نوجوانی: تعریفها و مفهومپردازیها
به لحاظ تأثیرپذیری تجربه نوجوانی از عوامل تاریخی، اقتصادی و فرهنگی، ارائه تعریفی جهانی از نوجوانی، دشوار است. اصطلاح نوجوانی برای اولین بار در قرن پانزدهم مورد استفاده قرار گرفته است. ریشه لاتینی واژه نوجوانی فعلadolescere به معنی”رشد کردن۱[۱]“است. نوجوانی را میتوان مرحلهای از زندگی در نظرگرفت که با بلوغ آغاز میشود و هنگامی که فرد حقوق و مسئولیتهای بزرگسالان را به دست میآورد و از سوی خانواده، قانون و جامعه به رسمیت شناخته میشود، پایان میپذیرد (آدامز، ۲۰۰۵؛ لرنر۲و استاینبرگ، ۲۰۰۹ ).
نوجوانی دورهای از گذر۳هاست. این دوره اگرچه گاه مترادف با سالهای ۱۳ تا ۱۹ سالگی در نظرگرفته شده، در قرن گذشته بهطور قابل ملاحظهای طولانی شده است؛ زیرا نوجوانان از نظر جسمانی زودتر رشد یافته میشوند، همچنین ورود بسیاری از افراد به دنیای کار و ازدواج تا اواسط دهه بیست سالگی با تأخیر همراه است. به دلیل همین تغییرات، شروع نوجوانی حدود ۱۰ سالگی و خاتمه آن اوایل دهه بیست سالگی در نظرگرفته میشود (استاینبرگ، ۲۰۰۵).
بیشتر پژوهشگران، نوجوانی را به سه مقطع اوایل نوجوانی (۱۰تا ۱۳ سالگی)، اواسط نوجوانی۴ (۱۴تا ۱۷ سالگی) و اواخر نوجوانی۵ (۱۸ سالگی تا اوایل دهه بیست زندگی) تقسیم میکنند (اسمتانا و دیگران، ۲۰۰۶). از آنجا که گذر به بزرگسالی در جامعه معاصر در سنین بالاتر به وقوع میپیوندد، آرنت۶(۲۰۰۰) سومین مقطع یعنی ۱۸ سالگی تا اوایل دهه بیست زندگی را “بزرگسالی در حال ظهور۷” نامیده است و بر این باور است که باید این مقطع را یک دوره تحولی جداگانه درنظرگرفت.
از دیرباز در باب ماهیت دوره نوجوانی در گستره زندگی این موضوع مطرح بوده است که نوجوانی تا چه میزان بر حسب تغییرات زیستشناختی بنیادی این دوره و تا چه حد بر اساس محیطی که نوجوان در آن تحول مییابد، تعریف میشود. بر همین مبنا، دیدگاههای دوره نوجوانی را میتوان به صورت پیوستاری در نظرگرفت که در یک انتهای آن نظریههای زیستشناختی و در انتهای دیگر آن، نظریههای محیطی قرار دارند. بدین ترتیب، دیدگاههای نظری دوره نوجوانی به نظریههای زیستشناختی، نظریههای سازواره طبیعی۸، نظریههای یادگیری، نظریههای جامعهشناختی و نظریههای تاریخی و انسانشناختی۹ تقسیم میشوند (استاینبرگ، ۲۰۰۵). در این میان باید به نظریههای تعاملی ـ بافتی اشاره کرد که به تعامل کلیه عوامل مؤثر بر رفتار نوجوان، توجه دارند. نظریهپردازان تعاملی ـ بافتی (برای مثال، برونفن برنر، ۱۹۷۹؛ لرنر، ۱۹۹۶، نقل از جاف، ۱۹۹۸) کلیه مقولههای مؤثر بر رفتار انسان، یعنی، وراثت، تاریخچه خانوادگی، پایگاه اقتصادی اجتماعی، کیفیت زندگی خانوادگی، پیشینه قومی و فرهنگی، را در نظرمیگیرند و چگونگی تعامل این مقولهها را با یکدیگر برای ایجاد تغییر تحولی، تحلیل میکنند. این نظریهپردازان بر این باورند که شبکه اجتماعی و فیزیکی پیچیده والدین، خواهر و برادران، نظام مدرسه، محله، جامعه و فرهنگ، تحول فرد را احاطه کردهاند. تغییر در یک سطح سازمان (مثلاً خانواده) ارتباط پویایی با تغییر تحولی در سطوح دیگر (برای مثال، گروه همسال) دارد. الگوی روابطِ میان سطوح در یک زمان خاص است که رفتار و تحول را موجب میگردد. الگوهای تعاملی و بافتی با تأکید بر روابط شخص ـ محیط، دیدگاه معقولتری از تحول را ارائه میکنند.
در ادامه، نظریّه ریچارد لرنر (الگوی تعاملی) و نظریّه برونفن برنر (الگوی بومشناختی) را بیان خواهیم کرد. یادآوری میکنیم که در تدوین الگوی پیشنهادی پژوهش، از نظریّه اخیر سود جستهایم.
۱ـ۱ـ۲ الگوی تعاملی
الگویی که لرنر (۱۹۹۵، ۲۰۰۲، نقل از لرنر، داولینگ[۲] و چدوری[۳]، ۲۰۰۵) از تعامل عوامل متفاوت تأثیرگذار بر تحول نوجوان را ارائه کرده، در شکل ۱ـ۲ به تصویر کشیده شده است.
شکل ۱ـ۲ الگوی تعاملی لرنر (۱۹۹۵، اقتباس از شهرآرای، ۱۳۸۴، ص. ۲۶)
چنانچه در شکل ۱ـ۲ نشان داده شده است، جهانِ درون و بیرون کودک به صورت ادغام شده و متعاملاند. این وضع در مورد والدینی که در شکل ترسیم شدهاند و در مورد روابط والدین ـ کودک نیز صادق است. هر کدام از این عوامل، یعنی، کودک، والد، رابطه کودک ـ والد، قسمتی از نظام بزرگتر و گسترشیافتهای از روابط ادغام شده در بین سطوح چندگانهای است که بومشناسی زندگی انسان را تشکیل میدهد. طبق الگوی تعاملی لرنر، والد و کودک هر دو در بستری از شبکه اجتماعی گسترده قرار دارند و اینکه هر شخص در این شبکه دارای تعاملات متقابل است. علت این مجموعه روابط را میتوان به نقش کودک و والد نسبت داد؛ این دو در زندگی نقشی بیش از نقش والد یا فرزند ایفا میکنند. کودک میتواند یک خواهر یا برادر، یک همسال و یک دانشآموز باشد. والد میتواند یک شوهر، یک کارگر و یک بزرگسال باشد. همه این شبکههای روابط، در بستر جامعه، اجتماع و فرهنگ خاص قرار دارند. در نهایت، همه این روابط بهطور پیوسته در گذر زمان و تاریخ تغییر میکنند. شکل۱ـ۲ همچنین نشان میدهد که رابطه کودک ـ والد و شبکههای اجتماعی که در آن واقع است، در بستر جامعه، سطوح فرهنگی، اجتماعی و تاریخی بزرگتری از سازمان قرار دارند. علاوه بر این، عامل زمان هم در همه این نظامها نفوذ میکند. این ویژگی الگو بر این عقیده تأکید دارد که در نظامهای اجتماعی نیز مانند افراد، تغییر همیشه در حال وقوع است. تنوع در چارچوب زمان همراه با وقوع تغییر در گذر زمان (تاریخ) ایجاد میشود. این گونه تنوع باعث ایجاد تغییر در همه سطوح سازمان مربوط در نظام میشود. بدین صورت، ماهیت روابط والد ـ کودک، زندگی خانوادگی و تحول و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر نظام کودک ـ والد ـ خانواده، متأثر از تغییر تاریخی، هنجاری و غیرهنجاری یا به عبارت دیگر، تغییرات تکاملی (تدریجی) و تغییرات تاریخی ـ انقلابی است (نقل از لرنر و دیگران، ۲۰۰۵).
در دیدگاه تعاملی بر مفهوم “میزان انطباق۱[۴]” تأکید شده است. مفهوم میزان انطباق، رابطه فرد و محیط را در نظرمیگیرد و این پرسش را مطرح میکند که نیاز و اهداف شخص به چه میزان با بافت، همخوانی۲ دارد. بنابر این، اینکه آیا یک پیامد تحولی، سازشیافته است یا نه، فقط به ویژگیهای فرد یا به ماهیّت محیط فیزیکی یا اجتماعی او بستگی ندارد بلکه به تناسب این دو نظام وابسته است (کولمن۳ و هندری۴، ۱۹۹۹).
۲ـ۱ـ۲ الگوی بومشناختی
طبق نظریه بومشناختی برونفن برنر،که برای اولین بار در دهه ۱۹۷۰ میلادی معرفی شد، تحول انسان به ـ
ویژه در وهلههای نخستین زندگی و تا حدّ زیادی در طول عمر، از خلال فرایندهای تعاملی بین انسان زیستروانشناختی فعالِ در حال تکامل و اشخاص، اشیا۱[۵]، و نمادهای۲ موجود در محیط بلافصل۳ او به وقوع میپیوندد. این فرایندهای تعاملی بهطور پیشروندهای پیچیدهتر میشوند. برای اینکه تعامل، مؤثر باشد باید بهطور نسبتاً منظمی در طی دورههای زمانی طولانی رخ دهد. به این تعاملات متداوم در محیط بلافصل، فرایندهای نزدیک۴ (بدون واسطه) اطلاق میگردد. این الگوهای بادوام فرایند بدون واسطه را میتوان در فعالیتهای والد ـ کودک و کودک ـ کودک، بازی گروهی یا فردی، خواندن، یادگیری مهارتهای جدید، فعالیتهای ورزشی و انجام دادن تکالیف پیچیده یافت. همچنین، این الگو بیان میکند که شکل، نیرومندی۵ محتوا و جهت۶ فرایندهای بدون واسطه مؤثر بر تحول بهطور نظامداری متفاوت است (برونفن برنر، ۱۹۹۴). دیگر ویژگی متمایزکننده این الگو، مفهومپردازی مجدد بسیار متمایزکننده در مورد محیط از دیدگاه شخص در حال تحول است. بر مبنای نظریه میدانهای روانشناختی لوین، محیط بومشناختی به منزله مجموعهای از ساختارهای آشیانشده۷ تلقی میشود که هر یک در دیگری قرار دارد (همان منبع).
سانتراک (۲۰۰۸) پنج نظام محیطی الگوی برونفن برنر را به شکل زیر توضیح میدهد:
خردهنظام، بافتی است که فرد در آن زندگی میکند. این بافتها شامل خانواده، همسالان، مدرسه و محله شخص است. در خردهنظام است که مستقیمترین تعاملات با عوامل اجتماعی مثلاً والدین، همسالان، و معلمان رخ میدهد. فرد در این بافتها گیرنده فعلپذیر۸ تجارب نیست بلکه کسی است که به بناشدن۹ این بافتها کمک میکند.
میـاننظام۱۰ روابـط بین خردهنظامها را دربر میگیرد. نمونههایی از میاننظام، عبارتند از رابطه تجربههای خانوادگی با تجربههای مدرسه، و تجربههای خانوادگی با تجربههای همسالان. برای مثال، کودکانی که از سوی والدینشان طرد میشوند، در گسترش روابط مثبت با معلمان مشکل دارند.
بروننظام۱۱ از پیوند بین یک موقعیت اجتماعی که فرد در آن نقشی فعال ندارد با بافت بلافصل فرد تشکیل میشود. برای مثال، تجربه یک شوهر یا یک کودک در خانه ممکن است از تجربههای مادر در سرِ کار تأثیر بگیرد. مادر برای دریافت ارتقا باید بیشتر سفر کند، که این ممکن است باعث اختلاف بین زن و شوهر شود و الگوی تعامل با کودک را نیز تغییر دهد.
کلاننظام۱[۶]دربرگیرنده فرهنگی است که فرد در آن زندگی میکند و در نهایت، زماننظام۲ از طرحبندی رویدادهای محیطی، گذرهای زندگی و شرایط اجتماعی تاریخی تشکیل میشود. برای مثال، طلاق یک گذر به حساب میآید. پژوهشگران به این نتیجه دست یافتهاند که آثار طلاق بر کودکان، اغلب در اولین سال پس از طلاق به اوج میرسد. تا دو سال پس از طلاق، تعامل خانوادگی از ثبات بیشتری برخوردار میشود. ( صص. ۵۵ـ۵۶)
برونفن برنر (۲۰۰۴؛ برونفن برنر و موریس۳، ۲۰۰۶، نقل از سانتراک، ۲۰۰۸) تأثیرات زیستشناختی را به نظریه خود افزوده و آن را نظریّهای زیستبومشناختی۴ توصیف کرده است.
۱٫ growing up | ۴٫ middle adolescence | ۷٫ emerging adulthood |
۲٫ Lerner, R. M. | ۵٫ late adolescence | ۸٫organismic theories |
۳٫ transition | ۶٫ Arnett, J. | ۹٫anthropological |
- Dowling, E.
- Chaudhuri, J.
۱٫ goodness of fit |
۲٫ congruent |
۳٫ Colman, J. C. |
۴٫ Hendry, L. B. |
- ۹۹/۰۹/۰۶