین هدف سازمانها استفاده بهینه از عوامل تولید و رسیدن به اثربخشی است.این عوامل شامل زمین، سرمایه، نیروی انسانی، فناوری و مدیریت است.در این بین نیروی انسانی ارزشمندترین دارایی سازمانهای و از جایگاه حساسی برخوردار است . عملکرد انسان در درون سازمان انعکاسی از دانش، مهارت و ارزشهای او است . به همین منظور شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد کارکنان یکی از اهداف بهسازی نیروی انسانی در مدیریت بخش های دولتی است که برای سنجش دانش، توانایی، انگیزش، رفتار شغلی و عملکردی کارکنان پایه ریزی می شود. ( کامکار ، لندران اصفهانی ، راعی ، ۱۳۸۵ )
در تحقیقات گذشته دربیشتر موارد به طورکلی یا به کارکنان توجه می شود و یا به مدیران وکمتر محققی گروه سرپرستان خط اول را به عنوان نمونه ویا جامعه خود درنظر می گیرد . از آنجا که در شرکت تولیدی لاستیک دنا به آموزش کارکنان توجه زیادی می کنند و با توجه به مصاحبه هایی که به صورت تصادفی با برخی سرپرستان در شرکت تولیدی لاستیک دنا صورت گرفت ، ارزش و اهمیت آموزش مهارت ارتباطی و سنجش هوش هیجانی مورد توجه قرار گرفت ، لذا برآن شدیم تا به بررسی مفاهیم ذکر شده در موضوع تحقیق و نقش مهارت ارتباطی و هوش هیجانی بر عملکرد این گروه سازمانی بپردازیم .
از آنجایی که سرپرستان خط اول بیشتر به طور مستقیم با کارکنان سر و کاردارند باید بتوانند به راحتی با کارگران زیر دست خود رابطه برقرار کنند و همچنین با کنترل هیجان و احساسات خود به کارایی بالا و بهبود عملکرد دست یابند . به طوریکه اگر سرپرستان خط اول بتوانند احساسات و هیجانات خودشان را کنترل کنند می توانند افراد دیگر را بهتر درک کنند و همچنین رفتار آرام و سنجیده تری را داشته باشند که این یک عامل مهم در موفقیت شغلی به حساب می آید .
بنابراین تلفیق دانش مدیریتی و توانایی های هیجانی در مدیریت می تواند در سوق دادن افراد به سوی دستیابی به هدف کارساز و مفید باشد .
۴-۱ اهداف پژوهش
۱-۴-۱ هدف کلی :
تبین ارتباط بین مولفه های هوش هیجانی و مهارت های ارتباطی با عملکرد شغلی در بین سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا .
۲-۴-۱ اهداف جزیی :
تبین ارتباط بین مولفه های هوش هیجانی و عملکرد شغلی در بین سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا .
تبین ارتباط بین مولفه های مهارت های ارتباطی با عملکرد شغلی در بین سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا .
پیش بینی عملکرد شغلی از روی مولفه های هوش هیجانی در بین سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا .
پیش بینی عملکرد شغلی تحت مولفه های مهارت ارتباطی در بین سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا.
پیش بینی عملکرد شغلی از روی متغیرهای هوش هیجانی و مهارت های ارتباطی .
۵-۱ فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی : هوش هیجانی و مهارت های ارتباطی پیش بینی کننده معنی دار عملکرد شغلی سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا است .
فرضیه های فرعی :
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
- مولفه های هوش هیجانی پیش بینی کننده معنی دارعملکرد شغلی در بین سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا می باشد .
- مولفه های مهارت ارتباطی پیش بینی کننده معنی داری برای عملکرد شغلی سرپرستان خط اول شرکت تولیدی لاستیک دنا است .
۶-۱ تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه ها و متغیرها :
۱-۶-۱ مفهوم عملکرد شغلی
به طور کلی از عملکرد شغلی تعاریف مختلفی ارائه شده، ولی آنچه که در تمام این تعاریف مشترک است، چگونگی انجام فعالیت و مسؤولیتهای محوله است . عده ای عملکرد نیروی انسانی را بهره وری کار اطلاق کرده اند، ولی باید توجه داشت که عملکرد مفهومی فراتر از داده و ستاده دارد . عملکرد عبارت است از مجموع رفتارهایی که افراد در ارتباط با شغل از خود نشان می دهند (مورهد و گریفین، ۱۳۷۴، ص ۱۳۲) .
در زیر به تعدادی از تعاریفی که از عملکرد به دست آمده است اشاره می کنیم :
– عملکرد عبارتست مجموع رفتارهای در ارتباط با شغل که افراد از خود نشان می دهند (گریفین، مک کنلی ، ۱۳۷۵ ، ص ۴۷۹)
– عملکرد معیار پیش بینی شده یا معیار وابسته کلیدی در چارچوبی که ارائه می دهیم، می باشد که این چارچوب بعنوان وسیله ای برای قضاوت در مورد اثر بخشی افراد، گروه ها و سازمانها عمل می کند .
– عملکرد عبارتست از حاصل فعالیت های یک فرد از لحاظ اجرای وظایف محوله در مدت زمان معین .
– عملکرد حاصل یا نتیجه ی فرایند و تحقق اهداف می باشد فرایند بدین معنی است که انجام هر کاری در مراحلی باید انجام گیرد تا آن کار انجام بپذیرد و تحقق اهداف بدین معنی است که با رعایت مراحل کاری آن هدف تحقق پیدا کند .
– عملکرد رفتاری است در جهت رسیدن به اهداف سازمانی و اندازه گیری شده یا ارزش گذاری شده است (رضایی، ۱۳۹۱ ) .
عملکرد شغلی درجه ای از انجام وظایف محوله به فرد در شغل وی تعریف می شود . (ذاکر فرد و همکاران ، ۱۳۹۰ ، ص ۱۴) و همچنین عملکرد شغلی در واقع به مجموعه رفتارهایی که افراد درارتباط با شغی از خود بروز می دهند یا به عبارتی میزان محصول ، پیامد و یا بازده ای است که به موجب اشتغال فرد در شغل خود حاصل می شود( موذن و همکاران ، ۱۳۹۰ ، ص ۱۶) .
در تعریف دیگری عملکرد عبارت است از به نتیجه رساندن وظایفی که از طرف سازمان بر عهده نیروی انسانی گذاشته شده است . در یک تعریف نسبتاً جامع، عملکرد عبارت است از کارآیی و اثر بخشی در وظایف محوله و بعضی داده های شخصی نظیر حادثه آفرینی، تأخیر در حضور بر سر کار، غیبت و کندی کار.در این تعریف کارآیی به معنای نسبت بازده به دست آمده به منابع به کار رفته استو اثر بخشی عبارت است از میزان دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده؛از سوی دیگر، عواملی همانند غیبت، کندی در کار، تأخیر و حادثه آفرینی، می توانند معیارهای مناسبی برای سنجش عملکرد باشند(رابینز، ۱۳۷۷، ص ۳۶۰) .
عملکرد شغلی در سازمان ها فراوان مورد بررسی قرار گرفته است اما این مساله زمانی معنا پیدا می کند که درک کنیم، موفقیت و شکست یک سازمان به عملکرد کارکنان آن بستگی دارد . عملکرد شغلی درجه ای از انجام وظایف محوله به فرد در شغل وی تعریف می شود . همچنین زندگی در جوامع مبتنی بر دانش، چالشهای جدیدی را برای نیروی کار و همچنین سازمانها به ارمغان می آورد . به منظور بقا و رقابت ، توسعه مداوم و یادگیری ضروری است . در این بین مدیران و سرپرستان به عنوان ارکان مهم سازمان، نیاز زیادی به آموزش مهارت ها ی مدیریتی دارند. مدیران برای اثربخشی باید دیدگاه روشنی نسبت به مهارت های مورد نیاز مدیریت داشته باشند . به علاوه باید از مهارتها و توانایی های لازم برای مدیران سطوح مشابه خود و سایر سطوح سازمان مطلع باشند . اگر این آگاهی وجود نداشته باشد، آنان نخواهند توانست به طور موثر کارکرده و بازخورد دریافت نمایند و یا سایر فعالیت های مربوط به تغییرات کاری و آموزش و رشد فعالیت های شغلی خود را مهیا نمایند (ذاکر فرد ، همکاران ، ۱۳۹۰ ، صص ۱۴ ، ۱۵ ) .
اما نقطه مشترک تمام تعاریف در مورد عملکرد شغلی نحوه انجام وظایف و مسئولیت های محوله است . در واقع به مجموع رفتارهایی که در ارتباط با شغل ، افراد از خود نشان می دهند یا به عبارتی میزان محصول و بازدهی است که به موجب اشتغال فرد در شغلش ( اعم از خدماتی ، اموزشی و تولیدی ) حاصل می شود(حجازی ، شمس ، ۱۳۸۴ ، ص ۳۳) .
۲-۶-۱ تعریف عملیاتی عملکرد شغلی
میزان نمره ای است که آزمودینها از پرسشنامه عملکرد شغلی پاترسون کسب می نمایند. این پرسشنامه که توسط پاترسون تهیه و تدوین گردیده و در سال ۱۳۶۹ نیز توسط شکرکن و ارشدی در ایران ترجمه شده استفاده شده است . این پرسشنامه دارای ۱۵ سوال می باشد و عملکرد کارکنان را در حوزه وظایف شغلی و سازمانی شان اندازه می گیرد. شیوه نمره گذاری آن بصورت چهارگزینه ای است و گزینه های آن شامل : خیلی ضعیف ، ضعیف ، خوب و عالی می باشد. در ازای هریک از گزینه ها به ترتیب امتیازات هر آزمودنی بین ۱۵ تا ۴۵ می باشد .
۳-۶-۱ مفهوم هوش هیجانی
امروزه علم، به قدرت و نفوذ هیجان های ذهنی انسان پی برده و در حال کشف و تبیین جایگاه هیجان ها و احساس ها در فعالیت ها، رفتارها، حرکت ها و شخصیت انسانی است . درحوزه ی مطالعه های هوش نیز سیر مطالعه ها از هوش منطقی (که بر پایه ی شناخت استوار است) به سمت هوش هیجانی حرکت می کند . هوش هیجانی سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجان ها و احساس ها در توانمندی های انسانی دارد (مختاری پور، ۱۳۸۵ ، ص ۴۱) .
هوش هیجانی یا عاطفی[۳] که به اختصار EI گفته می شود و معمولاً معیار ارزیابی آن را «ضریب هوش هیجانی» یا EQ می نامند، به معنای قدرت درک کردن، کنترل کردن و ارزیابی احساسات است.
به عبارتی دیگر هوش هیجانی به منزله زیر مجموعه ای از هوش اجتماعی تعریف شده است؛ یعنی کنار آمدن با مردم، مهار هیجان
ها در روابط با انسان ها و توانایی ترغیب یا راهنمایی دیگران ( گلمن ، ۱۳۸۲ ، ص ۲۲۶ ) .
هوش هیجانی، هوش غیرشناختی است که مشتمل بر درک عواطف و احساسات و استفاده درست از آنها، تصمیم های مناسب و به موقع، توانایی اداره مطلوب خلق وخو و کنترل رفتارها و مهارت های اجتماعی مطلوب است. در واقع، هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی هاست که انسان را قادر به ساماندهی و مدیریت احساسات وعواطف خود و دیگران می کند. به علاوه، هوش هیجانی، استفاده مناسب از عواطف و حالت های خلقی برای حل مشکلات و داشتن یک زندگی مفید، خلاقانه و لذت بخش را ممکن می کند. توجه به هوش هیجانی به این دلیل اهمیت دارد که به سازگاری فرد با محیط (زندگی، مدرسه، کار و…) و نیز با خودش، می پردازد ( گروه اخبار پزشکی ، ۱۳۸۹ ) .
به عبارتی دیگر هوش هیجانی یعنی داشتن مهارتهایی تا بدانید چه کسی هستید و چه افکار ، احساسات ، عواطف و انسجام رفتاری دارید . هوش هیجانی یعنی شناخت عواطف خود و دیگران تا بدانیم بر اساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق و وجدان اجتماعی داشته باشیم ( آقایار ، شریفی درآمدی ، ۱۳۸۶ ، ص ۳۲ ) .
هوش هیجانی مجموعه گسترده ای از مهارتها و خصوصیات فردی را در برگرفته و معمولاً به آن دسته مهار تهای درون فردی و بین فردی اطلاق می گردد که فراتر از حوز ه ی مشخص از دانشهای پیشین، هوشبهر و مهارتهای فنی یا حرفه ای است. هوش هیجانی از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه ، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوشمندی تلقی شده است( رنجبردار ، ۱۳۸۹، ص ۱۲ ) .
هوش هیجانی ، فرد را از نظر هیجانی مورد ارزیابی قرار میدهد به این معنی که فرد به چه میزان از هیجانات و احساسات خود آگاهی دارد و چگونه آن ها را کنترل می کند ( مقدم و همکاران ، ۱۳۸۷ ،ص ۱۰۰ ) .
هوش هیجانی[۴] برای موفقیت شغلی ضروری است و ۶۰ درصد عملکرد در تمام شغل ها را شامل می شود. هوش هیجانی به تنهایی بزرگترین عامل برای پیش بینی عملکرد فرد در محیط کار و قوی ترین نیرو برای رهبری و موفقیت است (برادبری و گریوز، ۱۳۸۶، ۳۳) .
محصول دو مهارت اصلی قابلیت فردی و قابلیت اجتماعی است. خودآگاهی و خودمدیریتی به فرد برمی گردد و آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط به رابطه فرد با دیگران برمی گردد (برادبری و گریوز، ۱۳۸۶، ۱۶) .
افرادی که مهارت های هیجانی خود را توسعه دهند در زندگی شخصی و حرفه ای خود رضایت بیشتری دارند. این افراد در پاسخگویی به محرک های تنش زا، منعطف تر و پیش کنشی تر عمل می کنند و کمتر تحت تأثیر تنش قرار می گیرند. ویژگی های این افراد عبارتند از : رفتار ارادی به جای انفعالی، انعطاف پذیری به جای مقاومت در برابر تغییر، برقراری روابط مثبت به جای رفتار پرخاشگرانه یا منفعل، خوش بینی و امیدواری به جای بدبینی و تکیه بر مهارت ها و عادات مثبت به جای عادات انفعالی . دارا بودن هوش هیجانی به فرد توانایی خودآگاهی، مدیریت بر خود، آگاهی اجتماعی و برقراری ارتباط با دیگران را می دهد. این حیطه ها با یکدیگر رابطه پویا و نزدیکی دارند اگر فرد از هیجانات خود آگاهی نداشته باشد، قادر به مدیریت آنها نمی باشد و اگر هیجانات او خارج از کنترل باشند، توانایی او در ایجاد روابط دچار مشکل خواهد شد (کریمی ، لیث صفار ، حسومی ، ۱۳۹۰ ، ص ۲ ) .
شواهد بسیاری ثابت می کنند ، افرادی که مهارت هیجانی دارند- یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساسات دیگران را نیز درک و به روشی اثربخش با آن برخورد می کنند- در هر حیطه ای از زندگی ممتازند. افرادی که در مهارتهای عاطفی شان به خوبی رشد یافته اند، در زندگی خویش نیز خرسند و کارآمدند و عاداتی فکری را در اختیار دارند که موجب می شود آنها افرادی مولّد و کارآمد باشند. افرادی که نمی توانند در زندگی عاطفی خود تسلط داشته باشند ، درگیر کشمکش های درونی هستند همین از توانایی آنان در انجام کار متمرکز و تفکر روشن می کاهد ( رنجبردار ، ۱۳۸۹ ، ص ۱۳ ) .
واژه نامه روان شناسی اکسفورد هوش هیجانی را چنین تعریف می کند: توانایی مراقبت و کنترل هیجان های خود و دیگران، تمایز بین هیجان های مختلف و برچسب مناسب زدن به آنها، و کاربرد اطلاعات هیجانی برای هدایت فکر و رفتار (میردریکوندی ، ۱۳۹۰ ، ص ۱۰۲ ) .
هوش هیجانی به معنای توانایی و مهارت شناخت هیجان های خود و دیگران، بروز هیجان ها، کنترل و مدیریت آنها و در نهایت، برقراری ارتباط سالم و مناسب با خود و دیگران می باشد.
- ۹۹/۱۲/۱۸