رفتار مشکلآفرین: تعریفهاو مفهومپردازیها
ارائه تعریفی واحد از اصطلاح رفتار مشکلآفرین به لحاظ موضعگیریهای نظری متفاوت، دشوار است.
از نظر گالامبوس (۲۰۰۴)، رفتار مشکلآفرین برای با هم گروهبندی کردن بسیاری از فعالیتهای نوجوان که بالقوه برای او یا دیگران مشکلات یا دشواریهایی ایجاد میکنند، مورد استفاده قرار گرفته است. به بیان گالامبوس، رفتار مشکلآفرین به عنوان رفتاری که از استانداردهای خانوادگی یا اجتماعی به دور است و برای فرد یا جامعه خطر دارد، تعریف میشود که این ممکن است شامل اعمال غیرقانونی آشکار چون دزدی از مغازه یا رفتارهای به ظاهر کمتر جدی، مثل اطاعت نکردن از قوانین والدین یا مراجع مدرسه، باشد. گالامبوس همچنین به این نکته اشاره میکند که رفتار مشکلآفرین با رفتار مخاطرهجو تا حدّی همپوشی دارد اما رفتار مخاطرهجو از رفتار مشکلآفرین گستردهتر است و مخاطرههای عقلانی و بدنی را هم شامل میشود.
دیسهیون۱[۱]و پترسون۲(۲۰۰۶) بر این باورند که رفتار مشکلآفرین همان رفتار ضد اجتماعی است اما چون طیّ دوره نوجوانی رفتارهای جدیدی همچون مصرف مواد و رفتار جنسی پیش از موقع۳ به آن اضافه میشود، برای بیان این ناهمگونی، از اصطلاح کلیتر رفتار مشکلآفرین استفاده میشود. از نظر آنها، همه اشکال رفتار ضد اجتماعی یک ویژگی مشترک دارند و آن این است که قربانیان یا اشخاصی که به نوجوان نزدیکاند این رفتارها را تنفّرآور، مخرّب یا نامطلوب قلمداد میکنند. این مؤلّفان برچسبِ رفتار مشکلآفرین را از کودکی تا نوجوانی در قالب شکل ۴ـ۲ ترسیم کردهاند. در این شکل، دیدگاه کنونی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی۴ نیز منعکس است.
جسور و جسور (۱۹۷۷، نقل از لی و دیگران، ۲۰۰۷) رفتارهای مشکلآفرین را رفتارهایی میدانند که از نظر اجتماعی یک مشکل، منبع نگرانی یا طبق هنجارهای جامعه متعارف۵، نامطلوب تعریف میشوند و وقوع آنها معمولا نوعی پاسخ مهار اجتماعی را موجب میشود. طبق این تعریف، مجموعه متنوعی از رفتارهای نوجوانان را میتوان رفتار مشکلآفرین در نظرگرفت؛ از جمله مصرف الکل، سیگار کشیدن، مصرف حشیش، مصرف داروهای غیر مجاز، رفتار بزهکارانه و شروع زودهنگام فعالیّت جنسی.
اوایل کودکی | اواسط کودکی | نوجوانی |
عدم اطاعت | پرخاشگری آشکار و نهان | بزهکاری |
تضادورزی | پرخاشگری رابطهای | مصرف مواد |
قشقرق | رفتار جنسی مخاطرهآمیز |
اختلال تضادورزی اختلال رفتار ارتباطی
شکل ۴ـ۲٫ برچسب رفتار مشکلآفرین از کودکی تا نوجوانی (اقتباس از دیسهیون و پترسون، ۲۰۰۶، ص.۵۰۵ )
آخنباخ و ادلبروک (۱۹۸۷، نقل از استاینبرگ، ۲۰۰۵)، سه مقوله از رفتارهای مشکلآفرین را در دوره نوجوانی متمایز ساختهاند: مشکلات درونیسازیشده، مشکلات برونیسازیشده، و سوء مصرف مواد. مقوله اخیر به مصرف سازشنایافته مواد شامل الکل، نیکوتین، حشیش، کوکایین و الاسدی۱، داروهای محرّک یا مسکّن اطلاق میگردد. مشکلات”درونیسازیشده”، مشکلاتی را دربرمیگیرند که جهتگیری آنها به طرف درون شخص نوجوان است و به شکل استیصال عاطفی و شناختی متظاهر میگردند؛ از جمله افسردگی، اضطراب یا هراس. مشکلات”برونیسازیشده”، مشکلاتی هستند که جهت آنها به بیرون از شخص نوجوان است و در قالب مشکلات رفتار ارتباطی متظاهر میگردند؛ از جمله بزهکاری، پرخاشگری ضد اجتماعی، و غیبت غیر موّجه از مدرسه. ونگبای[۲]۲، برگمن۳ و مگنسون۴(۱۹۹۹) به مشکلاتی در نوجوانان اشاره میکنند که کاملاً در این سه مقوله نمیگنجند؛ از جمله مشکلات تحصیلی (برای مثال، انگیزش ضعیف)، مشکلات با گروه همسال (محبوبیّت کم، مهارتهای اجتماعی ضعیف)، و مشکلات توجه.
همانطور که ملاحظه شد، در دوره نوجوانی، رفتارهای گوناگونی را میتوان مشکلآفرین نامید. در فصل اول در بخش تعاریف عملیاتی متغیّرها بیان شد که در پژوهش حاضر رفتار مشکلآفرین برونیسازیشده بر
اساس رفتار پرخاشگرانه، رفتار نقض قانون و مشکلات توجه تعریف شده است.
در ادامه، نظریّه رفتار مشکلآفرین، الگوی تبادلی۱ مشکلات رفتار ارتباطی، الگوی بوم شناختی و الگوی بومشناختی تحولی را که به تبیین رفتار مشکلآفرین میپردازند، توضیح خواهیم داد.
۱ نظریّه رفتار مشکلآفرین
جسور و جسور (۱۹۷۷، نقل از دورکین۲، ۱۹۹۵) یک الگوی روانشناختی اجتماعی تحولی را از تقابل عواملی که فرض میداشتند پدیدآیی رفتار مشکلآفرین را در نوجوانی تبیین میکنند، پیشنهاد کردند (شکل۵ـ۲). همانطور که در شکل ۵ـ۲ نشان داده شده است، این عوامل، متغیرهای پیشایندی که بافت تحولی نوجوان را تشکیل میدهند (شامل وضعیت و ساختار خانوادگی، تأثیرات جامعهپذیری)، متغیرهای روانشناختی اجتماعی (شامل شخصیت فرد، ادراک او از محیط اجتماعی) و مجموعهای از انتخابهای رفتاری در دسترس نوجوان را شامل میشود. برخی از این انتخابها از سوی مرجع بزرگسال مجاز شمرده میشوند (همچون عملکرد تحصیلی) و پارهای دیگر مجاز شمرده نمیشوند (همچون کشیدن مواد مخدر) (دورکین، ۱۹۹۵).
همانطور که ملاحظه میشود، برخی از کمانهای الگو، دو طرفهاند. این امر مبیّن آن است که مؤلفان به یک دیدگاه تعاملی قائلاند؛ یعنی، معتقدند که رفتار، شخصیت و ادراکهای فرد از محیط، روابط متقابل دارند. طبق دیدگاه این مؤلفان، این رفتارها مشکلآفرین هستند، اما کنشی هم دارند؛ به عبارت دیگر این رفتارها فرد را بر میانگیزند تا برخی از چالشهای اصلی گذرهای دوره نوجوانی را حل کند و استقلال عمل فرد را در زندگیاش افزایش میدهند. این مؤلفان، برای توصیف گرایش برخی نوجوانان به زیر پا گذاشتن پیش از موقع قواعد رفتار مرتبط با سن، مفهوم مهم”آمادگی گذر۳[۳]“را ارائه کردند و استدلال میکنند که هر چه آمادگی گذر بیشتر باشد، احتمال اشتغال زودهنگام به رفتار گذر بیشتر است (همان منبع).
کوستا (۲۰۰۸) در باب نظریه رفتار مشکلآفرین اظهار میدارد که:
نظریه رفتار مشکلآفرین یک چهارچوب مفهومی روانشناختی چند متغیّره و نظامدار است که در ابتدا از مفاهیم ارزش و انتظارِ راتر۴ (۱۹۵۴، ۱۹۸۲) و مفهوم هنجارگسیختگیِ۵ مرتون۶ (۱۹۵۷) نشئت گرفت. فرض بنیادی نظریه این است که رفتار، نتیجه تعامل شخص ـ محیط است. در این نظریّه، سه نظام عمده از متغیّرهای تبیینی۷ مشخّص شده است: نظام محیط ادراکشده، نظام شخصیّت، و نظام رفتاری. هر نظام از متغیّرهایی تشکیل میشود که از آنها به عنوان مشوّق۸ رفتار مشکلآفرین یا مهارکننده این رفتار بهره گرفته میشود. تعادل بین مشوّقها و مهارکنندههاست که میزان آمادگی برای رفتار مشکلآفرین در هر نظام را تعیین میکند.
ساختار اجتماعی جمعیتشناختی
تحصیلات پدر
شغل پدر
مذهب پدر
تحصیلات مادر
مذهب مادر
شاخص هالینشد
ساختار خانواده ت |
جامعهپذیری
جهانبینی والدین
باورهای سنتی مادرانه
دینداری مادرانه
تحمل انحراف مادرانه
باورهای سنتی پدرانه
دینداری پدرانه
جو خانه
دستورالعملهای مهاری مادرانه
تعامل عاطفی مادرانه
تاثیر همسال
دستورالعملهای مهاری مادرانه
تعامل عاطفی مادرانه
تاثیر همسال
رغبتهای دوستان
تاثیر رسانه
علاقه به تلویزیون ث
|
نظام شخصیت
ساختار توحید انگیزشی
ارزش قائل شدن برای پیشرفت تحصیلی
ارزش قائل شدن برای استقلال
ارزش قائل شدن برای عاطفه
تفاوت ارزش استقلال ـ پیشرفت
انتظار پیشرفت تحصیلی
انتظار استقلال
انتظار عاطفه
ساختار باور شخصی
انتقاد اجتماعی
بیگانگی
حرمت خود
مسند مهارگذاری درونی و بیرونی
ساختار مهار شخصی
تحمل نگرشی انحراف
مذهبی بودن
تفاوت کنشهای مثبت ـ منفی الف
|
نظام ادراک شده محیط
ساختار با واسطه
حمایت والدین
مهارهای والدین
حمایت دوستان
مهارهای دوستان
هماهنگی والد ـ دوستان
تأثیر والد ـ دوستان
ساختار بدون واسطه
تأیید رفتار مشکلآفرین از سوی والد
تأیید رفتار مشکلآفرین از سوی دوستان
الگوهای فراهم شده رفتار مشکلآفرین از سوی دوستان ب
|
نظام رفتار
ساختار رفتار مشکلآفرین
مصرف حشیش
آمیزش جنسی
اعتراض فعال
مشروب خوری
مشروب خوری مشکلآفرین
رفتار کلی
شاخص رفتار مشکلآفرین چندگانه
ساختار رفتار متعارف
حضور در کلیسا
عملکرد تحصیلی پ
|
شکل ۵ـ۲ ساختار مفهومی نظریه رفتار مشکلآفرین (جسور و جسور، ۱۹۷۷، اقتباس از دورکین، ۱۹۹۵، ص.۵۶۲ ) |
مفاهیم تشکیلدهنده نظام محیط ادراکشده شامل مهارهای اجتماعی، الگوها و حمایت هستند. دو دسته متغیّر در این نظام متمایز میشوند: متغیّرهای نزدیک (برای مثال، الگوهای گروه همسال برای مصرف مواد) که مستقیماً حاکی از رفتاری خاصاند و متغیّرهای دور[۴] (برای مثال، حمایت والدین) که در زنجیره علّی دورتر و مستلزم پیوند نظری با رفتار هستند. آمادگی برای رفتار مشکلآفرین در نظام محیط ادراکشده شامل مخالفت کم والدین در مورد رفتار مشکلآفرین، تأیید زیاد رفتار مشکلآفرین از سوی گروه همسال، مهار و حمایت کم والدین، مهار کم گروه همسال، الگوهای زیاد گروه همسال برای رفتار مشکلآفرین، هماهنگی[۵] کم بین انتظارات والد و همسال، و تأثیر کم والدین (در مقایسه با تأثیر گروه همسال) هستند. مفاهیم تشکیلدهنده “نظام شخصیّت” شامل مجموعهای از متغیّرهای اجتماعی شناختی و نسبتاً بادوام مرتبط با هم، یعنی، ارزشها، انتظارات، باورها و نگرشهاست که یادگیری اجتماعی و تجربه تحولّی را منعکس میسازد. آمادگی داشتن برای رفتار مشکلآفرین در نظام شخصیّت، ارزش کم قائل شدن برای پیشرفت تحصیلی، در نظرگرفتن ارزش زیاد برای استقلال، انتقاد اجتماعی بیشتر، بیگانگی زیادتر، حرمت خود کمتر، و دینداری کمتر را دربر میگیرد. مفاهیم تشکیلدهنده”نظام رفتار” شامل هم رفتارهای مشکلآفرین و هم رفتارهای متعارف است. مصرف الکل، سیگار کشیدن، مصرف حشیش و دیگر مواد غیر قانونی، رفتارهای بزهکارانه و دیگر اعمال خدشهدارکننده هنجار، رانندگی مخاطرهآمیز و آمیزش جنسی پیش از موقع از رفتارهای مشکلآفرین محسوب میشوند. اقدام به یک رفتار مشکلآفرین به لحاظ ارتباط با بومشناسی اجتماعی نوجوان و فرصتهای سازمانیافته از نظر اجتماعی برای یادگیری و تمرین آنها با یکدیگر، احتمال مشارکت در رفتارهای مشکلآفرین دیگر را افزایش میدهد. رفتارهای متعارف، رفتارهایی هستند که از نظر اجتماعی برای نوجوان تأیید شده و از نظر هنجاری مورد انتظارند. آمادگی برای رفتار مشکلآفرین در نظام رفتار به صورت شرکت در دیگر رفتارهای مشکلآفرین و شرکت کم در رفتارهای متعارف است. بهطور خلاصه، در هر نظام تبیینی، تعادل مشوّقها و مهارهاست که آمادگی رواناجتماعی برای شرکت در رفتار مشکلآفرین را تعیین میکند. تعادل مشوّقها و مهارها در سه نظام سطح کلّی آمادگی برای رفتار مشکلآفرین یا عدم متعارف بودن[۶] رواناجتماعی را مشخص میسازد. (صص.۳ـ۱۰)
در سالهای اخیر، نظریّه رفتار مشکلآفرین گسترش یافته و عوامل حفاظتکننده و عوامل خطرآفرین را دربرگرفته است (جسور، ۱۹۹۱، نقل از کوستا، ۲۰۰۸). پیشتر گفتیم که متغیّرهای نظریّه رفتار مشکلآفرین یا مهارکننده رفتار مشکلآفریناند یا مشوّق آن. مهارکنندهها، شبیه عوامل حفاظتکننده و مشوّقها، همتراز با عوامل خطرآفرین محسوب میشوند. نقش عوامل حفاظتکننده، کاهش احتمال شرکت در رفتار مشکلآفرین و فراهم کننده الگوهایی برای رفتار مثبت و جامعهپسندانه۱ (برای مثال، الگوهای گروه همسال برای پیشرفت تحصیلی)، مهارهای شخصی و اجتماعی در مقابل رفتار مشکلآفرین (برای مثال، عدم تحمّل نگرشی انحراف۲)، حمایت والدین برای حفظ تعهد جامعهپسندانه (برای مثال، علاقه والدین به فعالیّتهای تحصیلی و حمایت از آن) است. در مقابل، نقش نظری عوامل خطرآفرین، افزایش احتمال شرکت در رفتار مشکلآفرین، فراهم آوردن الگوهایی برای رفتار مشکلآفرین (برای مثال، الگوهای گروه همسال برای مصرف الکل)، فرصت بیشتر برای شرکت در آن (برای مثال، در دسترس بودن مواد مخدّر)، و آسیبپذیری شخصی و بافتی برای وقوع رفتار مشکلآفرین (برای مثال، فرصتهای محدود ادراکشده برای موفقّیّت در زندگی، فشار گروه همسال برای مصرف مواد) است. چهارچوب جدید مفهومی حفاظتکننده/خطرآفرین، با درنظرگرفتن نه تنها اندازههای تفاوتهای فردی (برای مثال، نگرشها، ارزشها و باورها)، بلکه مجموعه جامعتری از اندازههای اجتماعی چندگانه که در بومشناسی زندگی روزانه نوجوان برجستهاند، یعنی، خانواده، گروه همسال، مدرسه و محله. دامنه گستردهتری از متغیّرها را دربر میگیرد (کوستا، ۲۰۰۸).
جسور و جسور (۱۹۷۷، نقل از همفیل۳[۷]و دیگران، ۲۰۰۷) وجود یک نشانگان رفتار مشکلآفرین۴ را مطرح ساختهاند. آنها فرض میدارند که یک نشانگان منفرد و به هم مرتبط از انحراف وجود دارد که طیف وسیعی از رفتارهای مشکلآفرین را دربر میگیرد. بنابراین، فرض میشود که مصرف مواد، مشکلات تحصیلی، بزهکاری و رفتار جنسی مخاطرهآمیز همگی یک نشانگان واحد را منعکس میسازند. جسور و همکارانش بر مبنای مشاهداتشان فرض میدارند که رابطه میان رفتارهای مشکلآفرین گوناگون از یک سازه زیربنایی یا متغیر پنهان”عدم متعارف بودن” شخصی و اجتماعی در دوره نوجوانی نشئت میگیرد.
در سه دهه گذشته پژوهشهای طولی و مقطعی در آمریکا این نظریه را تأیید کردهاند (وازونی و دیگران، ۲۰۰۹). نتایج تحقیق وازونی و دیگران (۲۰۰۹) در نمونه سویسی و گرجستانی و همینطور تحقیق جسور و دیگران (۲۰۰۳) در نمونههای چینی و آمریکایی، شواهدی دال بر تأیید این نظریه را ارائه کردهاند. لکن برخی دیگر از پژوهشگران بر مبنای دادههای تجربی، استدلال میکنند که رفتارهای مشکلآفرین از عواملی چندگانه تشکیل میشوند (برای مثال، ابوت[۸]و دیگران، ۱۹۹۱؛ گیلمور۲و دیگران، ۱۹۹۱، نقل از همفیل و دیگران، ۲۰۰۷).
۲ الگوی تبادلی
داج و پتیت (۲۰۰۳) بر مبنای یافتههای به دستآمده از پژوهشهایی که در باب مبناهای تحوّل ضد اجتماعی انجام شدهاند، یک الگوی پویای زیسترواناجتماعیِ تحوّلِ مشکلات رفتار ارتباطی مزمن نوجوانان را ارائه کردهاند. این مؤلفان پیشنهاد کردهاند که تعامل غیرخطّی۳، قویترین پیشبینیها را بین عوامل فراهم میآورد؛ تجربههای زندگی، اثرهای عامل آمادگیهای۴ زیستشناختی و عامل بافت اجتماعی فرهنگی۵را واسطهگری میکند و واسطهگر معمول و مستقیم کلیّه متغیّرهای پیشبینیکننده، الگوی اکتسابی۶ پردازش اطلاعات اجتماعی است. در شکل ۶ـ۲، مؤلفههای این الگوی تحولی نمایش داده شدهاند.
بر مبنای این الگو، برخی از کودکان با آمادگیهای عصبی، هورمونی و روانفیزیولوژیکی و در بافتهای اجتماعی فرهنگی زاده میشوند که آنها را در مسیر تحولی مشکلات رفتار ارتباطی در زندگی قرار میدهد. البتـه این آمـادگیها و بـافتها مـیتـوانند پیامـدهای بسیاری داشته باشند. دوم آنکـه این عوامل باواسطه
آمادگی
زیستشناختی |
بافت
اجتماعی فرهنگی |
گروه همسال |
آمادگی
زیستشناختی |
فرایندهای
روانی |
بافت
اجتماعی فرهنگی |
مشکلات
رفتار ارتباطی |
والدگری |
شکل ۶ـ۲٫ الگوی زیسترواناجتماعی تحّول مشکلات رفتار ارتباطی مزمن نوجوان (اقتباس از داج و پتیت، ۲۰۰۳، ص.۳۵۱)
معمولاً کودک را به سمت تجربههای زندگیِ واجد خاستگاه پرخاشگرانه۱[۹]، همچون انضباط خشن۲، غفلت عاطفی۳، یا فقدان آموزش از سوی والدین در تعاملهای آنها با کودک در دوره نوپایی۴، هدایت میکنند. آنها همچنین معمولاً موجب میشوند که کودک در دوره پیشدبستان با گروه همسال و خواهران و برادران پرخاشگر تعارضهایی پیدا کند (داج و پتیت، ۲۰۰۳).
به هر حال، کودک در آغاز دبستان وارد نقطهای انتقالی۵ در مسیر تحول خود میشود. این زمانِ گذر، تغییر و فرصت برای تجدید سازمان مسیر زندگی است. متأسفانه کودکِ در خطرِ ابتلا به مشکلات رفتار ارتباطی در دوره نوجوانی، در حالی وارد دبستان میشود که فاقد آمادگی تحصیلی و اجتماعی است و احتمال دارد از سوی گروه همسال کلاس اول طرد شود و شاید مورد سرزنش معلم قرار گیرد. این تجربههای اولیه انضباط خشن و غفلت از سوی والدین و تجربههای شکست اجتماعی و تحصیلی اثرهای طنیناندازی بر کودک در نقطه انتقالی بعدی تحوّل، یعنی، انتقال به مدرسه راهنمایی در شروع بلوغ، دارد. این دوره، امکانات جدیدی را برای تغییر مسیر زندگی ایجاد میکند. علاوه بر این، کودکِ در معرضِ خطر، احتمالاً بافت اجتماعی دوره نوجوانی خود را از طریق اجتناب از ارتباط با گروه همسال عادی شکل میدهد و در عوض برای دریافت حمایت به گروه همسال منحرف۶ روی میآورد. والدین این کودک یاد میگیرند که بر امور کودک کمتر نظارت داشته باشند تا از تعارضهای مخرّب اجتناب کنند. نتیجه این میشود که کودک هرگز مهارتهای لازم برای عبور کردن از دنیای نوجوانی را یاد نمیگیرد. بدین ترتیب آمادگیهای زیستشناختی، بافتهای اجتماعی فرهنگی و تجربههای زندگی بهطور متقابل بر یکدیگر تأثیر میگذارند (همان منبع).
در نهایت، کودک ساختارهای دانشی۷ را کسب میکند که عبارتاند از: طرحوارههای رابطهای۸ خصومت۹، الگوهای تفکر پرخاشگرانه۱۰، الگوهای فعّال۱۱ روابط بینشخصی خصمانه، قواعد رهنمودی۱۲ که پاسخدهی سریع دفاعی و نه تعمّق آهسته را دربر میگیرند. وقتی کودک با یک موقعیّت اجتماعی مشکلساز روبهرو میشود، نمیتواند به سرنخهای۱۳ اجتماعی مربوط توجه کند و به سرعت در مورد گروه همسال و بزرگسالان بهطور خصمانه اسناد میکند و به پاسخهای پرخاشگرانه دست میزند. او این پاسخها را بهطور برانگیخته و بدون تفکّر در مورد پیامدهایشان میدهد یا پیامدهای احتمالی آنها را به منزله پاسخهای پذیرفتنی ارزشیابی میکند و آنها را بر میگزیند. وقتی این کودک به نوجوانی میرسد، احتمال زیادی دارد که به وسیله یک همسال طعنهزن، یک معلّم متخاصم یا یک پلیس تهدیدکننده، به شدت عصبانی شود (همان منبع).
همانطور که ملاحظه شد، در الگوی داج و پتیت (۲۰۰۳) به عوامل درونشخصی به عنوان عوامل واسطهگر توجّه شده است. برای تدوین الگوی پیشنهادی پژوهش حاضر، این الگو مدّ نظر قرار گرفته است.
۱٫ Dishion, T. J. | ۴٫ Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders | |
۲٫ Patterson, G. R. | ۵٫ conventional | |
۳٫ precocious sexual behavior |
۱٫ lysergic acid diethlamide(LSD) | ۳٫ Bergman, L. R. | |
۲٫ Wangby, M. | ۴٫ Magnusson, D | |
- ۹۹/۰۹/۰۶