دانلود پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود متن کامل با فرمت ورد- پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود متن کامل با فرمت ورد- پایان نامه های دانشگاه ها

دانلود متن کامل با فرمت ورد- پایان نامه های دانشگاه ها
همه رشته ها : مدیریت حقوق روانشناسی حسابداری برق عمران کامپیوتر روانشناسی حسابداری مدیریت ادبیات تاریخ فلسفه فقه الهیات

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

دوره پس از فروپاشی شوروی همواره شاهد مباحث زیادی در مورد ساختار نظام بین الملل از سوی نویسندگان و پژوهشگران بوده است. اما این پرسش همچنان مطرح است که ساختار نظام بین الملل پس از جنگ سرد چه مدلی است و تاثیر این مدل بر سیاست خارجی کشورها به ویژه قدرت برتر چگونه است؟ به نظر می رسد با بهره گرفتن از نظریه «سیاست بین الملل» کنت والتز بتوان مدل ساختار پس از جنگ سرد را «تک قطبی»[۷۰] دانست و سپس رفتار واحدهای اصلی را براساس آن تبیین نمود. در ادامه به بحث و بررسی در خصوص تحولات ساختار و تاثیر آن بر رفتار بازیگر اصلی آن در سطح جهانی و منطقه ای (خاورمیانه) و مسئله فلسطین می پردازیم.
فصل اول: فروپاشی شوروی و شکل گیری ساختار نظام تک قطبی
تبیین نظام تک قطبی
نخستین مفهوم مرتبط با تبیین نظام تک قطبی، مفهوم «قطب» است. با توجه به توزیع نسبی توانایی های بازیگران که از آن به «قطب بندی» یاد می شود، «قطبی» یک قدرت بزرگ است که دارای برتری نسبی کمی نسبت به سایر قدرت ها در زمینه توانایی های مختلف است و از این جهت در یک موقعیت برتر در نظام قرار دارد. نگرانی اصلی این قطب امنیت خودش و رفتار دیگر قطب هاست که باعث می شود بازی میان قطب ها تبدیل به پویش اصلی نظام بین المللی شود. مفهوم دیگر مرتبط این بحث مفهوم «ثبات» و «دوام»[۷۱] نظام را با مقایسه نظام های دو قطبی و چند قطبی روشن می کند و معتقد است در یک نظام دو قطبی بازی با حاصل جمع جبری صفر جاری است و در نتیجه نظام دو قطبی به دلیل شمار کم قدرت های بزرگ با ثبات تراز نظام چند قطبی است این در حالی است که از نظر والتز در یک ساختار تک قطبی به دلیل این که همه قدرت هایی که در سلسله مراتب پایین تر قرار دارند می کوشند قدرت برتر را تعدیل نمایند، امکان ثبات نظام وجود ندارد و خیلی زود جای خود را به یک نظام چند قطبی خواهد داد. (Waltz, 1979:135)
برای رسیدن به یک تعریف روشن از مدل تک قطبی، شاید این نظر والتز در خصوص ماهیت آنارشیک نظام های مختلف کمک کننده باشد که با اشاره به بروز فرآیندهای جدید در اثر تغییر ساختار می گوید: «تمایز میان ساختارهای آنارشیک انواع متفاوت (نظام ها) تا حدودی این اجازه را می دهد که بتوان تعریف های جزئی تر و تا حدودی دقیق تر از برآیندهای مورد انتظار ارائه نمود.» (Waltz, 1979: 70) منظور والتز این است که می توان میان ماهیت آثارش در نظام های مختلف تمایز قائل شد. آنچه برای ما اهمیت دارد این است که با تفاوت قائل شدن میان ماهیت آنارشیک ساختار نظام سلسله مراتبی و ماهیت غیر آنارشیک نظام حکومت جهانی می توانیم به ماهیت ساختار نظام تک قطبی پی ببریم. به اعتقاد نوواقع گرایان آنارشی اصلی است که بازیگران نظام براساس آن و بدون حضور یک بازیگر مسلط و استوار مرکزی نظم و آرایش می یابد. (حسینی متین، ۱۳۸۸: ۱۵۲)
به نظر می رسد، با توجه به نظر والتز، دلیلی وجود ندارد که نتوان برخی ویژگی های حکومت جهانی را برای نظام تک قطبی تصور نمود، در حالی که ساختار و ماهیت آن دو نظام همچنان متفاوت باشند. آنچه روشن است این که یک نظام تک قطبی یک نظام حکومت جهانی نیست اما شباهت های زیادی با آن دارد. از نظر والتز، نظام حکومت جهانی به لحاظ ماهیت، غیر آنار شیک است چون دارای سلسله مراتب شدید و اقتدار مرکزی است. در حالی که در نظام تک قطبی گر چه یک قدرت بزرگ ممکن است در مقابل سایر بازیگران از چنان قدرتی برخوردار باشد که در امور داخلی آنها مداخله کند و در استفاده از زور نیز دارای یک موقعیت انحصاری باشد اما ماهیت نظام همچنان آنارشیک است. (حسینی متین،۱۳۸۸: ۱۵۳-۱۵۲)
در چنین شرایطی، قدرت برتر در برخی موارد همانند یک دولت در نظام حکومت جهانی به عنوان یک اقتدار مرکزی عمل می کند؛ اما در همان حال، ممکن است به لحاظ ماهیت آنارشیک نظام، قدرت های بزرگ دیگر در مقابل آن موازنه ایجاد نمایند و از میزان قدرت و توانایی مداخله آن بکاهد. ضمن این که، با توجه به این که در نظام تک قطبی آرایش واحدها با ویژگی های شرایط آنارشی تفاوت می کند، در این صورت، براساس نظر نوواقع گرایان باید نتیجه گرفت قدرت برتر در این ساختار (در مقایسه با نظام سلسله مراتبی) از موقعیت مستحکم تری برخوردار است. (Hansen, 2000:53).
بنابراین، دو مفهوم ساختار و آنارشی دو چیز متفاوت اند که والتز تفاوت آنها را با کمک مفهوم «همکاری»[۷۲] واحدهای مشابه در ساختار آنارشیک و با کمک مفهوم اندرکنش در ساختار سلسله مراتبی (غیر آنارشیک) توضیح می دهد (Waltz, 1979:104) به این ترتیب، کارکرد نظم آنار شیک ساختار نظام تک قطبی بیشتر مشابه نظام سلسله مراتبی است، هر چند در نظام سلسله مراتبی سازماندهی واحدهای داخلی آن با نظام تک قطبی کاملاً متفاوت است. در نظام سلسله مراتبی واحدهای متعامل از نظر کارکردی متفاوت اند اما از نظر ساختاری به شکل افقی و عمودی با یک قدرت برتر در راس مردم است که توانایی مداخله در امور داخلی و بین واحدها را داراست. (Hansen, 2000:54)
از این رو، نظام تک قطبی از عمده جهات در میانه دو نظام حکومت جهانی و سلسله مراتبی ایستاده است. زیرا این امکان وجود دارد که تنها ابر قدرت موجود از جایگاه یک اقتدار فائقه برخوردار شود و یا واقعاً آرزوی رسیدن به چنین موقعیتی را داشته باشد. در نتیجه، در برخی موارد لازم است تا در عالم نظر با قدرت برتر به عنوان یک اقتدار مرکزی در نظام حکومت جهانی برخورد شود و در برخی موارد نیز چنین تصوری نمی توان داشت، زیرا مشابه نظام سلسله مراتبی در شرایط آنارشیک قرار دارد. در این شرایط، تک قطب موجود، بخشی از واحدهای در حال تعامل است که سایر قدرت ها در مقابل آن دست به ایجاد موازنه می زنند، اما همچنان از توانایی نسبی یک قطب برتر نسبت به سایر قدرت های بزرگ موجود در نظام برخوردار است. در نظام تک قطبی نیز، ابرقدرت موجود به دلیل توانایی های نسبی که دارد ابر قدرت است و در راس هرم قرار دارد (همچون نظام سلسله مراتبی)؛ و در همان حال، گاه به دلیل شرایط موجود و توزیع توانایی ها (ساختار) به موقعیت یک اقتدار ثانوی مرکزی (همچون نظام حکومت جهانی) ارتقا می یابد و در امور داخلی و بین واحدها دخالت می کند و گاه نیز سایر قدرت های بزرگ برتری آن را تعدیل می کنند. (حسین متین، ۱۳۸۸: ۱۵۴-۱۵۳)
در همین راستا است که ابر قدرت در یک نظام تک قطبی همچنین قدرت برتر در شرایط سلسله مراتب به دنبال امنیت و حفظ نظام بین المللی موجود است. امنیت نیز به معنای موقعیت یک دولت در مقابل سایر دولت ها و بهبود موقعیت یک کشور نیز به معنای افزایش قدرت نسبی وی در مقابل سایر واحدها است. در نتیجه افزایش امنیت آن به عنوان نتیجه فرعی آن است. برعکس، کاهش موقعیت یک بازیگر به معنای کاهش قدرت نسبی با آن و در نتیجه کاهش امنیت آن است. قدرت نیز در اینجا بیشتر به همان مفهوم مورد نظر واقع گرایان سنتی و شامل طیف وسیعی از عناصر مانند جمعیت، وسعت، استفاده قدرت نظامی، منابع خدادادی، صلاحیت سیاسی و ثبات می شود. (Waltz, 1979:136)
در همین راستا، ثبات نظام به معنای حفظ وضعیت آنارشی در نظام و ثابت ماندن شمار قطب های نظام است. ثبات نظام به دو مفهوم دیگر، یکی استحکام نظام به معنی فشارهای وارده بر نظام تک قطبی و دیگری دوام آن به معنی استمرار نظام تک قطبی در طول زمان مرتبط است. پیگیری یک استراتژی کمینه برای حفظ وضع موجود نمی تواند به تقویت موقعیت ابرقدرت برای دستیابی به منافع خاص منتهی شود، در آن صورت، کشورهای دیگر از این انگیزه برخوردار می شوند تا توانایی و اراده ابر قدرت موجود را در زمینه های مختلف مورد آزمایش قرار دهند که باعث افزایش خطر مناقشات در سطح نظام می شود. در نهایت نیز ممکن است قدرت برتر نفوذ خود را از دست بدهد و تبدیل به یک قدرت بزرگ درجه دوم شود. (Hansen, 2000: 58)
برای کاهش چالش های موجود، اگر ابرقدرت بکوشد با پی جویی استراتژی پیشینه سازی منافع، دستاوردهای خود را حفظ نماید و یا حتی به سطح قدرت درجه یک در آن نظام ارتقا یابد، باعث می شود فشار زیادی به ساختار نظام وارد آید. افزایش مقاومت ها در مقابل آن، از یک سو خطر از دست رفتن موقعیت یکتایی قدرت برتر را در پی دارد و از سوی دیگر، با نامحدود شدن مقاومت ها امکان تبدیل نظام به یک نظام سلسله مراتبی وجود دارد. معیار ارزیابی ثبات یک نظام نیز به میزان استحکام و طول دوره استمرار آن بستگی دارد. در حالی که این دو معیار در نظام تک قطبی با هم در تناقض به نظر می رسند، زیرا نظام تک قطبی مانع ایجاد چالشگران و به وجود آمدن چالش های جدی می شود و از آنجا که هیچ دو دولت متخاصمی وجود ندارند در نتیجه، شمار مناقشات بین دولت های برابر یا ضد اتحاد ها صفر است. این وضعیت نشان دهنده میزان استحکام نظام است. (حسین متین، ۱۳۸۸: ۱۵۵)
از سوی دیگر، پویش های درون نظام مبین چالش های زیادی است که باعث کاهش استمرار نظام می شود زیرا این چالش ها فشار زیادی بر نظام وارد می سازد که باعث کاهش طول عمر آن می شود. وقوع مداوم برخورد منافع خاص بین ابر قدرت و سایر قدرت ها می تواند باعث شکل گیری ائتلافی بر ضد ابرقدرت شود که در بلند مدت خطر شکل گیری یک قطب جدید را در پی خواهد داشت. این پویش های درون نظامی در نظام تک قطبی باعث وارد آمدن فشار بر ساختار و در نتیجه کاهش دوام آن خواهد شد.(Hansen,2000: 60)
به این ترتیب یک نظام تک قطبی دارای ویژگی هایی از قرار زیر است که باعث می شود از سایر نظام ها متمایز گردد:
۱- ماهیت نظام آنارشیک است و تنها ابرقدرتی که ساختار تک قطبی را شکل می دهد، در پی افزایش امنیت خود است. دیگر قدرت ها نیز همچنان در معرض خطر کاهش امنیت قرار دارند و ممکن است در صدد برآیند در مقابل قدرت برتر موازنه ایجاد کنند.
۲- در ساختار تک قطبی این امکان وجود دارد که قدرت های بزرگ در مقابل ابرقدرت دست به ایجاد موازنه بزنند و در صورت تشدید این روند، امکان ایجاد تحول در توزیع توانایی ها و ساختار تک قطبی وجود دارد که می تواند باعث تبدیل آن به نظام سلسله مراتبی و یا چند قطبی بشود.
۳- قدرت برتر در ساختار تک قطبی گاه با افزایش قدرتش به عنوان یک اقتدار قانونی مرکزی در نظام حکومت جهانی و از بالا به پایین عمل می کند که سعی دارد نظام جهانی را هدایت کند که دستورات از یک مرکز صادر شده و سایرین اطاعت می کنند. گاه نیز در موقعیت پایین تر نظام جهانی و بالاتر از یک قدرت برتر در رأس هرم نظام سلسله مراتبی قرار می گیرد که قدرت برتر می تواند در امور داخلی و امور بین واحدها دخالت نماید و به هدایت امور جهانی تمایل نشان دهد. بنابراین، ساختار تک قطبی در حد وسط نظام سلسله مراتب و نظام حکومت جهانی قرار می گیرد. (حسین متین، ۱۳۸۸: ۱۵۶)
با توجه به این مباحث تا حدودی ویژگی های نظام تک قطبی و چگونگی رفتار قدرت برتر در چنین ساختاری روشن شد. اکنون، کوشش بر این است که روند تحول در ساختار نظام بین الملل پس از فروپاشی شوروی مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود این ساختار چگونه در عمل از دو قطبی، متحول و به ساختار تک قطبی تبدیل شده است.
فروپاشی شوروی و شکل گیری ساختار نظام تک قطبی پس از جنگ سرد
گر چه تعیین نقطه دقیق پایان یک جنگ مهم کم و بیش کار دشواری است، اما یک راه مشترک برای این منظور، تمرکز بر زمان تسلیم یکی از طرف های جنگ است. برای مثال برخی در مورد جنگ سرد، ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۹ را به عنوان تاریخ تسلیم واقعی اتحاد شوروی می دانند، در این تاریخ «ادوارد شوار نادزه»، آخرین وزیر خارجه شوروی، نامه ای را در واشنگتن از طرف «میخائیل گورباچف» رهبر شوروی، به جورج بوش رئیس جمهور آمریکا داد که در آن اعلام شده بود شوروی از انتقاد نسبت به طرح جنگ ستارگان خودداری می کند و دیگر SDI را مانعی در راه معاهده «استارت»[۷۳] نمی داند. بدین ترتیب اتحاد شوروی پذیرفت که دیگر قادر به برابری استراتژیک با آمریکا نیست و این اقدام شوروی به معنای تسلیم در برابر خواست آمریکا و نقطه پایان جنگ سرد است. Hansen, 2000:75-81))
«بررژینسکی» ضمن پذیرش «تسلیم» به عنوان شاخص پایان جنگ سرد همانند جنگ گرم معتقد است نشانه های بارزی از تسلیم در جنگ سرد نیز به چشم می خورد بدین صورت که: «چنین نشانه ای از تسلیم (شوروی) در ۹ نوامبر ۱۹۹۰ در پاریس ظاهر شد یعنی هنگامی که گورباچف رهبر اتحاد شوروی با بیانی روشن شرایط فاتحان جنگ و یکپارچگی آلمان را براساس شرایط غرب به عنوان یک رویداد مهم پذیرفت. این اقدام شوروی شبیه تسلیم فرمانده نیروهای آلمان در یک واگن قطار در ۱۹۱۸ یا به زانو در آمدن آلمان نازی در ۱۹۴۶م است.» (Brzezineski, 1992:25)
اما عملاً پس از کودتای ۱۹ اوت ۱۹۹۱م که منجر به برکناری میخائیل گورباچف از رهبری شوروی و در نهایت باز گرداندن وی به قدرت به کمک «بوریس یلتسین»، مرد قدرتمند روسیه، شد، روند فروپاشی این کشور با سرعت غیر قابل باوری به پیش رفت. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ گورباچف که سه ماه پیش، از مقام دبیرکل حزب کمونیست شوروی استعفا کرده بود از مقام ریاست جمهوری شوروی نیز کناره گیری نمود و پس از هفت روز پرچم سرخ انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ برای آخرین بار از میله پرچم کاخ کرملین پایین کشده شد و جای خود را به پرچم قدیمی تراز ها که این بار نمادی از جمهوری جدید روسیه بود، داد و با فاصله یک هفته، دیگر اتحاد شوروی وجود نداشت. (Schulzinger, 1999: 445)
به این ترتیب ساختار نظام «دو قطبی»[۷۴] نظام بین الملل که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود فروپاشید. در همین راستا بود که جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، پایان حیات نظام شوروی را یکی از مهم ترین تحولات این قرن و نشانگر آغاز یک «نظم نوین جهانی»[۷۵] دانست. (Schulzinger, 1999: 445) برژینسکی با اعتقاد به این که ایالات متحده در روند جنگ سرد و نظام دو قطبی به پیروزی رسیده است، بر پیروزی آمریکا در این جنگ اینگونه تاکید نمود:
«از آنجا که جنگ سرد، به عنوان شکلی از جنگ تلقی می گردد، همچون منازعات متعارف بین کشورها باید با اصطلاحاتی همچون پیروزی و شکست طرف ها تبیین شود. این جنگ نیز با شکست یک طرف (شوروی) و پیروزی طرف دیگر یعنی ایالات متحده پایان پذیرفته است.» (Brzezineshi, 1992)
«چارلز کراتامر»[۷۶] و همکاران نومحافظه کارش در روزنامه واشنگتن پست نیز فروپاشی شوروی را گامی به سوی نظام تک قطبی تلقی کرده و در سال ۲۰۰۱ نوشت:
«پس از یک دهه ایفای نقش کوتوله به جای غولی تنومند، ما باید از ایفای نقش یک شهروند بین المللی مطیع خودداری کنیم. یک جانبه گرایی جدید موید بی مانند بودن جهان تک قطبی است که در آن به سر می بریم و نقطه آغاز واقعی سیاست خارجی آمریکا در دوره پس از جنگ سرد است.» (Krauthammer, 2001)
«هانتینگتون»[۷۷] با «تک – چند قطبی»[۷۸] توصیف کردن نظام بین المللی، وضعیت آمریکا در سطح نظام را به عنوان یکی از قدرت های برتر می داند که نسبت به سایرین در زمینه نظامی، برتری فوق العاده ای دارد اما در دو زمینه دیگر اقتصادی و فرهنگی از برتری خاصی برخوردار نیست. (Brzezineski, 1999). «رابرت جرویس»[۷۹] استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا در سال ۲۰۰۶م متعقد بود با هر دو معیار و روش قابل تصوری که بسنجیم، ایالات متحده بزرگ ترین قدرت جهانی در مقایسه با هر کشوری در تاریخ است و در نتیجه، امروزه آمریکا تنها قدرت هژمون در نظم جهانی تک قطبی است. (Bervis, 2006: 17).
«ریچارد هاس»[۸۰] عضو «موسسه بروکینگز» و رئیس بعدی شورای روابط خارجی آمریکا در ۱۹۹۹م نوشت: «در میان عدم قطعیت های دنیای پس از جنگ سرد، واقعیت روشن این است که ایالات متحده قدرتمندترین کشور جهان است البته باید در همین ابتدا گفت که برتری ایالات متحده طولانی نخواهد بود.» (Hass, 1999)
در مجموع، نظر عمده صاحب نظران و استراتژیست های آمریکا بر این بوده و هست که پس از جنگ سرد ایالات متحده تنها ابر قدرت در یک مقام تک قطبی است. بنابراین، متناسب با این تغییرات و دگرگونی ها، ایالات متحده آمریکا به تغییر استراتژی ها و سیاست های گذشته خود که به طور عمده در جهت مهار نفوذ اتحاد شوروی تنظیم شده بود، پرداخت.
فصل دوم: آمریکا و حاکمیت نظم لیبرال
سیاست خارجی آمریکا در بیش از ۱۰۰ سال گذشته که نقطه شروع آن دخالت آمریکا در آزادسازی کوبا از استعمار اسپانیا بود، برخاسته از نیاز این کشور به حضور گسترده در صحنه بین المللی بوده است. بین الملل گرایی آمریکا از زمان ارتقاء این کشور به رهبری جهان غرب که به ضرورت الگوهای حاکم قدرت به وجود آمد، امروزه بیش از هر زمان دیگر ملموس می باشد. قرار گرفتن اتحاد جماهیر شوروی در جایگاه قدرت، سیاست مبارزه با کمونیسم را مبنای شکل دهنده سیاست خارجی آمریکا قرار داد که دارای سه محور کلیدی بود.
۱- «سیاست سد نفوذ»[۸۱]
به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، برای رهبران آمریکا پر واضح گشت که صحنه جهانی به شدت متفاوت گشته است. برای اولین بار، شوروی به مطرح ترین بازیگر جهانی تبدیل شد و در صدد اشاعه ارزش های کمونیسم که از نقطه نظر رهبران این کشور معیار منافع ملی بودند، برآمد. سیاست سد نفوذ به وسیله آمریکا در واقع واکنشی به قدرتمندی شوروی بعد از اضمحلال نظام چند قطبی بود. آمریکا در راستای ایجاد «صلح نظامی»[۸۲] تدوین سیاست سد نفوذ شوروی را مطلوب ترین شیوه تشخیص داد. (دهشیار، ۱۳۸۶: ۱۶۶). این سیاست در چارچوب سه هدف توامان و همپوش شکل گرفت که عبارت بود از:
۱-۱- «سیاست توازن قوا»[۸۳]
آمریکا با وقوف به این واقعیت که فاقد توانایی از بین بردن شوروی است سیاستی را که در طول قرن ۱۹ اسباب بزرگی دولت انگلستان را فراهم کرده بود، به شدت مطلوب واقعیات عصر دو قطبی یافت. در راستای تحقق این سیاست (سیاست توازن قوا) بود که آمریکا ضروری یافت که از حکومت های بسیار فاسد در جهان سوم و خارج از قاره اروپا حمایت کند آمریکا هر جنبش و حرکتی را هر چند عادلانه و انسانی در صورتی که مخل تداوم سیاست «توازن قوا» می یافت برای منافع خود نامطلوب می دید و آن را با شدت هرچه تمام تر مخالفت می کرد. در راستای این سیاست بود که آمریکا از هر رژیمی که مخالف شوروی بود بدون توجه به ماهیت ارزشی آن رژیم حمایت می کرد و با هر اقدام انقلابی مخالفت می کرد. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۷-۱۶۶)
۱-۲- «بازدارندگی هسته ای»[۸۴]
توانمندی های غیر متعارف شوروی بعد از ۱۹۴۹ م این واقعیت را برای آمریکا روشن ساخت که این کشور قادر به نابودی شوروی با توسل به اقدام نظامی نمی باشد. پس آمریکا سیاست خود را در جهت ایجاد ظرفیت «ضربه دوم»[۸۵] قرار داد. این بدان معناست که آمریکا برای شوروی روشن ساخت که از آن میزان توان هسته ای برخوردار است، که حتی بعد از حمله اول احتمالی این کشور، به حمله هسته ای به شوروی دست زند. در واقع افزایش توان کشتار جمعی دو کشور سبب ساز این گشت که صلح مسلح برقرار شود و برای اولین بار در طول تاریخ مدرن بین دو کشوری که دشمن هویتی یکدیگر بودند و از قدرت فراوان نظامی هم برخوردار بود، جنگی صورت نگیرد. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۷)
۱-۳- «رقابت ایدئولوژیک و سیاسی»[۸۶]
رهبران شوروی با توجه به این که براساس مبانی ایدئولوژیک (کمونیسم) به تعریف جهان برای مردم خود پرداخته بودند، اعتبار و اهمیت فراوانی برای تعارضات ایدئولوژیک با آمریکا قایل بودند و به همین جهت، آمریکا، شوروی را خطری برای شیوه زندگی سرمایه داری (لیبرالیسم) و به طور کلی غربی قلمداد می ساخت. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۷)
۲- «سیاست اقتصاد بازار»[۸۷]
اگر سیاست سد نفوذ را در واقع واکنشی به قدرتمندی شوروی باید تلقی کنیم. پر واضح است که سیاست اقتصاد بازار، واکنش آمریکا به ضعف اقتصادی اروپا غربی بعد از پایان جنگ دوم باید به نظر آید. آمریکا خواهان «صلح اقتصادی»[۸۸] بود که جز از طریق پیاده سازی ساختار اقتصادی سرمایه داری متکی بر بازار امکان پذیر نمی دانست (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۸) در چارچوب این سیاست، آمریکا چهار هدف را دنبال کرد که عبارت بود از:
۲-۱- «فضای باز اقتصادی»[۸۹]
این اعتقاد در بین آمریکائیان وجود داشت که وابستگی متقابل اقتصادی بین کشورهای جهان، امکان توسعه نفوذ را از اتحاد جماهیر شوروی خواهد گرفت. چرا که رشد اقتصادی و به تبع آن ایجاد ثروت تنها در جغرافیایی شدنی است که فعالیت های متنوع اقتصادی فرصت بیابد و بخش خصوصی اجازه فعالیت داشته باشد. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۸)
۲-۲- «تعرفه های پایین»[۹۰]
تجارت آزاد در جهان تنها هنگامی شکوفا می شود که ظرفیت های بالایی برای مبادله کالا باشد. مبادله کالا هنگامی مقرون به صرفه می گردد که هزینه های این تعامل به حداقل و سود آن به حداکثر برسد. تنها از طریق کاهش تعرفه ها به کم ترین حد ممکن است که منطق اقتصادی برای گسترش مبادله اقتصادی ایجاد می گردد. هر چه تعرفه ها کم تر باشد، استعداد فزونتری برای مبادله شکل می گیرد که این به ضرورت به رونق تجارت آزاد منجر می شود. گسترش تجارت، ثروت اقتصادی را به وجود و باعث می گردد که شوروی به عنوان سمبل اقتصاد دولتی از هر گونه روزنه ای برای تاثیرگذاری و نفوذ در کشورهای درگیر در بده و بستان سودآور اقتصادی محروم شود. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۸)
۲-۳- تشویق »رقابت اقتصادی»[۹۱]
با توجه به جذابیت های وسیع ایدئولوژی کمونیستی مخصوصاً در کشورهای پیرامون که از نظر اقتصادی وضع نامطلوبی را تجربه می کردند. این برای تصمیم گیرندگان و طراحان سیاست خارجی آمریکا واضح بود که می بایستی گشایش های اقتصادی وسیع در این جوامع به وقوع بپیوندد تا به زیر نفوذ شوروی درنیایند. به همین روی بود که تشویق رقابت اقتصادی هدفی اساسی تلقی شد و آمریکاییان محرک های فراوانی از طریق سازمان های بین المللی که در زمینه اقتصادی فعال هستند، در این راستا مهیا کرد. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۹)
۲-۴- نهادینه ساختن «دسترسی برابر به منابع»[۹۲]
آمریکا از تمامی ظرفیت های سیاسی، نظامی و اقتصادی خود به وسیع ترین شکل بهره برد تا مناقشه احتمالی بین کشورهای غربی را در جهت تسکین دغدغه های اقتصادی در رابطه با منابع، از طریق شکل دادن به رویه ها و چارچوب های مستقر و مشروع جلوگیری کند. آمریکا از طریق مدیریت منابع مورد نیاز کشورهای متحد خود و برای دستیابی و تداوم رشد اقتصادی، محیط بسیار مساعد برای همکاری بین آنها به وجود آورد و از هر گونه ایجاد روزنه برای شوروی در جهت اشاعه نفوذ جلوگیری کند. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۶۹)
۳- «سیاست ثبات سیاسی»[۹۳]
طراحان سیاست خارجی آمریکا به دنبال پایان گرفتن جنگ دوم و آغاز رهبری بلامنازع این کشور در جهان غرب به این مسئله وقوف فراوان داشتند که ضرورت اجتناب ناپذیر برای حیات بخشیدن به «صلح سیاسی»[۹۴] است. شوروی تنها در بستر یک محیط متشنج در جغرافیای خارج از جهان کمونیسم می توانست به بسط نفوذ و اعتبار خود دست یابد. با در نظر گرفتن این که شوروی از نقطه نظر دسترسی به ظرفیت های سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی در مقام مقایسه با دشمن استراتژیک خود در موقعیت ضعیف تری بود، چاره ای جز این نداشت که تمامی امیدها و سیاست های خود را وابسته به نابسامانی های سیاسی- اقتصادی در کشورهای همسو و متحد با آمریکا جستجو کند. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۷۰). در چارچوب این سیاست بود که آمریکا اهداف سه گانه ای را دنبال کرد که عبارت بود از:
۳-۱- «اشاعه سرمایه داری»[۹۵]
سرمایه داری هدف را تولید ثروت قرار می دهد و در جامعه ای که ثروت تولیدی و به عبارت دیگر طبقه متوسط رشد می یابد، به ضرورت ماهیت طبقاتی، هر گونه ایدئولوژی خواه کمونیسم و یا فاشیسم، توجیه عقلانی را از دست می دهد. آمریکا سرمایه داری را مترادف با نفوذ ارزیابی کرد و به عنوان موطن سرمایه داری موفق در قرن بیستم هدت را به اشاعه آن قرار داد. سرمایه تنها در محیطی حضور می یابد که از ثبات سیاسی برقرار باشد و خطری متوجه سرمایه نباشد. به همین روی بود که سیاست خارجی آمریکا بر پایه این منطقه تئوریک تدوین گشت که آسیب پذیرفتن جنبه حیات در شوروی، عدم توانایی این کشور در تامین نیازهای اقتصادی مردمش و ساکنین کشورهای متحد را به همراه دارد. پس کارآمدترین سیاست، پی گیری این هدف بود که سرمایه داری موفق شود تا نیازی به توجه به کمونیسم و شوروی به عنوان سمبل آن در نزد کشورهای دوست و متحد آمریکا به وجود نیاید. برای تحقق این خواست بود که «ثبات سیاسی» پر اهمیت جلوه کرد. (دهشیار،۱۳۸۶: ۱۷۰)
۳-۲- «سرکوبی جنبش های انقلابی»[۹۶]

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

عکس مرتبط با اقتصاد

  • ۹۹/۱۲/۱۸
  • admin admin
Cryptography Entrepreneurs Centralbanks Symbol
 از کرم گریم سفید کننده صورت چگونه استفاده کنیم
 راهنمای خرید لباس عروس
   

با این حال، بازده استیبل کوین بستگی داردروی سکه انتخابی و نوع سپرده شما.

Mortgagefraud HMTreasury Venturecapital Ethereum MXC 価格 ( MXC ) Contagion PieterWuille Relativevalue What Is a DAO? Gas Price Metatransaction John Adler BitcoinETF Deflation Token Swap 1hr Accounting Token SHIB CAD Requests jackmallers AdairTurner   The MBOX Token SaudiArabia CaitlinLong Winding Down How-to Guides arkinvestmentmanagment Basisrisk Algorithmics FTSE100   JayClayton Raiden Network HI Price ( HI ) Exchanges Mining Rewards BitcoinMiner ConsenSys Ledger ALGO EUR Basistrading Digitalassets International Protiviti Blockchain SpeedyTrial Giá NEM ( XEM ) Composable Token BTC CNY ETH USD IceClearCredit MartyBent BitcoinATM Fueloil DBSBank Crypto Casey Regulation ManGroup Conferences BGCPartners Pricerisk California Mining Rig هدایای تبلیغاتی Tier1capital ETH NZD Metatransaction ErisExchange Swedbank Relativevalue Keylogger   Euroclear Investmentbanks SLP GBP Lido Finance Unchainedcapital Terrorism What Is Web 3.0? SKILL CHF ERC-721 Secure Element LTC ZAR Venture Capital MonetaryPolicy SHIB BCH SouthAfrica

RiskMetrics Recession Investing XMR RUB Cryptoasset GoldmanSachs Relativevalue

SLP PHP Spot Trading

 

FTSERussell

آلیاژ های پلیمری مفهوم اعتماد اجتماعی دعوی تصرف عدوانی مقدار مدعی به افزایش محافظه کاری سود بازارگرایی حقوق موضوعه ایران ارزیابی مالی غیرسندرمی تاپسیس تفکر انتقادی عدم تقارن زمانی سود اسید پاشی حقوق بین الملل محیط زیست چک تضمین شده آموزش گروهی فرهنگ اشتغال بانوان رادیولوژی سیستم دسته‌بند فازی کانون بانکها ضابطان دادگستری کمبود توجه مسئولیت اجتماعی فریقین از هم گسیختگی خانوادگی نشانگان روانشناختی منابع سازمان روان شناسی تمرین مقاومتی جو سازمانی سیاست جنائی تقویت روحیه کارآفرینی تغییر جنسیت بیزین دینامیک چرخش اجباری یاد داری اختلال سلو پروانه کسب چرخه عمر شرکت­ها والدین معتاد شرط صفت مصارف روستایی تجارت الکترونیکی ارزش کالا جنس مخالف عروق کرونری ورشکستگی مالی خلاقیت کارکنان دانش بومی Fair Ness توسعه انسانی معیارهای ریسک نقدینگی توسعه سیاسی برائت از جرایم اراضی بایر مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی صادرات مصنوعات بازار‌گرائی دلالت های اخلاق نوسانات سود شرکت ها جبران خسارت ناشی از جرم قاعده احسان جریانات نقدی سب رهبری کشف دانش افزوده اقتصادی نرخ موثر مالیات سند رسمی مالکیت ضریب واکنش سود کیفر حبس رسالت مطبوعات اجتماع مدار هالت وینترز محل سکونت تحقیق رشته کامپیوتر ریزماهواره ادراک زمان مدیریت پروژه قوانین حضانت قوانین فعلی بافت های شهری یکپارچه سازی اعتماد فعل زیانبار تعقیب اثر بخشی مدارس آزادی عمل مدل EFQM تقوای خدمت تحلیل رفتار خرید مشتری رافع وصف متخلفانه AHP- TOPSIS مدت عده طلاق مسئولیت کیفری غذادهی مجدد نیازمندی‌های عملیاتی نادر خاکی جرایم خانوادگی بهره هوشی پرچم رسمی ایران روش TOPSIS عملکرد سازمانهای خصوصی ژن هورمون خالص دارایی منابع زغال سنگ مزایده ژیروسکوپ علل عدم توسعه بیمه های اشخاص صادق هدایت زنان شاغل نظریه عقل عملیات مالی درشت دانه سینمای ایران اسناد خزانه آموزش علمی شیوه های جبران خسارت درآمد کافی خوداتکایی علل سرقت جذب دانش خواص اپتیکی حقوق اشخاص گزینش گری در دین تصمیمگیری تعهدسازمانی رژیم تحریم دادرسی افتراقی ژئوفیزیک مؤلفه های انگیزش تحصیلی کمیسیون نظارت ارشد ها استرس زدایی ریسک های زنجیره سیستمهای چند عامله مدیریت صنعتی پایانه های تحریر ترکه مؤسسات فرهنگی جایگاه بورس کرامت انسانی متغیرهای زیست شناختی کیفر تکمیلی تحلیل پایداری تونل وثیقه های مدنی اوراق بهادار توانمندسازی اقتصادی سیل مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش مدل سروکوال مطالعه تطبیقی حقوق داده کاوی شیوه شناختی- رفتاری خودکنترلی تعیین مجازات سود مشمول مالیات بیوتکنولوژی کشاورزی خودمدیریتی شرکت مختلط سهامی زندگی روستاییان شیلات ایستگاه‌های آتش‌نشانی ویل دعاوی سرمایه شرکت های پذیرفته شده تنش شوری مجرمین خطرناک ملاک تعیین قیمت سازه چوب افزایش بهره‌وری تحقیق رشته مدیریت ارتکاب جـرم اعتبار رشد چند حسگری درآمد اختصاصی بررسی تجربی DEMATEL رشد عملکرد سیستم بانکی سازمان دامپزشکی تحجیر شرایط احساسی تصویر برند حسین کرد سوانح طبیعی بانکداری آنلاین مدیریت کلاس عملکردنواوری تقارن اطلاعاتی توسعه گردشگری شرکت های سهامی عام تفاله انگور مواد اپیوئیدی ارشد نرم افزار مرتع داری قراردادهای بیمه کالای امانی مزیت رقابتی جذب مشتریان حق مرغوبیت سطوح دانشی نوع قلمه استراتژی های بازاریابی فسخ تکرار جرم زندگی کاری شخصیت بزهکار روش بدیعه پردازی ضمان درک رفتارهای شهروندی محصورسازی مستخدم رسمی احیای زمین مدلول عقد قرار موقوفی سیاست تقسیم سود نسبت پرداخت سود حفظ مشتری بازاریابی ارتباطی مدیریت مسکن رویکرد ارتباطی ستیر حکم نهایی مدیریت تجارت عوامل گذار آمیخته سطح بلوغ الکترونیک علوفه‏ ای موانع خلاقیت فردی فرض ثلث ترکه نانو کامپوزیت ها اضطراب سلامت تورم قوانین کیفری مولفه‌های خلاقیت سازگاری عاطفی ارزیابی توانها عزل وکیل تنوع فرهنگی سازمان دولتی دینامیکی دیوان بین المللی بارگیری و تخلیه آموزش مدارا ارشد حقوق انتظارات جنسی ریسک قابل پذیرش وسواس مذهبی سود سهام نقدی بانک مسکن سازمان ذوب آهن اختلال هویت جنسی ارشد کامپیوتر نگرش والدین تلفن همراه سازمانهای ایرانی آدیپوکاین مددکاری فزون‌کنشی بزرگ‌سال BMI افشای اطلاعات مالی دندانپزشکی رفتار مصرف کنندگان اختلافات گروه های تکفیری پروژه های تحقیق ارشد فیزیک تاخیرات پروژه فرصت های کارآفرینانه نسب وارث نقش جنسی تحصیلات کلاسیک سود بازرگانی ارائه مدل عملکرد برند بیوفیزیک ساختار های مالکیت کارخانجات ریسندگی و بافندگی جوجه های نر مدل سازی مدیریت متن کامل کامپیوتر عوارض نوسازی استراتژیهای لان سنجش و آموزش موانع اداری کودکان مبتلا سندرم داون تحلیل رفتار ژئوپولیتیکی رشد اجتماعی بیمه تامین اجتماعی مشکلات تحصیلی حرکت نیترات انعطاف پذیری شناختی روانپزشکی هیدروپونیک مردسالاری مواد مخدر توابع شکافت ورزش شهروندی رضایت جنسی اهدای جنین نکاح منقطع رفتارمسالمت آمیز تدریس اثربخش سودآوری شعب بانک انسان شناسی عدالت توزیعی رتباطات سازمانی عدم قطعیت اطلاعات سرمایه روانشناختی تنگدستی مالی سبک مشارکتی آنالیز اجزای اصلی(PCA)